مشکلات ارکستر سمفونیک تهران از کجا ریشه می‌گیرد؟

علی رهبری ـ آهنگساز و رهبر ارکستر ـ معتقد است که برای ارتقای سطح کیفی ارکستر سمفونیک تهران، باید از حضور رهبرهای باتجربه‌ای که در ارکسترهای مختلف کار کرده‌اند، بهره برد و در کنار آن از رهبرهای دیگر به عنوان رهبر مهمان هم استفاده کرد.
همچنین باید به دستمزدهای نوازندگان توجه کرد که انگیزه‌ی لازم را داشته باشند.

به گزارش ممتازنیوز به نقل از ایسنا، سابقه تشکیل ارکستر در ایران به ۱۵۰ سال قبل بازمی‌گردد؛ زمان تاسیس مدرسه دارالفنون و صدور فرمان تشکیل یک دسته موسیقی توسط ناصرالدین شاه برای ایجاد نظم و انضباط در واحدهای نظامی. با این حال می‌توان گفت موسیقی در کشورمان در مقایسه با سطح جهانی، چندان وجه ارکسترال ندارد و بیشتر در خلوت هنرمند دنبال شده است.

هرچند هستند هنرمندانی در کشورمان که برای معرفی موسیقی و هنر ایران به جهان از هیچ تلاشی دریغ نکرده‌اند و در این مسیر توانسته‌اند گام‌های موفقی را هم بردارند. علی رهبری ـ آهنگساز و رهبر بین‌الملی ـ از جمله این افراد است؛ او سال‌های متوالی است که در کشورهای مختلف، چوب رهبری به دست گرفته است.

به تازگی هم قطعه شماره چهار پوئم سمفونیک «مادرم ایران» به نام «دنیای بدون جنگ» به آهنگسازی علی رهبری و صدای محمد معتمدی برای گرمی سال ۲۰۲۴ ارسال شده است.

اجرای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری علی رهبری

حسین دهلوی از مشکلات مدیران موسیقی می‌گفت

ارکستر سمفونیک تهران، سوم بهمن بدون حضور شهرداد روحانی (به دلیل آنچه بیماری رهبر و مدیر فنی ارکستر سمفونیک) عنوان شد، با رهبری مهمانِ منوچهر صهبایی روی صحنه رفت. اجرایی که به دلیل صحبت‌های تند صهبایی با حاشیه‌های بسیار همراه شد.

در ابتدا از علی رهبری که در مقاطعی رهبری ارکستر سمفونیک تهران را عهده‌دار بوده است، سوال می‌کنیم که چرا سطح ارکستر ما نتوانسته به جایگاهی که شایسته و بایسته آن است برسد؟ با صراحت می‌گوید: این سوال را باید از افرادی مانند آقای محمد سریر پرسید که مدیریت اغلب جلسات تصمیم‌گیری برای موسیقی را بر عهده دارند. اینها افرادی بودند که بنیاد رودکی را تشکیل دادند و باید پاسخگو باشند. استاد حسین دهلوی تا زمانی که به بیماری آلزایمر مبتلا نشده بود، مدام تکرار می‌کرد که افراد روی کار در وزارت ارشاد یا دفتر موسیقی مناسب آن جایگاه نیستند.

این هنرمند ادامه می‌دهد: از طرف دیگر پایه‌گذاری ارکستر سمفونیک تهران همانند کشورهای اروپایی از روز اول به درستی صورت نگرفته است‌. اگر به سال‌ها قبل نگاه کنیم، می‌بینیم که این ارکستر به قدر کافی از حضور رهبران باتجربه و جهانی بهره نبرده است و این امر تا به امروز بزرگترین مشکل برای آن بوده است؛ مثلا فردی مانند مرحوم حشمت سنجری که از او به عنوان یکی از رهبرهای ارکستر یاد می‌شود، تمام تجربه‌اش تنها با ارکستر تهران بود و آنقدر رپراتوار محدودی داشت که نمی‌توانست ارکستر تهران را به صورت منظم اداره کند.

