۲۶م اسفند ،
چندی پیش مطالبی را دربارهٔ اجرای نمایش «ویتسک» به کارگردانی رضا ثروتی خواندم و شنیدم که من را بر آن داشت تا این یادداشت را بنویسم.
سال قبل به پیشنهاد دکتر مسعود دلخواه به رضا ثروتی کارگردان نمایش «ویتسک» برای بازی در نقش سروان معرفی شدم. اما شرایط کار در تلویزیون و برنامهریزیها بیرحم فیلمسازی شانس این تجربه از من گرفت.
من در سال هزار و سیصد و هشتاد و سه با گروه تئاتر تجربی تهران و کارگردانی دکتر دلخواه افتخار بازی در نقش ویتسک را داشتم. ویتسک برای من چیزی فراتر از نقشهایی بود که تا آن زمان بازی کرده بودم. سر بلند خارج آمدن از اعتمادی که کارگردان نمایش به من کرده بود دغدغه نه تنها تمرین بلکه زندگی روزمرهام شده بود. سعی کردم بوخنر را بیشتر بشناسم و کتابهایش را بخوانم. از اجراهای مختلف «ویتسک» مطالب بسیاری خواندم و عکسهای مختلفی دیدم.
تمرینهای طاقت فرسا و زمان بر، برایم به سرعت میگذشت و من فقط در تلاش بودم تا ویتسک شوم و با او زندگی کنم که کردم.
نمایش ویتسک رضا ثروتی پس از فراز و نشیبهای بسیار به اجرا در آمد و برای من شاید بیشتر از هر کس دیگری هیجانانگیز بود که کار را ببینم. چون به نظرم دلخواه در کارگردانی آن اثر سنگ تمام گذاشته بود. دلم میخواست بدانم رضا ثروتی چه چیزی برای گفتن دارد.
اجرا را که دیدم مواجه شدم با رویکردی کاملا متفاوت از اجرای دکتر دلخواه. این مسئله اولین چیزی بود که خوشحالم کرد.
نگاه رضا ثروتی به این اثر تنها و تنها زاییده ذهن خلاق خودش و گروهش است. این جمله را با اطمینان کامل از آن جهت مینویسم که چندی پیش مطالبی تند و بدون آگاهی دربارهٔ اجرای او خواندم. مطالبی که به جرات میتوان گفت نویسندهاش یا نویسندگانش حتی برای یک بار هم اصل اثر را نخواندهاند. چرا که اگر چنین بود صحنههای ریش تراشیدن سروان توسط ویتسک را از اجراهای مختلف به اتهام کپی کردن، کنار هم نمیگذاشتند.
این صحنههای کلیدی بسیار مهمی است که در متن نمایشنامه بوخنر آمده است و گریزی از آن نیست. مگر میشود در نمایشنامه «هملت» صحنه تلهموش را حذف کرد و آیا هر که آن صحنه را اجرا کند از روی دست دیگری کپی کرده است؟
صحنه تله موش «هملت» نقطه عطف اثر است. همانطور که تراشیدن ریش سروان توسط ویتسک، ماه، موجوداتی که در زیر زمین و در توهم ویتسک میآیند و میروند و الی آخر. ثروتی در نوشته اقتباسی خود از ویتسک بوخنر، روح و جان اثر را حفظ کرده است که این خود از اصول اقتباس است.
گاهی بهانههایی گرفته میشود که با کنکاشی ساده، تنها یک سئوال در ذهن خواننده شکل میگیرد که چرا؟ چه هدفی دنبال میشود؟ به عنوان مثال میتوان به فیلم و عکسهای انتشار یافته از اجرای «ویتسک» خارجی اشاره کرد که در آن از یک شیب یک طرفه و بزرگ استفاده شده است. پر واضح است که این طراحی صحنه هیچ ارتباطی با صحنه «ویتسک» رضا ثروتی ندارد و بهانهای پیش پا افتاده در جهت تخریب اثر است. هزاران نمایش از یونان باستان تا کنون بر سطح شیب دار اجرا شده است. آیا همه از هم کپی کردهاند؟
سالهاست در تئاتر ما نمایشهای گوناگونی به روی صحنه میرود، اما اگر با صداقت به این اجرا نگاه کنیم آیا به جرات نمیتوان گفت که از معدود اجراهایی است که هماهنگی اجرا و نور و صدا و صحنه به شکلی کاملا حرفهای و بیکم و کاست اجرا میشود؟ خودمان را گول نزنیم. بسیاری از اجراهای ما هنوز بعد چند هفته اجرا، با مشکل ناهماهنگی نور و صدا همراه است و دیگر انگار گریزی از آن نیست چشممان را به رویشان میبندیم.
بازیهای بازیگران در این کار بسیار دشوار است. دشوار را از آن جهت مینویسم که اگر یک لحظه یکی از مجموع بازیگران فقط یک بار تمرکز خود را از دست بدهد، فاتحه کار خوانده است و حالا با این تعداد بالای اجراها باید گفت که این گروه با تمام وجودشان روی صحنه حاضر میشوند و صحنه خون آلود انرژی بیحد آنهاست. اغراق نمیکنم فقط کمی صادقانه نگاه میکنم. همین.
وقتی کاری به این درستی اجرا میشود، طبیعی است که حسادتها برانگیخته شود و گروهی درصدد نقد و انتقادهای عجیب و غریب برآیند. آنقدر عجیب و غریب که حتی دیگر خود اثر محور این توفانها نیست بلکه حواشی بیارزش و آمدن و رفتنهای معمولی بازیچه این هیاهو میشوند. دامن زدن به این گونه حواشی نه تنها کمکی به پیشبرد تئاتر ما نمیکند بلکه بازدارنده نیز هست. گروهی که شایسته تشویق و افتخار است چرا باید در این سردرگمی گیج و گنگ از تلاش خود ناامید شود. به عنوان عضو کوچکی در این خانواده تئاتر از همه این دوستان مطلب نویس میخواهم که در نوشتههایشان جوانمردی را فراموش نکنند.
حتی اگر از منظر این مطالب که کارگردان را به کپی کردن از خلاقیت دیگران متهم کردهاند اجرا را ببینیم، باز هم کار این گروه دست مریزاد دارد. کدام یک از بیشمار کپیها از آثار مختلف که دیگر کارگردانان بزرگ و کوچک انجام دادهاند به این خوبی اجرا شده است. یعنی به بدبینانهترین شکل ممکن نیز این کار قابل حمایت و پشتیبانی است. که این اجرا خود بیانگر این مطلب است که نمیتواند کپی باشد.
نمایشی در حال اجراست که سالها بعد در خاطر تماشاچیانش میماند. اگر چه داستان را فراموش کرده باشند، اما تصاویر به یادماندنی او هرگز از یاد نمیرود. حال که در ده سال قبل اکثر نمایشهای به اجرا در آمده تصویر را از خود حذف کردهاند و فقط به گفتگوی بین کاراکترها اکتفا کردهاند.
امید که انرژیهای مثبت مخاطبان و اهالی تئاتر به کارهای خوب چنان گسترده باشد که انرژیهای منفی جایی در تئاتر ما نداشته باشند و فرهنگ کوبیدن آثار جای خود را به فرهنگ درست نقد کردن و حمایت از آثار بدهد.
به امید آن روز
بازیگر و کارگردان
۵۸۵۸
خبرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com