وبلاگ مثل آینه است

وبلاگ مثل آینه است

یکی از شانس های تاریخی که نصیب من شد این بود که معاصر دوران و زمانی باشم که چیزی به اسم وبلاگ در آن وجود دارد.

نوت نوشتن و توییت کردن و فیسبوک و ابراز نظر کوتاه و این حرف ها را نمی گویم، حتی این رویکرد در وبلاگ نویسی که اسمش را گذاشته اند مینیمال نویسی را هم نمی گویم و منظورم وبلاگ نویسی حرفه ای هم نیست که کوتاه کوتاه می نویسند تا خواننده در نرود و از پانیفتد…

چیزی را می گویم که می شود اسمش را گذاشت هرچه می خواهد دل تنگت بگو… کاملا بی حساب و بی متر کردن و بی شمردن تعداد کلمات…

نوشتن بدون واهمه از این که کسی آن را خواهد خواند یا نخواهد خواند را می گویم… نوشتن بدون دلواپسی از کم و زیاد تعداد خواننده و کلیک خور وبلاگ… یعنی وقتی فیلمی می سازی یا فیلمنامه ای می نویسی و بعد فیلم پخش می شود و بعد در موتورهای جستجو با وارد کردن اسم فیلمت می رسی به نظر یک پسر یا دختر هفده هجده ساله که واقعا احساسشان را گفته اند و قصد منتقدبازی یا فضل فروشی نداشته اند و اصلا حساب نمی کرده اند که تو قرار است بروی آنجا و نظرش را بخوانی یا خیر…

و آن وقت است که یک بازخورد درست و حسابی به معنای واقعی گیرت آمده است… از همه منتقدان متعهد و سالم و با حسن نیت مملکتمان معذرت می خواهم، اما منتقدان هر کاری هم بکنند نمی توانند مانند نظر آن وبلاگ نویس بدون اسم و رسم که یک فیلم روی مخش رفته و او را به نوشتن وادار کرده باشد، نظری بدهند که دارای عیار بالایی از خلوص باشد…

نظر آن وبلاگ نویس یک نظر خالص و بدون هیچ حاشیه ای است… یک ترشح احساسی واقعی است … سوال هایی که برایشان پیش می آید یا ایرادهایی که می گیرند یا تعریف هایی که می کنند همه واقعی است… خیلی تمیز و بدون هیچ حساب و کتابی است و این نظرهای به این خالصی کجا گیر آدم می آید ؟… معلوم است فقط در وبلاگ…

یعنی اگر در خیابان با هزار مقدمه چینی نظر یکی را راجع به فیلمت بپرسی طرف تا بو بکشد کاره یک فیلمی هستی، سریع نظرش آغشتگی پیدا می کند یا اگر هم نداند اهل فیلمی، که اصلا حوصله ندارد بیاید با تو غریبه بنشیند و حرف بزند…

کسی که حوصله دارد، وبلاگ نویسی است که خودش مایل است و دوست دارد نظرش در فضای مجازی ثبت شود… و می آید و چیزی می نویسد… آن هم در وبلاگ که هم حجم کم را پذیراست و هم زیاد را…

صفحاتی مانند توییتر و فیسبوک و امثال اینها برای مهمان بازی است و برای دیده شدن و تمام بازی ها و نقش بازی کردن های مهمانی را هم در خودش دارد…

وبلاگی که به کنتورش نگاه می کنی و می بینی بعد از شش ماه تازه ۳۰۰ بازدید داشته محل زدن حرف دل است و نه محل عرضه کردن خود یا فضل فروشی یا خشم افشانی و نفرت پاشی یا مدیحه سرایی…

عرض کردم! هر فیلمی را که کار کنم بعد از نمایشش یکراست می روم سراغ موتورهای جستجو و با کلیدواژه های من درآوردی سعی می کنم بگردم دنبال نظراتی راجع به آن کار… حیرت انگیزترین شب از نمایش «وضعیت سفید» شبی بود که پخش وضعیت سفید تمام شد…

ما با حمید و شفیعی(تهیه کننده) رفته بودیم یک مراسم قدردانی از عوامل سریال و بعد از آن رفتیم اختتامیه یک جشنواره و ساعت دوازده، یک بود که رسیدم خانه و دو سه ساعت بود که پخش سریالت تمام شده بود…

رسیدم خانه لپ تاپ را گذاشتم وسط اتاق و غرق شور و انرژی می شدم وقتی نظرات افراد را اینجا و آنجا می خواندم و همه در وبلاگ ها بود… بعد از آن، این عادت مدام شد و خواهد بود… چیزی که در این میان وبلاگ نویس ها را برای بنده محبوب تر می کند وبلاگ نویس بودن خودم است… بیش از هفت سال است که در فضای مجازی وب می نویسم… با اسم و بدون اسم و به این فضا بشدت مدیونم…

آدم های زیادی را در آن شناخته ام و خلوص بسیاری را در آن وبلاگ ها دیده ام… وبلاگ ها عین آینه اند… خوب و بدش را کاری ندارم… اما عین آینه هرچه هست را نشان می دهد… این فضای پر آینه از بزرگ ترین برکت های دهه ۸۰ شمسی است که من یکی، خوب قدرش را می دانم…


آخرین مقالات آفتاب

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.