حسین دهلوی

ارکستر مانند تیم فوتبال است

رهبری در ادامه ارکستر را با تیم فوتبال مقایسه و بیان می‌کند: ارکستر یک کار دسته جمعی است و می‌توان آن را با فوتبال مقایسه کرد، هر دوی آنها به یک رهبر و سرمربی نیاز دارند. سال‌هاست که در ایران به اهمیت فوتبال پی برده‌اند ولی هنوز از اهمیت ارکستر سمفونیک بی‌خبر هستند. در تمام کشورهایی که به عنوان مدیر هنری یا رهبر ارکستر کار کرده‌ام، فوتبال و ارکستر سمفونیک خوبی داشته‌اند. این امر نشان می‌دهد که دولت این کشورها به هر دو موضوع اهمیت می‌دهد و اینگونه نبوده که بگویند فوتبال ۱۰۰ هزار بیننده دارد ولی ارکستر ۱۰۰۰ نفر پس ارکستر را حذف کنیم؛ بلکه ۱۰۰۰ نفر را به چشم سرمایه‌ای برای اجتماع می‌بینند و معتقدند که ارکستر سمفونیک محل شکل گرفتن فرهنگ و هنر است؛ مثلا کشور روسیه با وجود اینکه بهترین آهنگسازان دنیا را دارد، ولی ارکسترهای آن مشغول اجرای آثار بزرگان دیگری مانند بتهون یا موتزارت هستند.

او تصریح می‌کند: در ایران از همان ابتدا متوجه شدند که فوتبال باید حرفه‌ای باشد وگرنه موفق نمی‌شود؛ به همین دلیل از مربی‌های خوب و بین‌المللی استفاده می‌کنند. این دقیقا کاری است که کشورهای دیگر برای ارکستر سمفونیک خود کرده‌اند؛ یعنی به دنبال رهبرهای درجه یک خود یا خارجی گشته و آنها را به عنوان رهبر ارکستر خود تعیین کرده‌اند. آنها از رهبری استفاده کرده‌اند که رپرتوار داشته باشد؛ زیرا گفته می‌شود که یک رهبر خوب باید رپراتوار داشته باشد. رپراتوار داشتن یک رهبر به این معناست که تمام سمفونی‌های موتزارت، بتهون، برامس، هویت و … را رهبری کرده باشد.

اجرای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری علی رهبری

رهبر ارکستر باید رپراتوار داشته باشد

«داشتن رپراتوار چه اثری روی سطح ارکستر می‌گذارد؟» پاسخ می‌دهد: زمانی که یک رهبر رپراتوار دارد، یعنی قطعات زیادی را می‌شناسد و به معنای دیگر مدیر ارکستر است. زمانی که از یک مدیر ارکستر برای یک رهبری استفاده می‌کنید، برای یک قطعه هفته‌ها کار نمی‌کند، در عوض سه روز تمرین می‌گذارد و بعد ارکستر را به روی صحنه می‌برد. حال اگر رهبر رپرتوار نداشته باشد ناچار است که مدام از وضع بد ارکستر بگوید و تمرینات را زیاد کند تا خودش به قطعات مورد نظر تسلط پیدا کند.

او ادامه می‌دهد: مرحوم سنجری در زمان تحصیل ما در هنرستان، معلم خیلی خوبی بود و زمانی که با او کار می‌کردم خیلی مرد خوش‌رو و حرفه‌ای بود، ولی رپراتوار محدودی داشت و سال‌ها قطعات ثابتی را تکرار کرد. ولی به جرات می‌توان گفت که پسر او فرشاد سنجری یکی از بهترین رهبرهای ارکستر ایران بود. من و فرشاد در یک مدرسه در وین با هم درس خواندیم و هم اتاقی بودیم. فرشاد سطح بالایی نسبت به خیلی از رهبرهای ایرانی داشت ولی متاسفانه آنگونه که باید نه از طرف پدرش تشویق می‌شد و نه توجه چندانی به استعداد او در ایران شد. پس از حشمت سنجری، فرهاد مشکات به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد. در زمان او نسبت به گذشته قطعات بهتری اجرا و کنسرت‌های بیشتری برگزار می‌شد. در زمان او نشان داده شد که اگر کار مقداری درست انجام شود، وضع بهتر خواهد شد. البته در زمان او هم ارکستر هفته‌ای یک بار کنسرت برگزار نمی‌کرد.

