عین القضات همدانی به روایت علی اکبر ولایتی+داستان به دار آویختن او

کتاب «عین القضات» را انتشارات امبیر کبیر در قطعی جیبی با قیمت ۱۹۵۰ تومان منتشر شده و شامل شش فصل است؛ «عصر عین القضات، زندگی عین القضات که شامل زیر فصل‌های نام و کنیه و القاب، پدر عین القضات، زادگاه و خاندان او، شجره‌نامه، تحصیلات و کسب کمالات او، استادان او، ابوحامد غزالی، احمد غزالی، برکه همدانی، محمد بن حمویه جوینی، شیخ فتحه، معشوق طوسی، عمر خیام، فرزند عین القضات، مذهب او، قاضی و دستگاه حکومتی، زمینه‌های توطئه در قتل عین‌القضات، نحوه شهادت عین القضات است.عین القضات و دیگران، آثار عین القضات، مباحثی درباره اندیشه‌های عرفانی عین القضات و کتاب شناسی عین القضات.»

در بخشی از کتاب درباره نحوه شهادت عین القضات می‌خوانیم:

«گویا پیش از قتل خود کاغذی سر به مهر به یکی از مریدان خود می‌دهد تا بعد از یک هفته آن را بگشاید و در آن این رباعی نوشته شده بود:

ما مرگ و شهادت از خدا خواسته‌ایم

و آن هم به سه چیز کم بها خواسته‌ایم

گر دوست چنان کند که ما خواسته‌ایم

ما آتش و نفت و بوریا خواسته‌ایم

چگونگی بر دار شدن وی، چون دیگر عارفان و اصحاب تصوف و دین و علم، پاره‌ای از افسانه‌ها آمیخته شده است. اما بنا به نقل نویسندگان کتاب‌هایی چون زبده النصر، تتمه صوان الحکمه میزان اعتدال، طبقات الشافعیه الکبری، الوئافی بالوفیات، مرآه الجنان، مجمع الاداب مسائلی چون حسادت جاهلان زمان و علما و نفهمیدن تصانیف وی از عوامل اصلی آن محسوب می‌شود. اما خود عین القضات سیاهه‌ای از اتهاماتی را که به وی زده‌اند در شکوی الغریب آورده است و به همه آن‌ها پاسخ گفته است. برخی از این اتهامات سد راه ایمان به نبوت، اعتقاد به اتحاد خالق و مخلوق، عقیده به امام معصوم، دعوی نبوت، رؤیت خداوند بودند.

همچنین در بخش «شمع آجین» می خوانیم:

همین اتهامات سرانجام سبب شد که، در غروب سه‌شنبه ششم جمادی‌الآخر ۵۲۵،‌ مردم همدان شاهد به دار آویخته شدن قاضی القضات خود باشند. انبوه عظیم مردم در میدان شهر جمع شده بودند. در یک سو، شاگردان و مریدان وی و فرزندش احمد و خاندان صوفی بودند و در سوی دیگر عوام الناس و جهّال و جاهل مسلکان و پیروان زر و زور و تزویر. این دومین بار بود که یکی از تبار ابوالحسن میانجی به قتل می‌رسید. شاید آن لحظه که وی روی به ملکوت آسمان‌ها داشت، در جوار خانقاه مقدم صوفی، اشعار تازی جدش را زمزمه می‌کرد و به همهمه بلند رها شده‌ای می‌اندیشید که از شهر همدان برخاست. می‌گویند وقتی به پای چوبه دار رسید، آن را در آغوش کشید و بوسید و آیه شریفه «وَ وَسَیَعلَمُ الّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنقَلِبٍ یَنقَلِبُونَ» را با صدای بلند و سوزناک قرائت کرد. آن‌گاه به دارش آویختند و به روایتی او را شمع آجین کردند و در بوریا پیچیدند و آتش زدند.
۶۰۶۰

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.