مردی که زن مورد علاقه‌اش را کشت/من عاشق لاله بودم

  عکس های جذاب امروز ارسال برای دوستان

100825373713.jpg

می‌گوید عاشق شده ‌بود و نمی‌دانست از مخمصه‌ای که گرفتار آن شده ‌ چطور بیرون بیاید، همسرش موضوع را فهمیده‌ و همین مساله را پیچیده‌تر کرده‌ بود.
نامش سعید و ۴۰ ساله است. او به اتهام قتل زنی جوان بازداشت شد و انکارهایش هم نتوانست واقعیت را پنهان کند و بعد از چند جلسه بازجویی در نهایت او مجبور به اعتراف شد. محاکمه سعید در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
سعید که به گفته خودش از کرده‌اش بشدت پشیمان است، برای ما از جزئیات این قتل و اتفاقی که او را از یک عاشق به یک قاتل تبدیل کرد می‌گوید:

چه مدتی است در زندانی هستی؟

حدود ۲ سال در واقع از وقتی که به قتل اعتراف کردم.

چرا دست به این قتل زدی؟

نمی‌خواستم این‌طور شود من عاشق لاله بودم.

مگر می‌شود عاشق کسی بود و او را کشت؟

اما من واقعا دوستش داشتم، این اواخر احساس می‌کردم دارم عشقم را از دست می‌دهم و کاری هم از دستم برنمی‌‌آمد.

چه مدتی بود که با لاله آشنا شده‌ بودی؟

بیشتر از یک سال بود.

چطور باهم آشنا شدید؟

از طریق دوستم با لاله آشنا شدم. یک شب که همسر دوستم در خانه نبود به من گفت زنی که مدتی است با هم رابطه دارند را می‌خواهد به خانه‌اش بیاورد. اول نرفتم گفتم دوست ندارم چنین روابطی را ببینم، اما بعد تصمیم گرفتم بروم و ببینم چه اتفاقی می‌افتد.

وقتی به خانه دوستت رفتی چه شد؟

به جز من یک مرد دیگر هم در آن خانه بود که دوست دوستم بود. زن جوان آمد. او لاله بود. از همان بار اولی که دیدمش از او خوشم آمد.

چطور شد که بیشتر با هم رابطه برقرار کردید؟

آن شب لاله با هر سه ما رابطه داشت. گفتن این حرف برایم سخت بود، اما لاله از این راه کسب درآمد می‌کرد. وقتی فهمیدم او این کار را می‌کند خیلی ناراحت شدم. اما نمی‌توانستم اعتراضی بکنم چون به من ربطی نداشت. همان جا شماره لاله را گرفتم و به او گفتم می‌خواهم بیشتر او را ببینم. قبول کرد و این‌طور بود که رابطه ما بیشتر شد.

اما لاله با دوست تو دوست بود، فکر نمی‌کنی این کار خیانت به دوستت بود؟

لاله با دوستم دوست نبود، آنها رابطه خاصی نداشتند فقط گاهی دوستم با او تماس می‌گرفت. اما من عاشق لاله شده ‌بودم.

گفتی خودت همسر داشتی چرا به او خیانت می‌کردی؟

رابطه من و همسرم زیاد خوب نبود، نه این‌که با هم دعوا داشته ‌باشیم اما خیلی هم رابطه گرمی بین ما نبود، همسرم نسبت به من خیلی سرد رفتار می‌کرد و من خیلی ناراحت بودم اما به خاطر دخترم اعتراضی نمی‌کردم.

چرا سعی نکردی مشکلی که بین تو و همسرت وجود داشت را حل کنی تا کار به اینجا کشیده‌ نشود؟

نمی‌دانم چه بگویم شاید به این خاطر بود که دیگر همسرم را دوست نداشتم و او فقط زن قانونی من بود.

در مورد رابطه‌ات با لاله می‌گفتی چطور این رابطه پیشرفت کرد؟

راستش من هیچ وقت به لاله نگفتم چقدر دوستش دارم و به او دل بستم و هر بار که با لاله بودم احساس می‌کردم دوباره متولد شده‌ام. او زن مهربانی نبود، اما خیلی دوست‌داشتنی بود. بدرفتاری نمی‌کرد و به خواسته‌هایم توجه داشت. البته او به من به چشم مشتریانش نگاه می‌کرد.

یعنی تو می‌دانستی لاله به جز تو با افراد دیگری هم رابطه دارد؟

بله، می‌دانستم با این‌که لاله سعی می‌کرد بگوید این‌طور نیست، اما من می‌دانستم که او با کسانی رابطه دارد و این ماجرا خیلی آزارم می‌داد.

