میثاقیان: کسی که سالی ۵۰۰ میلیون می‌گیرد، باید تحمل چَک مربی را داشته باشد/ اسکولاری چون زشت است می‌گویند شبیه من است

کاوه علی‌اسماعیلی – امیرعباس واسعی / پیدا کردن اکبر میثاقیان کار آسانی نیست. او حالا ۵ ستاره در لیگ یک به خود اختصاص داده زیرا ۵ تیم مختلف را به سطح اول فوتبال آورده و از این حیث یک رکورددار محسوب می‌شود. ما عادت داشتیم «عمواکبر» را همیشه سرحال و پرانرژی ببینیم اما عصر روز دوشنبه که به روزنامه آمده بود، چندان حال و حوصله نداشت. میثاقیان که ۲۴ کیلوگرم وزن کم کرده بود، به‌قدری دلش از یکسری اتفاقات در فوتبال گرفته که در پاسخ به برخی از سؤالات ما سکوت می‌کرد مبادا حرفی بزند و برخی دوستانش را از دست بدهد. البته عمواکبر در بدو ورود به خبرورزشی، با تکه‌پرانی‌های بامزه‌اش جو تحریریه را به هم ریخت و چند باری تحریریه را تا مرز انفجار برد ولی در کل، حال و روزش خیلی خوب نبود. مصاحبه میثاقیان را با این پیش‌زمینه بخوانید که او یک ابومسلمی متعصب است. آرزو دارد یک روز سرمربی استقلال یا پرسپولیس شود، کاملاً حامی تیم‌ملی و کارلوس کروش است و قویاً اعتقاد دارد آلومینیوم پدیده لیگ‌برتر می‌شود! حالا حرف‌ها، درد‌دل‌ها و خاطرات میثاقیان را بخوانید.

*در آلومینیوم هرمزگان می‌مانی؟

نمانم؟ وقتی با این همه سختی و بدبختی بالا آمده‌ایم، حیف نیست؟

*چرا، ولی برای ماندن در لیگ‌برتر باید همه استان از تیم حمایت کنند. باید تا الان تمرینات را با نفرات دلخواه‌تان شروع می‌کردید و خیلی اتفاقات می‌افتاد که نیفتاده! الان سایر تیم‌ها استارت زده‌اند در حالی که شرایط آلومینیوم سخت‌تر از بقیه است چون تجربه لیگ‌برتری ندارد و…

همه اینها درست ولی هنوز هم دیر نشده و اگر امروز شروع کنیم بهتر از فرداست. در مورد حمایت کل استان حرف شما کاملاً صحیح است. تا الان این تیم را فقط کارخانه آلومینیوم چرخانده اما شرایط لیگ‌برتر فرق دارد. می‌دانستید اصلاً آلومینیوم از کجا شروع کرده؟

* از کجا؟

از لیگ کارگری! رساندن یک تیم کارگری به لیگ استان هم سخت است چه رسد به لیگ ۲ و یک آزادگان و بعد هم لیگ‌برتر. تا الان و اینجا مدیران کارخانه تیم را سرپا نگه داشته‌اند ولی حالا پای اعتبار یک استان وسط است. نمی‌دانید بعد از صعود آلومینیوم چه شور و شعفی در استان به راه افتاد. مردم در جشن قهرمانی طوری مرا به هوا پرتاب کردند که وقتی پایین را نگاه کردم، نزدیک بود سکته کنم! فوتبال دیگر فقط یک سرگرمی نیست، شده جزئی از زندگی مردم و استان هرمزگان هم تا الان هرگز در سطح اول فوتبال نماینده‌ای نداشته و این تیم، امید همه است.

*گفتید هنوز هم دیر نشده؟! چطور؟

ما روز ۲۵ اسفند ۱۳۹۰ صعودمان مسجل شد. یعنی از همان روز باید برای لیگ دوازدهم استارت می‌زدیم. لیگ کی شروع می‌شود؟

*۲۹ تیر ٫

یعنی از آن روز تا شروع فصل چهار ماه و چهار روز وقت بود. الان چه روزی است؟

*۲۲ خرداد ٫

یعنی سه روز دیگر درست ۳ ماه از این فرصت را از دست داده‌ایم!

*به عبارت دیگر یک ماه و چند روز فرصت باقی مانده.

من تجربه بوشهر، شموشک،‌ ابومسلم، تبریز و چند تیم دیگر مثل راه‌آهن یا استقلال اهواز را دارم. به مسئولان آلومینیوم گفتم شما هم سرنوشت مس سرچشمه، شهید قندی یزد و شیرین‌فراز را دیده‌اید و می‌دانید تیم‌هایی که تازه به لیگ‌برتر می‌روند و تجربه این سطح را ندارند، با چه مشکلاتی روبه‌رو هستند. آنها خودشان هم می‌دانند اگر هرچه سریع‌تر شروع نکنند، قطعاً آلومینیوم سقوط می‌کند و گذشت زمان به ضرر ماست.