اضافه می‌کند: تمام ارکسترهای حرفه‌ای دنیا هفته‌ای سه یا چهار روز تمرین می‌کنند و هر بار کنسرتی با قطعات متفاوت‌تری برگزار می‌کنند. اگر این امر اتفاق نیفتد پس ما ارکستر حرفه‌ای نداریم.

چرا ارکستر را رها کردید؟

«چرا خود شما ارکستر سمفونیک را ترک کردید؟ مگر همین کار باعث آسیب رسیدن به ارکستر نمی‌شود؟»
پاسخ می‌دهد: ما به همان مشکلی برخوردیم که ارکستر سال‌ها گریبان‌گیر آن بوده است؛ زیرا مسئولان به هر دلیل نمی‌خواستند کار ارکستر به آن صورت ادامه پیدا کند. من پس از یک سال متوجه شدم تنها کسی هستم که می‌گوید ارکستر باید هر هفته کنسرت داشته باشد و آثار جدیدی را اجرا کند. وزیر فرهنگ و ارشاد وقت، وزیر آگاهی بود و دوست داشت که کار به آن صورت ادامه پیدا کند. ولی برای دیگران این امر اهمیتی نداشت. در نهایت به من پیشنهاد شد که ارکستر به صورت پروژه‌ای فعالیت کند؛ همان روندی که اکنون پیش گرفته است و برنامه‌های منظمی ندارد. این امر اصلا از نظر حرفه‌ای برای من پذیرفته شده نبود؛ چون باید قبول می‌کردم که درآمد بچه‌ها، ساعت کار، تعداد برنامه‌ها و … کم باشد.

علی رهبری

قیاسی از ارکستر تهران و ترکیه

این رهبر ارکستر قرار است ۱۶ اسفند در ازمیر ترکیه اجرا داشته باشد. در همین راستا در ادامه صحبت‌هایش قیاسی از ارکسترهای ترکیه و ایران را به تصویر می‌کشد.

او بیان می‌کند: ارکسترهای ترکیه در مرحله اول به دنبال بهترین رهبر هستند و از کشورهای مختلف رهبران خوب را دعوت می‌کنند. پس از اینکه رهبر مورد نظر یک بار در کشور آنها اجرا کرد، عملکرد او را بررسی کرده و سپس تصمیم می‌گیرند دوباره او را دعوت کنند یا نه؟ می‌توان گفت ترکیه تقریبا از ۱۰۰ سال پیش رهبران بزرگ ارکستر را به آنکارا یا استانبول دعوت می‌کرده است.

این موسیقیدان ادامه می‌دهد: ترکیه ۲۲ ارکستر دارد که همه سیستم یکسانی دارند. قطعاتی را که ارکستر تهران گاهی برای تمام سال تمرین می‌کند، آنها طی یک ماه یا دو ماه اجرا می‌کنند. این امر نشان می‌دهد که می‌توان ارکستر ترکیه را با ارکستر اروپا مقایسه کرد.

