لودرها در کمین خانه‌های خاطره‌انگیز هنرمندان

ای کاش بدانیم که در خانه‌هایی که یک روز مهم‌ترین گنجینه‌های معنوی این کشور پرداخته شده‌اند روا نیست که صدای بیل و کلنگ به گوش برسد یا خشت‌خشت آن زیر چرج‌های خشن لودرها له شود.

گروه فرهنگ و هنر- تخریب خانه‌های تاریخی تهران در چند سال اخیر در صدر لیست نگرانی‌های فعالان میراث فرهنگی بوده است. از این جمله خانه‌های تاریخی و ارزشمند هنرمندان، نویسندگان و اندیشه‌ورزانی بوده که به علت بی‌توجهی مسئولان میراث فرهنگی به ورطه نابودی کشانده شدند. نمونه آن خانه تاریخی پدری «پروین اعتصامی» است که دقیقا سال گذشته همین موقع، با رای دیوان عدالت اداری از دایره بناهای مشمول ثبت ملی خارج شد و بیم آن می‌رفت که با دریافت مجوز از شهرداری یا سازمان‌های دیگر، همچون «خانه تاریخی صداقت» تخریب شود.

یک اتفاق خوب ولی نامستمر
در پی انتشار این خبر البته در اقدامی بی سابقه جمعی ۳۶۰ نفره از اهالی سینما و تئاتر ایران وارد عمل شده و در نامه‌ای خطاب به شهردار تهران از او خواستند از تخریب خانه تاریخی و منحصر به فرد «پروین اعتصامی» جلوگیری کند. در متن نامه این هنرمندان آمده بود که «چندی است (…) خانه تاریخی «پروین اعتصامی» با رای دیوان عدالت اداری از دایره بناهای مشمول ثبت ملی خارج شده است و بیم آن می رود که با دریافت مجوز از شهرداری یا سازمان های دیگر، همچون «خانه تاریخی صداقت» تخریب شده و به شکل دیگری درآیند. از آنجا که این خانه ها ارزش تاریخی و فرهنگی منحصر به فردی دارند (…) ما به عنوان اهالی سینما و تئاتر ایران از جنابعالی تقاضا داریم با توجه به وظیفه تصریح شده در بند ۲۲ ماده «۵۵» قانون شهرداری، هرگونه صلاح می دانید نسبت به جلوگیری از تخریب این بخش ارزشمند میراث ملی کشورمان اقدام فرمایید. قطعا مساعدت و همیاری جنابعالی و همکاران تان در این زمینه مورد استقبال و تایید جامعه هنری ایران قرار خواهد گرفت و نامی نیک از شما در تاریخ تهران و ایران بر جای خواهد گذاشت.»

تخریب خانه‌های هنرمندان در سکوت
ورود دیگر هنرمندان برای نجات خانه یک هنرمند اتفاق خوبی است اما در موارد دیگری مانند اتفاقی که برای خانه شاعر ارزشمند کشورمان یعنی «حسین منزوی» و همچنین در نمونه اخیرتر برای خانه خاطره‌انگیز «سیمین دانشور» و «جلال آل احمد» به وجود آمد همه با سکوتی عجیب با هم به صدای لودرها گوش می‌دهند.
در سکوت رسانه‌ای از اقدامات عجیب و غریب متولیان اصلی یعنی شهرداری و میراث فرهنگی، که مجوز تبدیل بنای زندگی هنرمندان را به پاساژ یا امثال‌هم به جای تاسیس بنیاد صادر می‌کنند، استقبال می‌شود. هر روز هم اخبار بیشتری از این ویرانی‌ها به گوش می‌رسد. جواز ساخت مجتمع تجاری را از شهرداری برای ویران‌کردن خانه پروین اعتصامی می‌گیرند و اگر هنرمندانی چون عزت الله انتظامی، پرویز پرستویی، رخشان بنی‌اعتماد و داوود رشیدی نبودند در سکوت این خانه هم مانند دیگر خانه‌هایی که مثال زدم می‌توانست با بیل و کلنگ تخریب شود. اکنون هم در دعوای خانوادگی (بخوانید ارث‌خواهی)، خانه سیمین دانشور به دست افرادی که هر کدام ادعا دارند وارث اصلی سیمین دانشور هستند به نابودی نزدیک می‌شود. دعوایی که دو سر آن  را یکی ویکتوریا دانشور خواهر زنده‌یاد سیمین دانشور و دیگری لیلی ریاحی‌پور فرزند خوانده این نویسنده فقید گرفته‌اند. هر دونفر ادعا می‌کنند که سیمین دانشور قبل از مرگش مالکیت خانه را به آن‌ها سپرده است و آن‌ها باید تکلیف خانه را مشخص کنند. حال اینکه این خانه به روایت نزدیکان دانشور، از فرط فرسودگی، همین روزهاست که سقفش بریزد و یا خبر تقدیم مجوز شهرداری برای تبدیل آن را بشنویم.

این خانه‌های خاطره‌انگیز جای لودر نیستند

به تبعیت از سنت معروف تکرار اشتباه قبح و زشتی عمل را می‌پوشاند انگار نابودی خانه‌های خاطره‌انگیز هنرمندان نامی این کشور هم عادت شده است. هر روز از کنار خبرهایی از این قبیل تنها با تکان‌دادن سری عبور می‌کنیم. در فقدان سازو کارهای نظارتی نهاد‌های مسئول، سردرخویشتن فروبردن دیکر هنرمندان و سکوت اصحاب رسانه هم باید که هر روز بر این آمار اضافه شود. اما ای کاش به خود بیاییم و بدانیم که در خانه‌هایی که یک روز مهم‌ترین گنجینه‌های معنوی این کشور پرداخته شده‌اند روا نیست که صدای بیل و کلنگ به گوش برسد یا خشت‌خشت آن زیر چرج‌های خشن لودرها له شود.

 


پایگاه خبری رسانه قانون

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.