*خداوکیلی کلی تجربه در بالا آوردن تیم‌ها یا جنگیدن برای بقا داری!

اگر آماری بخواهی عملکرد مربیان را مقایسه کنی، شاید من جزو ۵ مربی‌ای باشم که بیشترین موفقیت‌ها را از این نظر داشته؛ یعنی تیم به لیگ‌برتر آورده و مانع سقوط تیم به لیگ یک شده‌ام. شما شاهین بوشهر را ببین، آنقدر به سقوط تیم‌شان ممطئن بودند که به من گفتند ۱۰۰ میلیون قراردادت و ۲۰۰ میلیون پاداش حفظ تیم در لیگ‌برتر! یعنی خودشان می‌دانستند کار غیرممکنی است ولی به لطف خدا من از ۸ بازی چهارتا را بردم و دو مساوی بیرون هم گرفتیم و شانس هم آوردیم که سایر تیم‌های رقیب ما باختند و شاهین ماند.

*پارسال همین موقع که برای مصاحبه آمده بودی، دنبال پولت از شاهین بودی. چه شد؟

۲۰ میلیون تا الان پول وکیل داده‌ام تا پیگیر کارم باشد. در کل ۱۵ میلیون از شاهین گرفته‌ام! حالا هم که سقوط کردند و اصلاً دیگر شاید تیمداری نکنند، چه رسد به اینکه پول ما را بدهند! وقتی داشتند و تیم‌شان در لیگ‌برتر ۱۰ میلیارد می‌ارزید، ندادند.

*مدیریت شاهین که ایرادات فراوانی داشت. مثلاً اینکه یک عده پولشان را کامل گرفتند و یکسری درصد کمی و نمونه‌های دیگر.

خدایی این مدیریت است؟ به خاطر همین‌ها شاهین دیگر تیم نمی‌شود چون آه خیلی‌ها دنبالش است ولی تکلیف مردم چیست؟ مردمی که عاشق شاهین بودند و به عشق فوتبال نفس می‌کشیدند. من در جریان ریز مسائل نبوده و نیستم ولی خدا می‌داند به عشق مردم بوشهر زحمت کشیدم و حقم را ندادند.

*خیلی‌ها نگرانند مبادا آلومینیوم جانشین شاهین باشد!

من در طول این فصل چندبار در مصاحبه با خود شما گفتم حیف است لیگ خلیج‌فارس نماینده از خود خلیج فارس نداشته باشد؟ حالا شاهین افتاده و بندرعباس آمده و نباید اشتباهات آنها را تکرار کنیم. خوشبختانه الان هرمزگان یک استاندار فوتبالدوست دارد که در شیراز سابقه کمک‌های زیادی به فجرسپاسی و برق داشته و حالا هم به آلومینیوم کمک می‌کند.

*پس چرا نمی‌توانید تمرینات را شروع کنید؟

مگر می‌شود بازیکن حرفه‌ای را بدون قرارداد بیاوری سر تمرین؟! اگر فرض در همان جلسه اول پایش شکست چه؟ آن‌وقت اخلاقی شما باید با آن بازیکن قرارداد ببندی ولی همین شما رسانه‌ها نمی‌گویید اکبر با بازیکن مصدوم قرارداد بسته؟ حالا بچه‌های خودمان و تیم فصل قبل وقتی هنوز ۳۰درصد پولشان مانده، چطور بگویم بیا برای امسال قرارداد ببند؟ حالا اگر کار یک روز دو روز بود، من ریش گرو می‌گذاشتم ولی وقتی چند ماه است و باشگاه هنوز مشکل دارد و کسی کمک نکرده،‌ چطور این کار را بکنیم؟ اصلاً آن بازیکن دست و دلش به تمرین می‌رود؟

*بازیکنان امروزی پول هم می‌گیرند و باز روی تمرین تمرکز ندارند!

خدا خیرت بدهد! حالا برویم از بیرون کسی را بیاوریم، مگر نباید همان اول کار حداقل ۲۰درصد پولش را بدهیم؟ از کجا؟!

*برای همین خیلی‌ها نگرانند سرنوشت شاهین برای شما تکرار نشود! بگذار بحث را عوض کنیم. اکبر میثاقیان در لیگ یک رکورد می‌زند و همیشه موفق است اما در لیگ‌برتر تا الان جام نگرفته؛ چرا؟

*شاید شانس نداشتم. ضمناً افتخارآفرینی که فقط به کسب جام نیست. دوست و دشمن امسال می‌گفتند صعود از لیگ یک به اندازه قهرمانی در آسیا ارزش دارد! تازه من در لیگ چهارم با تعداد تیم‌های کمتر و آن بازیکنانی که همه می‌گویند دیگر مثل آنها نمی‌آید، ابومسلم را با دست خالی به رتبه چهارم و عنوان بهترین تیم شهرستانی رساندم و به فینال جام‌حذفی هم رسیدیم. اگر آن ابومسلم زیر نظر ناجا می‌ماند و سردار ملاحی و همان کادر مدیریت بودند و همان نفرات را حفظ می‌کردیم، الان ابومسلم جای ذوب‌آهن بود. من بارها این حرف را زده‌ام و بعضی فکر می‌کنند به خاطر انتقال چهار، پنج شاگردم به ذوب‌آهن است در حالی که منظور من کل کادر آن تیم است نه بازیکن.