«ارکسترهای ترکیه سال‌ها من را به استانبول دعوت کردند. پیش از آن ۱۲ سال مدیر هنری ارکستر بروکسل بودم ولی بعد از آن هوس کردم که به ترکیه بروم و دوران خوبی را هم داشتم. البته خیلی از مدیران هنری از این کار من انتقاد کردند. ولی من به ترکیه رفتم چون اخلاقشان شباهت زیادی به ما دارد و هم اینکه علاقه زیادی به یادگیری داشتند. من ۱۵ سال، سالی ۱۰ کنسرت با بیش از ۱۰۰ قطعه در آنجا رهبری کردم. پس از آن هفت سال به آنتالیا رفتم که سطح ارکستر آنجا بالا رود، چندین سال هم در آنکارا بودم. اکنون هم به ارکستر ازمیر علاقه‌مند شدم و این سومین سالی است که به آنجا می‌روم.»

رهبری می‌گوید که سیستم کاری ارکستر در ترکیه درست است و همه چیز برنامه‌ریزی و آماده شده است. او از دوشنبه با ارکستر تمرین دارد و جمعه روی صحنه می‌رود و تفاوتی هم ندارد که چه قطعه‌ای را تمرین می‌کنند.

نوازندگان هم از وضع ارکستر رضایت چندانی ندارند

در ادامه این بحث را پیش می‌کشد که چرا برخی از نوازندگان ارکستر از وضع کنونی خود راضی هستند؟

اظهار می‌کند: این یک نوع بدشانسی است. نوازندگان چند گروه هستند. عده‌ای اصلا صحبت نمی‌کنند؛ زیرا می‌ترسند اگر انتقادی کنند از طرف مدیران و مسوولین اذیت شوند، کما اینکه این اتفاق قبلا صورت گرفته است. عده‌ای هم ناراضی هستند ولی چاره‌ای ندارند. عده دیگری هم این وضع را دوست دارند؛ چراکه کم کار می‌کنند و نسبت به آن حقوق متناسبی می‌گیرند، البته این افراد روند کاری دیگری را در ارکستر نمی‌شناسند. ولی در نهایت افرادی هم تنبل هستند، به این رویه عادت کرده‌اند و قضاوت درباره رهبر ارکستر را روی رفتار خوب یا بد او با خودشان می‌گذارند. ولی با همه اینها زمانی که من رهبر آنها بودم با وجود اینکه شش ماه به درستی حقوق نگرفته بودند ماندند و با جان و دل کار کردند.

ادغام دو ارکستر ملی و سمفونیک

چه پیشنهادهایی برای اداره شدن ارکستر سمفونیک تهران دارید؟ پاسخ می‌دهد: به نظر من هیچ مشکلی برای این امر وجود ندارد. اول اینکه ما دو ارکستر نیمه‌وقت ملی و سمفونیک داریم که بودن آنها خیلی معنا ندارد؛ البته اگر بودجه باشد و ما ۱۰ تا ارکستر هم داشته باشیم منعی ندارد. ولی اینکه در ایران ارکستر ملی را تقریبا با همان نوازندگان ارکستر سمفونیک تشکیل داده‌اند، کار درستی نیست. بعضی از بچه‌ها می‌ترسند که با یکی شدن این دو ارکستر کار خود را از دست بدهند. هیچ کس نباید کار خود را از دست بدهد. خیلی از ارکسترها در اروپا ۱۲۰ عضو دارند و ارکستر تهران نیز می‌تواند به همین صورت باشد.

او ادامه می‌دهد: در حال حاضر ما تنها به یک ارکستر نیاز داریم؛ چون نه بودجه آن را داریم، نه اتاق تمرین، نه سالن اجرا و نه سازهای خوب. ما باید ارکستری داشته باشیم که بیش از ۱۰۰ عضو داشته باشد و برنامه‌های عالی انجام دهد. به‌گونه‌ای که یک گروه در تهران و یک گروه در شهرستان‌ها اجرا کند. اکنون بنیاد رودکی بنیه داشتن دو ارکستر را ندارد، دو ارکستری که نه حقوق کافی دارند و نه برنامه‌ریزی درست.

