به گزارش خبرنگار مهر، نشست آینههای بورخس برای بررسی آثار خورخه لوئیس بورخس شاعر و نویسنده آرژانتینی عصر دیروز سهشنبه ۳۰ خرداد با حضور علیاصغر محمدخانی، نجمه شبیری و امیرعلی نجومیان در موسسه شهر کتاب برگزار شد.
نجومیان در این برنامه گفت: کارگردان فیلم مستندی که با نام مرد آینهها مشاهده کردید، فلیپ مولن است ولی مهمتر نویسنده آن است که آلبرتو مانگوآل است و یکی از مهمترین شارحان بورخس است و مدتها برایش کتاب میخوانده است. فکر میکنم از مانگوآل یک کتاب درباره بورخس به فارسی ترجمه شده است. گرایش معمول در چنین فیلمهایی این است که با استادان دانشگاه و چنین افرادی مصاحبه شود، ولی این فیلم چنین نیست و کارگردان و نویسنده ویدئوهای خوبی را از بورخس پیدا کردهاند و با دوستان، همسر و مادر بورخس حرف زدهاند.
وی افزود: بورخس یک نویسنده محلی و لوکال است ولی پارادوکس مهم این است که جهانی هم هست. او در عین حال که یک نویسنده بوینس آیرسی است و هیچ چیز جز این نیست، در عین حال به هیچ ملیتی تعلق ندارد و ملیتش جهانی است. ولی این محلی بودن بسیار اهمیت دارد و بورخس را در موقعیت ویژهای قرار میدهد. این را میتوان در نویسندگان دیگر آمریکای لاتین مانند یوسا هم دید و به نظرم این ویژگی ادبیات آمریکای لاتین است که شاید بتوان گفت بورخس شروعکننده آن است.
این نویسنده ادامه داد: بورخس در این فیلم هم میگوید که سیاست را نمیفهمد و اشاره میکند که من اخلاق را میفهمم که جمله هوشمندانهای هم هست. این تعریف نیست ولی بورخس واقعا یک نویسنده ویژنری بوده است. یعنی کسی که نگاه به آینده دارد و بورخس به این که اخلاق چه تفاوتی با سیاست دارد، به زیبایی اشاره میکند. در واقع آنچه اهمیت دارد، سیاست نیست بلکه معنی روابط اجتماعی میان انسانهاست. من هم هر چه از سنم میگذرد، بیشتر به این نتیجه میرسم که اخلاق از سیاست مهمتر است و بورخس این را سالها پیش فهمیده بود.
مترجم «دانشنامه زیباییشناسی» گفت: یکی از نظریههای مهم بورخس نظریه پسا استعماری، مهاجرت و ملیت است. این فیلم به زیبایی به موضوع تبعید بورخس پرداخت. یکی از حوزههایی که مطالعات مربوط به بورخس، میتواند به سمتش برود و تا حالا نرفته است، همین بحث ملیت فرهنگ و هویت ملی است. یکی دیگر از نکاتی که درباره بورخس وجود دارد این است که شروعکننده نگاه رئالیسم جادویی است. این بورخس است که میگوید بوینس آیرس شهری است که هرچیزی در آن ممکن است اتفاق بیافتد. به نظرم این نکته اصلی رئالیسم جادویی است که به گونه واقعنگرانه و خبرنگارانه درباره مسائل جادویی بنویسید و این کاری است که بورخس در تصاویری که از بوینس آیرس ارائه میدهد، انجام میدهد.
نجومیان گفت: این که چرا بورخس فقط داستان کوتاه نوشت هم از نکات با اهمیت است. او میگوید من هیچ وقت شخصیتی خلق نکردم. شخصیتهای داستانهای بورخس، هرگز به قد و بالای شخصیتهای داستانهای مارکز نیستند. موضوع این است که مسالهاش ساخت شخصیت و یک داستان خیالی نیست. آنچه برای بورخس مهم است یک مقوله فلسفی است که باید به گونهای طرح شود. برای این او از قدمای فلسفه مدد میگیرد. پس نمیتواند رمان بنویسد چون هر داستانش به یک معضل فلسفی میپردازد و برای طرحش فضایی را میسازد که ممکن است یک یا دو انسان در آن باشند. قبل از شروع این برنامه با خانم دکتر شبیری سر بورخس و مارکز بحث داشتیم. به نظرم مارکز فیزیکی است ولی بورخس نویسنده ذهنی است. برای مارکز فلسفه مهم نیست.
وی ادامه داد: در آثار بورخس فضاسازی داریم ولی این فضاها اشاراتی به موضوعات فلسفی هستند. یک مساله، موضوع خلط و از بین بردن مرز واقعیت و داستان است. مساله دیگر فراداستان است. در آثار بورخس این که این اثر، الان دارد نوشته میشود، گفته میشود. مثلا بورخس در «کتابخانه بابل» میگوید ای خواننده میشنوی من چه میگویم؟ با این کار بورخس، آن توهم داستان به عنوان واقعیت از بین میرود و هیچ وقت متوجه نمیشویم داستان کجا تمام میشود. مساله بعدی تکثر است که پایه فکر بورخس است. به نظر من مهمترین و بزرگترین استعاره بورخس آینه است. آینه برای بورخس یک شگفتی داشته که مرتبا در آثارش به آن اشاره کرده است.
این مترجم افزود: خود بورخس میگوید من رویای هزارتو و آینهها را میبینم. او میگوید وقتی دو آینه را روبروی هم قرار بدهیم، هزارتو میسازیم. آینه، اول از همه شیءای است که تکرار و تکثیر میکند. البته شیفتگی بورخس به آینه لزوما مثبت نیست و در جاهایی هم برایش موجب نگرانی میشود و میگوید من از آینه و همآغوشی بیزارم چون این دو انسان را تکثیر میکنند. بورخس میگوید خودم را در آینه میبینم ولی تصویرم در آینه ماسک زده است و میترسم تصویرم ماسکش را بردارد و پشت آن، صورتی وحشتناک باشد. این جاست که میفهمیم برای بورخس مساله هویت، مهم است.
نجومیان گفت: بورخس در اولین اثرش، یعنی مقالهای که در سال ۱۹۲۲ و در زمان ۲۰ سالگیاش منتشر شد، مرتب به صورت ترجیعبند این جمله را میآورد که «هیچ خود کامل و تمام عیاری وجود ندارد» این است که بورخس را از جویس بهتر میکند چون دوبلین جویس ثابت است ولی بوینس آیرس بورخس در طول سالها مرتبا تغییر میکند.
MehrNews Rss Feed