*از آن ابومسلم فقط گردان، محمد‌حسینی، صلصالی و خلعتبری به ذوب‌آهن رفتند در حالی که ستاره‌های دیگری داشتید. از بادامکی، منصوری، فضلی و… تا آندو تیموریان، مجتبی جباری، ثابتی و خسرو حیدری!

خداوکیلی نمی‌دانستیم چطور ارنج کنیم. همه در اوج، تازه عنایتی و شاه‌حسینی و پور‌مند و خیلی‌ها را نگفتی. آن تیم همه‌چیز داشت، سرجایش اگر قرار بود یک ریال بدهند حتماً می‌دادند و ملاحی جوی درست کرده بود که هرکس فقط روی کار خودش تمرکز می‌کرد. چه کسی می‌تواند ادعا کند اگر من و آن تیم و سردار می‌ماندیم، قهرمان لیگ یا آسیا نمی‌شدیم؟

*در مصاحبه با شما همیشه اسم ابومسلم می‌آید و همیشه هم ابومسلم کلی حاشیه دارد. این چند روز مثل هر سال می‌گفتند شما برمی‌گردید ولی باز هم نشد!

من بابت فوت پدر همسرم مشهد بودم، صحبت شد ولی مثل هر سال جدی نبود و اینجا فقط یک جمله خطاب به هواداران بگویم که بدانند اینها دروغ می‌گویند! بعد از انتخاب شاغلام به هواداران گفته‌اند اکبر پول زیادی خواسته در حالی که ما اصلاً به بحث مالی نرسیدیم. قدم اول و حرف اول تسویه‌حساب با نفرات و امکان جذب بازیکنانی بود که بتوانند ابومسلم را بالا بیاورند. این حرف اول هر سال من است و با هر تیمی هم مذاکره می‌کنم این را می‌گویم. اگر من پولکی بودم که هر سال تیم‌های بی‌پول نمی‌گرفتم! تازه، ابومسلم خانه و عشق من است و همه می‌دانند طی ۴ دهه بازی، کاپیتانی، مربیگری و سرمربیگری در ابومسلم کل پولی که گرفته‌ام ۱۳۰ میلیون بوده و تا ابد هم با ابومسلم حرف پول نمی‌زنم.

*تازه همه از اکبر میثاقیان توقع دارند تیم را به لیگ‌برتر ببرد!

به دلیل همین توقع هم باید بازیکنان خوبی جذب کنم وگرنه همین اکبر را که الان همه می‌خواهند اگر چهارتا باخت بیاورد، اخراج می‌کنند!

*البته در مشهد خیلی خوب هستی و شاید اخراج نشوی!

شناسنامه من ابومسلم و مشهد است، مردم در کوچه و خیابان و فرودگاه و پارک و هرجا بروم دورم را می‌گیرند و می‌خواهند بیایم و ابومسلم را بالا بیاورم. حیف نیست شهر امام‌رضا(ع) در لیگ تیم نداشته باشد؟ حالا اسم و اعتبار و هواداران ابومسلم جای خود ولی آخر از دست من تنها چه کاری برمی‌آید؟ باید مرا بخواهند تا بیایم. نمی‌شود خودم بیایم که! تازه شرایط هم باید مهیا باشد که نیست.

*برگردیم سر سؤال اول، تکلیف اکبر میثاقیان برای فصل آتی چیست؟

اولویتم آلومینیوم و بند‌ر‌عباس است. جایی که عاشق مردمش هستم و کنار همه مدیران، همکاران، بازیکنان و هواداران یک سال سخت را گذراندیم تا شاهکار کنیم و به لیگ‌برتر برسیم. هنوز دیر نشده، اگر تا آخر خرداد هم مشکلات مالی حل شود و مسئولان کمک کنند می‌توانیم تیم خوبی ببندیم. تیمی که نه فقط در لیگ بماند بلکه شگفتی‌ساز هم بشود.

*با چه نفراتی؟ علاوه بر بی‌پولی و عقب افتادن شما در بازار نقل‌وانتقالات از سایر تیم‌ها، یک مشکل بزرگ دیگر هم دارید که گرمای هواست! مجید جلالی تعریف می‌کرد بازیکن ۳۰۰ میلیونی برای آمدن به اهواز ۵۰۰ میلیون می‌خواست! تازه بازی و زندگی برای یک‌سال در آن شرایط کار هر کسی نیست.

پس فکر می‌کنی چطور سی کیلو لاغر شدم؟ همه اینها هست ولی من الان در همین تیم نفراتی دارم که می‌توانند شگفتی‌آفرینی کنند. فراموش نکن شاگردانی دارم که به خاطرم حاضرند تا آن طرف دنیا هم بیایند.