مدیر هنری برای سه سال

آیا زمانی که به ایران آمدید قصد ماندن به عنوان رهبر ثابت را داشتید؟ می‌گوید: به هیچ وجه؛ اینکه یک رهبر بیاید و به طور ثابت بماند تفکر غلطی است؛ زیرا این ارکستر دولتی و برای مردم است. زمانی که به ایران آمدم تا ۶ ماه اول خودم همه اجراها را رهبری کردم. سپس از مهر برنامه‌ای چیدم که ۱۰ رهبر دیگر در آن حضور داشتند و خودم نقش کمتری داشتم. این برنامه به صورتی بود که پس از سه یا چهار سال دیگر نیازی به حضور من در ارکستر نبود. نباید پس از سه سال، دیگر نیازی به حضور مدیر هنری باشد؛ چراکه قراردادهای مدیر هنری سه ساله است. ارکستر باید به درستی در حضور مدیر هنری پایه گذاری شود و بتواند خودش را اداره کند.

او ادامه می‌دهد: در شرایط حاضر من حاضر نیستم دوباره برای رهبری ارکستر به تهران بیایم. می‌دانم که وضع اقتصادی مملکت خوب نیست و مردم مشکل دارند و دلیل من هم برای راضی نبودن به رهبری دوباره ارکستر، مشکل مالی نیست؛ چراکه درآمدم از طریق رهبری ارکستر در کشورهای دیگر است. اگر قرار باشد به ایران بیایم و چیزی را درست کنم باید امکان پایه‌گذاری اساسی وجود داشته باشد. ولی با شرایط حاضر جای من و خیلی‌های دیگر در این ارکستر نیست. این ارکستر مانند فردی است که سال‌ها مریض است. مدام به او مُسکن و آنتی‌بیوتیک می‌دهند ولی اینگونه حال او خوب نمی‌شود و باید مشکلش ریشه‌یابی شود. ارکستر نیز همین‌گونه است و باید از پایه درست شود. این ارکستر از ۲۵ سال پیش توسط عده ثابتی اداره می‌شود و تا زمانی که آنها تغییر نکنند سطح ارکستر به همین صورت خواهد بود.

رهبری باز هم ارکستر را با فوتبال مقایسه می‌کند و می‌گوید: داستان این است که وقتی بحث فوتبال می‌شود، همه با آن آشنایی دارند ولی مسئولان ما با ارکستر و نحوه اداره آن آشنا نیستند؛ به همین دلیل سراغ افراد تکراری و اشتباه می‌روند و کاری را به ضرر خودشان و دوستانشان انجام نمی‌دهند.

دغدغه مسئولان بهبود وضع ارکستر نبود

«ولی از شما دعوت و با احترام برخورد کردند»؛ در این زمینه می‌گوید: بله؛ درست است ولی از همان روزهای اول متوجه شدم که برای معاون وزیر وقت و مسوولان مرتبط، پیشرفت هنری دغدغه نبود و بیشتر همراهی من با مسوولان و خانه موسیقی برایشان حائز اهمیت بود. البته کسی به هیچ وجه رفتار بدی در خانه موسیقی با من نداشت اما خط فکری ما با هم جور نبود. از طرفی افرادی در حوزه‌های مختلف موسیقی بودند که ارتباطی با موسیقی کلاسیک نداشتتد ولی می‌خواستند که عضو شورای ارکستر سمفونیک باشند.

آیا نمی‌شد این مشکلات را حل کرد تا ارکستر سمفونیک بتواند در مسیر درستی پیش برود؟ پاسخ می‌دهد: زمانی که در سال ۹۴ از رهبری ارکستر استعفا دادم، علی جنتی به من تلفن کرد که به ایران بیایم تا مشکل را حل کنیم. من به ایران آمدم و او از آقای مرادخانی درباره مشکل من سوال کردند. آقای مرادخانی گفتند که ارکستر از نظر هنری کار درجه یکی را ارائه می‌دهد فقط آقای رهبری با دوستان کنار نمی‌آید. آقای وزیر به او گفت: «استاد رهبری برای انجام کار رهبری ارکستر به اینجا آمده و با دیگران کاری ندارد. از آقای گنجه‌ای بخواهید که مشکل را حل کند.» این عقیده وزیر آن موقع بود و اگر معاونش هم به آن عمل می‌کرد ارکستر می‌توانست به کار خود ادامه دهد.

