محقق: رابطه نسل جوان با مفاخر کشور قطع شده است

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم «یادی از نام‌آوران» ویژه گرامیداشت یاد و خاطره ۱۰ چهره درگذشته در سال ۹۰ از مفاخر ملی کشور، دوشنبه شب ۲۶ تیر با حضور سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حمید شاه‌آبادی معاون هنری وزیر ارشاد، حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد ادبی رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مسعود زریبافان مدیر بنیاد شهید و ایثارگران و خانواده‌های ۱۰ چهره مذکور در محل انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

۱۰ چهره‌ای که در این مراسم مورد تقدیر قرار گرفتند، عبارت‌اند از: جلال ذالفنون، حجت‌الاسلام علی ابوالحسنی، آیت‌الله عبدالله نورانی، سیمین دانشور، آیت الله محمد صادقی تهرانی، آیت‌الله عباسعلی عمید زنجانی، آیت‌الله شیخ محمد شاه‌آبادی، پرویز نجفی، شهید حسن تهرانی مقدم و شهید مصطفی احمدی روشن.

حجت‌الاسلام ادبی در ابتدای این برنامه گفت: امروز به پاس جایگاه شخصیت‌های ارجمندی که سال پیش نقاب ظاهر در رخ خاک کشیدند، این‌جا جمع شده‌ایم. بزرگان زیادی در سال ۹۰ از میان ما رفتند. اما برای برگزاری این مراسم، تعداد ۱۰ نفر از آن‌ها را برگزیدیم تا تلاش و تاثیرگذاری‌شان را تقدیر کنیم.

وی افزود: شاید شاخصه اصلی این چهره‌ها، ندیدن خود و فراتر از خود رفتن بود. امیدواریم مجالسی از این دست و مقالاتی که برای این گونه افراد نوشته می‌شود، تداوم بیابد تا نسل جوان کشور با مفاخر خود بیشتر آشنا شود.

مهدی محقق هم در این برنامه گفت: این مجالس تکریم و تعظیم، بسیار بسیار مفید فایده هستند چون نسل جوان باید بزرگان خود را بشناسند و الگوی خود قرار بدهند. از سال ۱۳۵۵ متوجه این نقیصه بودم که رابطه نسل جوان کشور، با افراد برجسته قطع شده است و الگوهای خود را از اشخاص نامناسبی در خارج از کشور انتخاب می‌کنند چون دانشمندان داخلی به‌ آن‌ها معرفی نمی‌شدند. به یاد دارم زمانی که برای استاد جلال‌الدین همایی بزرگداشتی در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار کردیم، ایشان بعد از حدود ۵ سال بازنشستگی تازه از منزل بیرون آمد و قدم به تالار گذاشت. وقتی وارد مجلس شد، باور نمی‌کرد که چنان جمعیتی برای او گرد هم آمد‌ه باشند، مرتب دعا می‌کرد و می‌گفت: خدا خیرتان بدهد! خدا عمرتان بدهد! و شاگردان دارالفنون و دانشگاه استاد هم همه به دست و پایش بوسه می‌زدند.

بنیان‌گذار دایره‌المعارف تشیع ادامه داد: علم بالاترین ولایت‌هاست. بعد از گرامیداشت‌هایی که برای استاد همایی، سید محمدتقی مدرسی یا احمد آرام برگزار شد، همیشه آرزو می‌کردم فرصتی پیش بیاید تا چنین کارهایی را ادامه بدهیم. خوشبختانه با این که اهل اداره و مدیریت نبودم، ۱۰ سال در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، اداره چنین برنامه‌هایی به عهده من گذاشته شد و دلخوشی‌ام هم همین بود که هر ماه برای بزرگی مراسم بزرگداشت برگزار کنم که مجموعا برای ۱۰۶ چهره فرهنگی کشور، گرامیداشت برپا شد. با توجه به حافظه خوبی هم که داشتم در این برنامه‌ها از این چهره‌ها خاطرات خوبی تعریف می‌کردم. به عنوان مثال از زنده یاد مطهری می‌گفتم که یک سال و نیم بعد از ازدواجش را در منزل ما زندگی کرد و خوشبخت بودم که چنین خاطراتی را از استادان خودم برای دیگران تعریف می‌کردم.

عضو هیئت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: چندین بار از آشیخ عبدالله نورانی خواستم تا اجازه دهد برایش مجلس بزرگداشتی برگزار کنیم ولی رخصت نمی‌داد. به هر حال ۱۵ عنوان از کتاب‌هایش را خودم چاپ کرده بودم و با کارهایش آشنایی داشتم. اولین بار با او در مشهد و در مجلس آیت‌الله قاضی زاده آشنا شدم. هر وقت هم که به تهران می‌آمد در کتابفروشی‌هایی مانند عسگری و جعفری او را می‌دیدم که کتاب‌های عربی را از خارج از کشور وارد می‌کردند. ایشان را شهید مطهری از مشهد به تهران آورد. وقتی هم که به تهران آمد، منزلی روبروی خانه خودمان برایش دست و پا کردیم تا فعالیت‌هایش را آن‌جا ادامه بدهد. علاوه بر دیگر آثارش، ۵ رساله از خواجه نصیر را تصحیح کرد.

محقق افزود: نورانی واقعا علم‌دوست بود و هیچ توجهی به مادیات نداشت. پیش از انقلاب به او پیشنهاد شد حاکم شرع بشود ولی قبول نکرد و بعد از انقلاب هم انواع مسئولیت‌های اجرایی به او پیشنهاد شد ولی باز هم امتناع کرد. می‌توانم بگویم که آیت‌الله نورانی از افرادی بود که طبق حدیث، سخن حق را می‌گفت، حتی اگر به زیان خودش بود و مرگش ضایعه‌ای برای علم این مملکت بود چون هم دانشگاه‌ها و هم حوزه‌های ما به تدریج به سمت ضعف می‌روند و نورانی هم از روحانیانی بود که برای اولین بار به دانشکده ادبیات پا گذاشتند. در آن زمان که نورانی را به دانشکده بردم، افراد معمم در دانشگاه‌ها جایی نداشتند.

این پژوهشگر ادبیات در پایان سخنان درباره آیت‌الله عبدالله نورانی گفت: گاهی اوقات شک می‌کردیم که او انسان است یا فرشته‌ای با صورت بشر. نورانی همیشه در کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها بود. به یاد دارم که پارچه‌ای داشت که کتاب‌هایش را در آن می‌پیچید و با خود به کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها می‌‌برد.


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.