*سال قبل و در شروع فصل مقابل دوربین‌ها قول دادی که اگر سنگ از آسمان بیاید آلومینیوم را به لیگ‌برتر می‌آوری. حالا هم داری قول شگفتی‌سازی می‌دهی؟

چراکه نه؟ روحیه من همین است و عاشق جنگیدن و انجام کار‌های سخت هستم. من اگر صد ساله شوم هم با عصا باز می‌جنگم!

*شانس در زندگی اکبر میثاقیان چقدر نقش داشته؟

خیلی، البته بد‌شانسی‌هایم چندین برابر است! همین آلومینیوم و فصل قبل، قسمت بود بروم بندر ولی در طول فصل هزار بار اتفاقاتی افتاد که دیگر همه گفتند تمام است ولی من ماندم و همکارانم کمک کردند و بچه‌ها هم به من لطف و اعتماد داشتند که ماندند و زحمت کشیدیم.

*در فوتبال به حقت رسیدی؟

هرگز. زمانی که بازی می‌کردم ۱۰ دفاع وسط هم‌دوره‌ام بودند که دیگر لنگه آنها در تاریخ نمی‌آید. اگر در هر دوره دیگر بودم صد بازی ملی داشتم. اگر الان بود ده میلیارد قیمتم بود! برو از کسانی که بازی مرا به یاد دارند بپرس.

*و در عرصه مربیگری؟

همه‌چیز را نمی‌شود گفت، الان بگویم عده‌ای می‌گویند چقدر از خود راضی است و اگر بخواهم تعارف و شکسته نفسی کنم که جواب سؤالت را نداده‌ام. فقط به همین ۱۵ سال اخیر نگاه کن و کارنامه‌ام را ببین. چند تیم بالا آورده‌ام؟ چند بازیکن به تیم‌ملی و استقلال و پرسپولیس تحویل داده‌ام؟ حالا چرا حتی یک‌بار و برای نمونه هم که شده، یک تیم بزرگ و پولدار یا ‌لااقل معمولی و بدون مشکل به من نداده‌اند؟! اگر نوبتی هم بود نباید نوبت به اکبر میثاقیان می‌رسید؟ اگر به من هم فرصت بدهند شاید قهرمان ایران شوم.

*خوب یا بد این‌طور جا افتاده که تخصص شما این است؛ از لیگ یک تیم بالا می‌آورید!

خب همین، همین هم الکی می‌شود؟! الان گهر زاگرس صعود کرده و فوتبالی‌ها می‌دانند مهابادی چه کار بزرگی انجام داده و بالا آوردن یک تیم بی‌پول و بدون مهره در میان آن همه غول چه کار سختی است. حالا اگر شانس و معجزه باشد، یک‌بار و یک‌سال و با یک تیم می‌شود، چطور من هر سال و همه‌جا معجزه می‌کنم؟! پس این ثابت می‌کند اکبر یک چیزی بلد است، چرا به من اعتماد نمی‌شود؟

*صحبت از تیم‌های بی‌پول و بی‌امکانات کردی، شهرداری تبریز که در این زمره نیست!

اکبر میثاقیان ۱۵ سال تیمداری کرده و همیشه موفق بوده، حالا شما چسبیدی به همون ۸ بازی؟!

*اصلاً قصد گیر دادن نداریم! می‌خواهیم شما از مشکلات و دلایل ناکامی در تبریز صحبت کنید و این فرصتی در اختیار شما برای توضیح است.

شوخی کردم، می‌دانم شما غرض نداری ولی قبول کن همه مثل شما دوست یا بی‌غرض نیستند. خیلی‌ها حسودند و یا برای پوشاندن ضعف‌های خودشان از دیگران ایراد می‌گیرند و بارها از زبان این افراد من در مورد آن ۸ بازی شنیده‌ام. می‌گویم اصلاً حرف شما قبول و اکبر مربی نیست، چرا ۵ نفر دیگر آمدند و آنها نتوانستند تیم را درست کنند؟

*چرا شهرداری موفق نشد؟

من یک اشتباه بزرگ کردم و گریبان مرا در شهرداری همان اشتباه گرفت؛ یعنی در واقع ریشه همه مشکلات بود. ما ۶ هفته مانده به پایان فصل صعودمان مسجل شد و عقل و منطق می‌گوید در این شرایط سرمربی باید برود استراحت کند و به بازیکنان اصلی هم فرصت استراحت کافی بدهد تا فشار و خستگی یک فصل را از تن و ذهن بیرون کنند و آماده لیگ‌برتر شوند. من نه فقط این کار را نکردم بلکه بر میزان فشار و استرس کار روی بچه‌‌ها و خودم افزودم.