او ادامه می‌دهد: در آن زمان دستمزد من طبق قرارداد و به صورت مرتب به حسابم واریز می‌شد ولی مشکل، دستمزد نوازندگان ارکستر بود که طی شش ماه به درستی آن را دریافت نکرده بودند. من انتظار داشتم که خانه موسیقی شورایی برگزار کند و از حق نوازندگان دفاع کند. ولی عکس این امر اتفاق افتاد و شورایی تشکیل دادند که چگونه پول نوازندگان را ندهند. می‌دانم که تا شش ماه بعد نیز حقوق آنها را پرداخت نکردند و مال بعضی‌ها را حتی تا الان هم نداده‌اند.

رهبری می‌گوید اگر روند به همین صورت پیش برود مشکلی حل نخواهد شد. وزیر باید نسبت به این امر ورود کند و ببیند که به ارکستر با چه سطحی نیاز داریم. در ایران گاهی یک آهنگساز اثری را برای فیلمی می‌سازد، با اقبال عمومی و رسانه‌ها روبه‌رو می‌شود و به یک باره حتی چوب رهبری در دست می‌گیرد.

وقتی که شهردار رهبر ارکستر می‌شود

او ادامه می‌دهد: در شهرهایی بوده‌ام که چوب رهبری ارکستر را به دست شهردار داده‌ایم، اثر به نسبت آسانی را برای اجرا انتخاب کرده و در نهایت شهردار با تکان دادن چوب رهبری ارکستر را هدایت کرده است. یک کشور و شهر را نیز می‌توان مدیریت کرد و حتی می‌توان بدون اینکه پایه‌ای داشت شهردار شد، ولی برای یک مدت کوتاه.

رهبری با بیان اینکه بیشتر رهبرهای ایران را می‌شناسد، می‌گوید: باید از رهبرهایی که داریم به عنوان رهبر مهمان دعوت شود تا ارکستر را رهبری کنند. مثلا آقای کیارس توانستند پس از آقای روحانی و صهبایی ارکستر را هدایت کنند. زمانی که من در ایران بودم برای او چند برنامه گذاشتم‌. او باوجود اینکه نوازنده است و رهبری ارکستر نخوانده، توانست ارکستر را رهبری کند و به عقیده من به خوبی هم این کار را کرد. به تعداد کافی رهبر داریم که به عنوان مهمان، ارکستر را هدایت کنند، ولی رهبری که رپراتوار بزرگی داشته باشد و بتواند مدیر ارکستر باشد، نداریم؛ مثلا شهرداد روحانی شاگرد من بوده و استعداد زیادی در موسیقی سبک دارد و قطعاتی را که در رپراتوار خود دارد به خوبی رهبری می‌کند. در حال حاضر ارکستر سمفونیک بهترین نوازندگان را دارد ولی پیشرفتی ندارد؛ چراکه بحث رپراتوار گریبان‌گیر آنها شده است.

شهرداد روحانی

کنسرت مایستر مانند پدر است

رهبری درباره کنسرت مایستر می‌گوید: مهمترین شخص حتی نسبت به رهبر است و باید نمونه باشد. من دو بار به ایران آمدم. یک بار ۱۵ سال پیش و یک بار چهار سال پیش. ۱۵ سال پیش آقای ارسلان کامکار کنسرت مایستر ارکستر بود و خیلی به من کمک کرد. چهار سال پیش هم او و برادرش هوشنگ خیلی به من کمک کردند تا بتوانیم ارکستر را اصولی درست کنیم. ارسلان کامکار کمک زیادی به ارکستر سمفونیک کرد و کارش روی نوازندگان، اثر زیادی داشت. کنسرت مایستر مانند یک پدر است و او این حالت را داشت. یکی از مشکلات بزرگ ارکستر در ایران کنسرت مایستر است؛ چراکه شاید متوجه اهمیت و کمکی که می‌تواند به ارکستر کند، نباشند.

