فرشته عفت

به گزارش تفسیری ممتازنیوز iبه نقل از باشگاه خبرنگاران جوان در تاریخ شنبه ۶ آبان ۹۱،

فرماندار که از خود اراده ای نداشت ، تسلیم امر خلیفه شد و روانه ی بلخ شد . وقتی iبه انجا وارد شد ، گفت : من از طرف خلیفه امده ام و امر است که هرچه سریعتر خراج اموال خود را بپردازید و هرکس نپردازد ، گرفتار عقوبت است و جای او زندان خواهد بود .

به گزارش تفسیری مجله شبانه ممتاز نیوز، وبلاگ منتظران مهدی در آخرین یادداشت خود آورده است:

یکی از خلفای عباسی بر اهل بلخ در اثر ندادن مالیات غضب نمود و آن ها را سزاوار عقوبت دید .

مردی را طلبید و او را iبه عنوان فرماندار و حکومت آن شهر ، روانه نمود و تأکید نمود تا می توانی سخت گیری کن و مردم آن جا را در مضیقه ی مالی قرار ده و هیچ گونه مهربانی بر آنان روا مدار تا با وظایف خود آشنا شوند و iبه این وسیله مالیات دریافت گردد .

فرماندار که از خود اراده ای نداشت ، تسلیم امر خلیفه شد و روانه ی بلخ شد . وقتی iبه انجا وارد شد ، گفت : من از طرف خلیفه امده ام و امر است که هرچه سریعتر خراج اموال خود را بپردازید و هرکس نپردازد ، گرفتار عقوبت است و جای او زندان خواهد بود .

با نشر این اعلامیه ، وِلوِله ی عجیبی میان مردم برپا شد ، سر و صداها بسیار شد و همه iبه هم ریختند و شب و روز آرام نداشتند . ضمناً فرماندار ، زن و بچه همراه داشت . مردم فلک زده بلخ ، هرچه فکر نمودند ، راه فراری پیدا نمایند ، نتیجه ای نبخشید . بنابراین مشورت نمودند که iبه عنوان شفاعت نزد عیال فرماندار بروند تا شاید راه چاره ای iبه دست آید و یک مشت زن و بچه ی سر و پا برهنه از این سختی و تهدید راحت گردند .

عده ی بسیاری از زنان و بچه ها ، با حالی آشفته خود را iبه عیال فرماندار رساندند و نزد او اظهار ناراحتی نمودند و حوائج خود را بیان نمودند . وضع رقت بار بچه های کوچک و زن های بی سرپرست ، تأثیر iبه سزایی در روحیه ی آن زن با ایمان ایجاد نمود و او با دیدن این منظره ،پیراهن مرصّع iبه جواهر را که برای مجالس عروسی تهیه نموده بود ، iبه شوهر خود داد و iبه جای مالیات مردم بلخ نزد خلیفه فرستاد که او از مردم آن شهر بگذرد . (قیمت پیراهن از مالیات بلخ بیشتر بود)

فرماندار پیراهن را برداشت و iبه سمت مرکز ، حرکت نمود . iبه منزل خلیفه رفت و پیران مذکور را در مقابل خلیفه گذاشت و در گوشه ای نشست . خلیفه پرسید : این چیست ؟

گفت : خراج و مالیات بلخ است . چون مردم از پرداخت خراج عاجز بودند ، همسرم این را فرستاد تا از آن ها بگذرید و در نهایت ، مردم آن جا آسوده خاطر باشند .

خلیفه وقتی از این جریان باخبر شد ، دانست که مردم در اثر فقر نمی توانند مالیات بپردازند و این زن برای نجات آنان چنین عملی انجام داده است . پس iبه همت والای او تحسین نمودو دستور داد از مردم بلخ برای همیشه مالیات نگیرند و پیراهن را iبه آن زن برگرداند .

فرماندار ، پیراهن را iبه بلخ برگرداند . زن گفت : من پیراهنی را که نظر نامحرم iبه آن افتاده باشد ، نمی پوشم . آن را بفروشید تا در بلخ مسجدی بنا نمایند . (که مسجد کنونی بلخ از فروش همان پیراهن است !) بعد از بنای مسجد ، یک سوم آن پول بسیار آمد ، آن را زیر یکی از ستون ها پنهان نمودند که هر وقت مسجد iبه تعمیر احتیاج پیدا نمود ، از آن پول استفاده نمایند .

عصمتیان را iبه مقام جلال جلوه حرام است مگر با حلال

دیده iبه هر روی، نباید گشاد پای iبه هر کوی، نباید نهاد


باشگاه خبرنگاران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.