*به خاطر رکورد؟

دقیقاً. من می‌خواستم حالا که فرصت داریم به عنوان تنها تیمی که یک فصل بدون باخت قهرمان شده نام خودمان را در تاریخ ثبت کنیم. همین موضوع بلای جان خودم و بچه‌ها شد، حتی بدتر از قهرمانی و صعود! آن شش بازی فشاری چند برابر کل فصل به روح و جسم خودم و بچه‌ها آورد و رسماً به بچه‌ها گفتم اگر ببازیم شما را می‌کشم! حالا نتیجه چه شد؟ رکورد زدیم و گوش تا گوش کسی خبر‌دار نشد! در عوض ۱۱ روز مانده به شروع لیگ‌برتر تازه مسابقات ما تمام شد و یک تیم با روح و جسم خسته باید خود را آماده اولین تجربه لیگ‌برتری می‌کرد.

*نفت تهران هم همین شرایط را داشت مثل شاهین و البته تا روز آخر کاندیدای سقوط بود و اتفاقاً در بوشهر شاهین شما را برد و ماند!

حسین فرکی در نفت همان اسکلت لیگ یک را حفظ کرد و دیدی که استیلی هم در بوشهر چه مشکلاتی داشت. بچه‌ها دیگر جان دویدن و مبارزه نداشتند.

*قضیه مریضی و دل‌درد چه بود؟ تقریباً هیچ‌کس باور نکرد!

منم آدم هستم، این درست که اهل جنگ و جان‌سختم ولی دلیل نمی‌شود که من مریض نشوم. اصلاً ببین چه فشاری بوده که اکبر میثاقیان را از پا انداخت!‌ کسی نگفت خونریزی ناشی از گلوله خوردن! تحت فشار استرس همه دل و روده‌ام از کار افتاد. از نظر روحی هم هر انسانی یک حدی دارد، رسیدم به جایی که گفتم بی‌خیال!

*پس خودتان خواستید که جدا شوید؟

هنوز با مسئولان شهرداری رابطه دارم و رفقای صمیمی شده‌ایم. خودت گفتی امکانات شهرداری بین همه تیم‌هایی که داشته‌ام بی‌نظیر بوده و انصافاً شهرداری با آن حمایت شهردار و آن مدیران و امکانات بی‌نظیرش باید قهرمان لیگ شود. من این شانس را نداشتم، شاید…

*دوست داری سرمربی استقلال یا پرسپولیس شوی؟

چه کسی دوست ندارد؟ ولی این تیم‌‌ها را به ما نمی‌دهند!

*ظاهراً یک‌بار به استقلال نزدیک شده بودید.

مذاکره‌ نکردیم ولی جزو کاندیدا‌هایشان بودم. بعد از فینال حذفی با ابومسلم بود و البته شانس نیاوردم! برای مربیگری در این دو تیم باید سابقه حضور در آنها را داشته باشی به علاوه ده‌ها مورد دیگر که یکی شانس است.

*اگر به بندر نروی، پیشنهاد دیگری در لیگ‌برتر هست؟

باور کن هفت،‌ هشت تیم بعد از صعود آلومینیوم به من زنگ زدند و به همه گفتم اولویتم تیم خودم است. به نظر من این حق یک مربی است که بعد از یک موفقیت در تیمش بماند و ثمره‌اش را ببرد. اگر قاسمپور تیمی را نگه داشته، حق اوست بماند یا بعد از قهرمانی ولی نقش مدیران هم خیلی مهم است. آنها انتخاب می‌کنند و همیشه حق را به حقدار نمی‌دهند!

* خیلی از مربیان بیرون می‌نشینند و در میانه راه تیم می‌گیرند.

من این تجربه را در اهواز و راه‌آهن و بوشهر داشتم. همیشه خواسته آنها که روز اول گفتند و بقای تیم در لیگ بود را برآورده کردم و متأسفانه هر بار حقم را ندادند. دیگر نمی‌خواهم تکرار شود.

***

* می‌خواهیم بحث را عوض کنیم و کمی فضای مصاحبه را شیرین کنیم!

همه عمرم هر کس برای مصاحبه آمده سؤالات شیرین پرسیده و حالا خیلی‌ها فکر می‌کنند من بلد نیستم جدی حرف بزنم! این مصاحبه بار اول بود که سؤالات جدی و بحث فنی بود و به همین دلیل خوشم آمد، حالا می‌خواهی کانال را عوض کنی؟! اصلاً‌ مرا برای چه دعوت کرده‌اید؟ اگر آلومینیوم قهرمان نمی‌شد عمراً مرا دعوت نمی‌کردید خبرورزشی! با شوخی و خنده مگر می‌شود قهرمان شد؟

* همه اینها قبول، سؤالات بعدی هم اغلب در همین محورهاست.

من در خدمتم، خواستم بگویم به بحث فنی و جدی بیشتر علاقه دارم.

* تخصص شما در مربیگری!

منظورت چک زدن است؟

* (با خنده جمع) نه! به آن هم می‌رسیم ولی اینجا منظور بردن پرسپولیس است.