اگر لاله می‌دانست که تو عاشق او شده‌ای فکر می‌کنی چه واکنشی نشان می‌داد؟

نمی‌دانم، شاید من را رها می‌کرد و دیگر به تلفن‌هایم جواب نمی‌داد. او می‌گفت هیچ وقت دوست ندارد مردی به او دل ببندد و این به کارش لطمه وارد می‌کند. با این حال من فکر می‌کنم کارش اشتباه بود. چند بار به او گفتم بیا با هم صحبت کنیم و طرز زندگی‌ات را عوض کن. اما لاله اصلا توجهی نمی‌کرد و می‌گفت هیچ وقت نمی‌خواهد در مورد زندگی خصوصی‌اش با کسی حرف بزند به من می‌گفت زندگی من به تو ربطی ندارد.

آن‌طور که می‌گویی لاله حاضر نبود برای همیشه کنار تو بماند و راهی را که در زندگی انتخاب کرده ‌بود دنبال می‌کرد پس چرا به او دل بسته بودی؟

نمی‌دانم چرا نمی‌توانستم از او دست بکشم، خیلی برایم سخت بود که او را رها کنم. شاید این احساس یکطرفه بود، اما آنقدر برایم خوب بود که حاضر بودم در این شرایط هم بمانم.

همسرت از این رابطه باخبر شده ‌بود؟

بله، او شک کرده ‌بود و چند بار هم به من گفت که فکر می‌کند من با کسی رابطه دارم، اما انکار کردم. چند بار سر این موضوع با هم دعوا کردیم، اما من قبول نکردم با کسی رابطه دارم.

مگر لاله را دوست نداشتی و نمی‌خواستی با او ازدواج کنی پس چرا انکار می‌کردی؟

من می‌دانستم رابطه من و لاله هیچ آینده‌ای ندارد، اما هر روز بیشتر به او دل می‌بستم. از طرفی نمی‌خواستم زندگی‌ام خراب شود، من دختری داشتم که با همه وجودم دوستش داشتم و نمی‌خواستم او را از دست بدهم. چاره‌ای نبود راه پیش و پس نداشتم.

توضیح بده چطور لاله را کشتی؟

آخرین شبی که به خانه ما آمد با هم رابطه داشتیم. همسرم به خانه یکی از اقوامش رفته بود و قرار بود تا صبح بماند، صبح که شد لاله آماده شد. از من خواست پولش را بدهم. او همیشه از من پول می‌گرفت، این‌ کار ناراحتم می‌کرد، اما پول را می‌دادم. آن روز گفتم پولی ندارم بدهم، توجهی نکرد گفت به من ربطی ندارد پولم را بده. گفتم ممکن است همسرم بیاید برو بیرون می‌‌آیم و پولت را می‌دهم. بعد از این‌که لاله رفت، دنبالش رفتم با هم به خیابان‌های اطراف رفتیم. دوباره باهم رابطه برقرار کردیم و لاله به من گفت باید پول بدهم، گفتم بعدا می‌دهم توجهی نکرد و گفت که گول من را نمی‌خورد.

خیلی ناراحت شدم. او با من دعوا کرد و این اولین باری بود که این‌طور با من دعوا می‌کرد. ترسیدم ، خیلی ترسیدم، فکر می‌کردم همه صدای ما را می‌شنوند و همه چیز خراب می‌شود، از خود بی‌خود شده‌ بودم. طناب را دور گردنش پیچیدم و فشار دادم، وقتی به خودم آمدم سیاه و کبود شده‌ بودم، بعد هم جسدش را همان جا رها کردم و رفتم.

زمانی که بازداشت شدی قتل را انکار کردی؟ تو در این مدت دچار عذاب وجدان نشده‌ بودی؟

در تمام این مدت هر شب خواب لاله را می‌دیدم، اما نمی‌دانم چرا نمی‌توانستم اعتراف کنم و مرتب به خودم می‌گفتم آرام باش و زندگی‌ات را خراب نکن. خلاصه این‌که اصلا شرایط روحی خوبی نداشتم و البته باید بگویم به فکر دخترم هم بودم. نمی‌دانستم اگر او بفهمد چه فکری در مورد من می‌کند.

حالا بازداشت شدی و مادر لاله برای تو درخواست قصاص کرده ‌است، کاری برای جلب رضایت او کرده‌ای؟

خجالت می‌کشم سراغش بروم یا تماسی با او بگیرم. البته خانواده‌ام تلاش‌هایی کرده‌اند، اما او گفته تنها چیزی که آرامش می‌کند قصاص قاتل دخترش است و من فکر می‌کنم حق دارد چون خودم دختر دارم و می‌دانم او چه احساسی دارد.

گفتی دو سال است در زندان هستی. بگو روزگارت را چطور می‌گذرانی؟

با یاد لاله و کاری که کردم. به فکر آینده دخترم هستم. فقط من و لاله نبودیم که تباه شدیم آینده دخترم هم از بین رفت و این به خاطر رفتار من بود.

مرجان لقایی / جام جم

گردآوری : پایگاه اینترنتی ممتازنیوز

www.persianv.com
تاریخ ارسالOctober 21, 2012 09:05 PM  تعداد مشاهده: ۱۵

بازدید از صفحه اول


حوادث

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.