او بیان می‌کند که برخی درباره سختگیری زیاد او در کار می‌گویند. ولی او و افرادی مانند استادش حسین دهلوی تنها در کارشان نظم دارند. نظم یا وجود دارد یا ندارد.

یا نظم داریم یا نداریم

رهبری که در زمان حضورش در ارکستر سمفونیک تهران چند نفر را اخراج کرده است در این زمین توضیح می‌دهد: ارکستر مانند یک سربازخانه است و هر جا که لازم باشد این کار را خواهم کرد. باید به موقع برای تمرین حضور داشته باشند وگرنه اوضاع درست نخواهد شد. تعداد غیبت‌ها و تاخیرهای اعضای یک ارکستر می‌تواند ملاکی برای خوب یا بد نبودن آن باشد. در سال ۹۴ ثابت کردیم که با مدیریت درست می‌توان این نظم را اجرا کرد. در آن زمان اعضای ارکستر با وجود اینکه مکان درستی برای تمرین نداشتیم و حقوق درستی نمی‌گرفتند، با نظم برای تمرین حضور پیدا می‌کردند.

حال با این اوصاف شما به چه کسی یک رهبر حرفه‌ای می‌گویید؟ توضیح می‌دهد: رهبر حرفه‌ای فردی است که عمرش را برای رهبری ارکستر گذاشته باشد؛ یعنی کسی که در سن ۴۰ تا ۵۰ است باید حدود ۴۰۰ کنسرت را با رپرتوارهای مختلف رهبری کرده باشد. درواقع کسی رهبر حرفه‌ای است که از این راه نان خورده و به ارکسترهای مختلف دعوت شده باشد. البته دعوتی دوباره تکرار شده باشد. در تهران یکی از افرادی که از راه رهبری ارکستر زندگی کرده، ارکسترهای مختلف را رهبری کرده و یک بار هم در خارج از ایران مدیر هنری بوده، لوریس چکناواریان است. البته او اکنون بیشتر متمرکز آهنگسازی است. در ایران گاهی رزومه‌های نادرست به‌خصوص مربوط به فعالیت در خارج از کشور ارائه می‌شود که کسی به دنبال صحت آن نیست. بی‌توجهی به این امر باعث می‌شود افرادی که رزومه درستی دارند دیده نشوند و این امر به وضعیت ارکستر لطمه خواهد زد.

لوریس چکناواریان

در پایان از او سوال می‌کنیم که آیا تا به حال رهبران ایرانی دیگر از تجربه او بهره برده‌اند؟ پاسخ می‌دهد: من اصولا زمانی برای تدریس نداشته‌ام، ولی در تمام عمرم در کشورهای مختلف به رهبران جوانی که قصد شرکت در مسابقات و یا امتحانات را داشته‌اند، کمک کرده‌ام. البته برای کمک به رهبران ایرانی قید و شرطی نداشته‌ام؛ به عنوان مثال سهراب کاشف که جوان بااستعدادی است، برای یک دوره مستر کلاس به منزل من در اتریش آمد. همچنین باربد بیات و میلاد عمرانلو که از رهبرهای بسیار بااستعدادی هستند، یک دوره مستر کلاس با من داشته‌اند.

رهبری ادامه می‌دهد: با شهرداد روحانی بیشتر از دیگران کار کرده‌ام؛ او را برای رهبری موسیقی فیلم به ارکسترم در زاگرب آوردم و از ارکستر آنکارا و بورسا، برای او دعو نامه گرفتم. همچنین برای ضبط بعضی آثار هم او را به رادیو براتیسلاوا دعوت کردم. البته موفقیت بعدی این افراد به عهده خود آنها است.

انتهای پیام

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.