دوست دارم تا نمردم بیایم لیگ‌برتر و یک‌بار دیگر پرسپولیس را ببرم. از ابومسلم رفتم راه‌آهن، ظرف ۲ هفته دوبار پرسپولیس دنیزلی را بردم! همیشه از بازی اول هر فصل منتظر بازی با پرسپولیس هستم و بچه‌ها گاهی به شوخی می‌گویند: «اکبر گفته از هفته اول به همه ببازید ولی پرسپولیس را ببرید!»

* چون استقلالی هستی این‌قدر تعصب داری؟

من عاشق هر دو تیم هستم. بدون شوخی، چون اگر این دو تا نباشند، اصلاً فوتبال نداریم. خود شما بدون آبی و قرمز روزنامه دارید؟

* پس چرا مقابل استقلال پیروز نمی‌شوی؟

آنها را هم برده‌ام ولی چون تعداد باخت‌هایم بیشتر بوده، به چشم نمی‌آید.

* جایی گفتید رمز موفقیت شما «صداقت» است.

مازندرانی‌ها به صداقت مشهورند.

* شعار اکبر ضد فوتبال را بیشتر دوست دارید یا اکبر صداقت؟

آن سالی که پرسپولیس قطبی را بردم، بعد از بازی به خودش گفتم اگر هواداران پرسپولیس آن شعار را نمی‌دادند، ما نمی‌بردیم چون به غیرت بچه‌ها برخورد می‌گویند ضد فوتبال! هر دو را دوست دارم ولی صداقت بیشتر.

* نظرت در مورد عادل فردوسی‌پور چیست؟

بهترین رفیقش منم چون نباشم کاسب نیست و باید دکانش را تخته کند!

* فرزاد حاتمی!

یک چک خورد آن‌قدر معروف شد که حالا سالی ۵۰۰ میلیون می‌گیرد! اصلاً کسی که می‌خواهد فوتبالیست شود و سالی ۵۰۰ میلیون ببرد، باید تحمل یک چک خوردن را هم داشته باشد!

* محمدرضا خلعتبری!

روزی که او و خیری را بردم ابومسلم، هواداران جلسه اول گفتند این دوتا روی هم ۳۰ کیلو نمی‌شوند! گفتم صبر کن تا ببینی. حالا کروش و مارادونا سر همان بازیکن دعوا می‌کنند و سالی ۲ میلیارد می‌گیرد.

* بازیکنان را خودتان انتخاب می‌کنید؟

بدون استثنا. اگر کسی معرفی کند هم باید بیاید جلوی خودم بازی کند.

* بالاخره فیلم آن مربی ایتالیایی که روی نیمکت به بازیکنش شوک داد را دیدید؟

حالا یک شوک از دست من در رفت، شما ول نمی‌کنید! خارج از شوخی آن بازیکن به مربی فحش داد و برخورد شد.

* اگر شما بودی؟!

چی؟! کسی جرأت ندارد جواب مرا بدهد، چه رسد به فحش! اگر روزی بازیکنی جوابم را بدهد، زنده‌اش نمی‌گذارم!

* اکبر میثاقیان مربی سنتی است!

هروقت این سنتی را می‌شنوم، اعصبام به هم می‌ریزد! ما به چی می‌گوییم سنتی؟ یا اگر کسی فوتبال را دنبال می‌کند باید بیاید جلو تلویزیون و یک لپ‌تاپ دست بگیرد؟ اینها اداست! اگر فوتبال روز را دنبال می‌کنی و می‌فهمی باید در عملکرد تیمت نمود داشته باشد. باید دفاع و حمله تیمت مدرن کار کند و در نتیجه و عمل دیده شود. تیم بستن یعنی چه؟ یعنی باید تشخیص درست داشته باشی، عملش را داشته باشی، بعد تمرین، ارنج، تعویض، بازیخوانی و صد نکته دیگر. برخورد با بازیکن یعنی روانشناسی و همه اینها علم مربیگری است. وقتی من ۱۵ سال در شرایط مختلف موفق می‌شوم و این همه بازیکن می‌سازم، پس چیزی بلدم.

* پرفشارترین لحظات عمر شما؟

فینال جام‌حذفی، دقیقه ۸۸ گل خوردیم و بازی به پنالتی کشید. صبا باتجربه‌هایی مثل دایی، گل‌محمدی و سهراب را داشت و ما جوانانی مثل آندو در ۲۱ سالگی. بعدها داور آن بازی بابت اشتباهاتش از من عذر خواست.

* خرافاتی هستی؟

سر بازی پیراهن مشکی می‌پوشم.

* تیم محبوب در یورو ۲۰۱۲؟

اسپانیا.

* قهرمان می‌شود؟

قهرمان بین آلمان و اسپانیاست، مگر اسپانیا قبل از فینال به آلمان بخورد و اوت شود.

* مربی مورد علاقه؟

فرگوسن، مانده‌ام با ۷۲ سال چطور هنوز سرشار از انگیزه است. مورینیو و پپ را هم قبول دارم، مثل کاپلو.

* کدام مربی در دنیا شبیه اکبر میثاقیان است؟

همه از من بدترند! بیشتر از من داد و فریاد می‌کنند! اسکولاری را هم چون زشت است می‌گویند شبیه اکبر است! خوش‌تیپ‌ها مثل گواردیولا را به ویسی تشبیه می‌کنند.

* قهرمان لیگ دوازدهم؟

هنوز که فقط تکلیف ۸ تیم معلوم شده! ولی بازهم رقابت بین استقلال، پرسپولیس، اصفهانی‌ها و تراکتورسازی است. قدمت و هوادار در قهرمانی خیلی مهم است و جرقه قهرمانی یونان یا موفقیت صبا و گهر در داخل، تنها یک‌بار اتفاق می‌افتد.

* حرف آخر؟

این همه سؤال پرسیدی کی چاپ می‌شه؟ یک کتاب شد!

 

***

خارج از محدوده

*اکبر میثاقیان اول مصاحبه خودش از علی جوادی سردبیرمان عذرخواهی کرد، می‌دانید بابت چه؟ اکبرآقا گفت: «خیلی‌ها از من این ایراد را می‌گیرند که در صحبت کردن زیاد از این شاخه به آن شاخه می‌پرم و مخاطب گیج می‌شود.» حالا تند صحبت کردن میثاقیان را هم به این ویژگی اضافه کنید! آن‌وقت نتیجه این می‌شود که ما مجبوریم خیلی از حرف‌های خوب و جالب میثاقیان را اینجا بنویسیم، حرف‌هایی که بدون سؤال مستقیم و در حاشیه یک بحث دیگر مطرح شده و البته باید نوشته شود…

*آلومینیوم نه پول داشت و نه ستاره، کلی مشکل علاوه بر مشکلات معمولی همه تیم‌های ما هم داشت ولی خصلت من طوری است که هرجا می‌روم زود عاشق مردم می‌شوم و وقتی هم عاشق شدم دیگر تمام است. دست خودم نیست، این ذات من است و اگر فردا کارگر نگهبان خبرورزشی هم شوم کارم را تا آخر با عشق انجام می‌دهم.

*دیدی ذوب‌آهن با آن عظمت و سابقه و اعتبار و آن همه ملی‌پوش تا به مشکل مالی خورد چه شد؟ مصاحبه‌هایی که در شأن بازیکن و مربی نبود و تیم تا کجاها پایین رفت. حالا مقایسه کن با ما تا ببینی در آلومینوم هرمزگان چه کار بزرگی کردیم که تیم ماند و تازه صعود هم کرد.

*الان به‌جز چند تیم خاص همه تیم‌های لیگ‌برتر و لیگ یک ما دچار مشکل بی‌پولی هستند ولی آلومینیوم باید حمایت شود چون علاوه بر بی‌پولی مشکلات دیگر هم دارد؛ مثل بی‌تجربگی و…

*قهرمان لیگ را می‌شود در فصل نقل‌وانتقالات شناخت. در تورنمنت‌ها هم پس از بازی اول قهرمان معلوم می‌شود، مثل همین یورو که معلوم است این اسپانیا قهرمان می‌شود!

*ابومسلم برای من فقط یک تیم یا شغل یا بخشی از زندگی‌ام نیست، همه زندگی من است. حتی همسرم را هم به لطف ابومسلم پیدا کردم.

*می‌گویند کروش تند است، خب مربی باید با ابهت باشد. اگر کروش نرم بود و می‌خندید همه می‌گفتند اصلاً مربی نیست!

*خیلی‌ها به من می‌رسند می‌پرسند اکبر چطوری تیم‌ها را بالا می‌آوری؟ از شرق و غرب و شمال و جنوب با هر گذشته و هر شرایطی با هر امکاناتی و البته بدون پول! من هم می‌گویم با کلام قابل توصیف نیست و باید تشریف بیاورید کنار من بایستید تا ببینید ظرف یک‌سال چه برمن می‌گذرد!

*اصلاً در فوتبال گاوبندی (همان تبانی!) غیرممکن است. گفتند اکبر به فرکی راه داده تا پاس سقوط کند. ما دقیقه ۶+۹۰ در فاصله ۲۴ ثانیه به پایان بازی در خانه خودی گل خورده‌ایم. آن‌هم در شرایطی که خود شاهین برای فرار از سقوط و بقا در لیگ باید امتیاز می‌گرفت. اگر من این‌قدر مربی خوبی هستم که در آن لحظات و شرایط با یک اشاره ترتیب گل خوردن تیمم را بدهم که پس رئال‌مادرید باید دنبالم بیاید! تازه، همان گل را بهمن طهماسبی زد که نفت او را نخواست و سال بعد آمد پیش خودم در بندر!

*مربیگری من همیشه با حسرت و افسوس بوده؛ اگر آن ابومسلم می‌ماند قهرمان آسیا می‌شدیم. همین آلومینیوم اگر پا بگیرد و مشکلاتش حل شود در پایان فصل جزو ۶ تیم برتر خواهد بود.

*چرا امثال ملاحی دیگر به فوتبال نمی‌آیند؟ چون فوتبالی‌ها می‌دانند بدون پول ۲ روز بیشتر نمی‌شود تیمداری کرد و روز سوم هیچ بازیکنی برایت بازی نمی‌کند! الان هم که هنوز ده تیم بلاتکلیف و بی‌پولند.

*در فوتبال به قد و وزن و تیپ پول نمی‌دهند! مهم توانایی بازیکن و مربی است. به نظر من مربی، سیدجلال یا بنگر ارزش این ارقام را دارند چون اگر من آنها را داشته باشم تیمم گل نمی‌خورد و وقتی گل نخوری قهرمان می‌شوی و قهرمانی یعنی ۵ سال تمدید قرارداد من! با قهرمان شدن مدیرعامل هم مهر موفقیت می‌خورد و طبیعی است که هر مدیر و مربی مهدی رحمتی را بخواهد. با آندو، جباری یا خلعتبری شما به راحتی پیروز می‌شوی و مقابل دوربین‌ها و رسانه‌ها ژشت می‌گیری! اما امثال علی کریمی و اینها نهایتاً ۱۵ تا ۲۰ نفر هستند نه بیشتر!

*محمد دادکان را خیلی دوست و قبول دارم. او خاطره‌ای را بارها گفته که گواه سادگی من است. قبل از جام‌جهانی ۱۹۷۸ و طی ادوار لیگ تخت‌جمشید همواره سه نفر از ابومسلم به تیم‌‌ملی دعوت می‌شدند. عسگرخانی، مسیح‌نیا و تشکری. یک روز بچه‌ها آمدند با روزنامه‌ای که اسامی دعوت‌شدگان به تیم‌‌ملی را داشت. اسم من هم بود و بچه‌ها وادارم کردند کلی پول شیرینی بدهم. ساعتی بعد شک کردم، رفتم یک نسخه دیگر از همان روزنامه خریدم و دیدم اسم من نیست! آنها از یک روزنامه دیگر اسم مرا بریده و روی اسم یکی دیگر چسبانده بودند تا شیرینی پیاده شوم!

*پرسپولیس قطبی ۱۶ بازی نباخت و هفته هفدهم من بردمش! با آن همه ستاره به همه تیم‌ها سه‌تا سه‌تا می‌زد؛ یک‌بار هم در ماه مبارک با راه‌آهن خوردیم به تیم قطبی که (صفر – صفر) شد و دقیقه ۹۰ جمشیدیان و بعد اصغری گل نزدند.

*مربیگری کاریزما می‌خواهد. باید بازیکن هم از تو حساب ببرد و هم به خاطرت درون و بیرون زمین بمیرد. خیلی از تیم‌ها به این دلیل سراغ من می‌آیند که می‌گویند اگر تیم به مشکل مالی بخورد اکبر می‌تواند جمعش کند.

*اسکلت آلومینیوم لیگ برتری است و ۷۰درصدشان باید بمانند. فقط ۵ تا ۶ بازیکن برای تقویت لازم داریم تا جزو شش تیم برتر باشیم.

*من با کسی در کارم شوخی ندارم. با همه رفیق و با هیچ‌کس مشکلی ندارم. تا لحظه تمرین و بازی می‌گوییم و می‌خندیم اما در تمرین و بازی جدی جدی هستم.

*کنار من و در موفقیت آلومینیوم، بعد از لطف خدا و حمایت هواداران، خیلی‌ها زحمت کشیده و سهم دارند. آقای جباری مدیرعامل، همکارانم آرتا من‌حاجی، شاپور رجب‌زادگان، سیامک اسدی و مظاهر رحیم‌پور. سرپرست تیم کاشانی و ساعی مسئول تدارکات زحمتکش تیم.

*بهتاش چوب اسم مرا خورده وگرنه بهترین دفاع چپ ایران می‌شود. پسر بزرگم بهزاد هم در مشهد فروشگاه لوازم ورزشی خانوادگی را اداره می‌کند و یک نوه دارم، ارسلان که دنیای من است.

*سخت‌ترین تیم دنیا را با بزرگ‌ترین ستاره‌ها به راحتی اداره می‌کنم.

*از دقیقه ۸۰ تا ۹۰ مربی مشغول جان دادن است!

*عاشق بازی پرفشار هستم، حمله کنم و جلو بیفتم.

*شانس یک‌بار است. در فوتبال اگر بلد نباشی محو خواهی شد.

*دیدم کروش عصبانی است، بنده‌خدا به کمبودهای فوتبال ما عادت ندارد. گفتم با او شوخی ‌کنم تا بی‌خیال چمن شود! مربیگری آدم را حساس می‌کند.

*عاشق فوتبالم و بیزار از بیکاری، یک ماه خانه می‌نشینم اعصاب همسرم خرد می‌شود و می‌گوید: «برو یک تیم بگیر و دست از سر ما بردار!»

*سطح لیگ یک امسال بالاتر از لیگ‌برتر بود!

*قدم نیکبخت و همه شاگردان سابقم در بندرعباس سر چشم.

۴۳ ۴۳

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.