گردآوری شده در گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری ممتازنیوز
گفت وگو با شمسی فضلالهی به مناسبت روز مادر
شمسی فضلالهی گفت: همیشه به زنان تئاتری امروز میگویم ما پهلوانیها کردیم تا شما امروز در تئاتر کار و در این رشته تحصیل کنید و فارغ التحصیل شوید.
سرویس تئاتر هنرآنلاین// شمسی فضلالهی از پیشکسوتان عرصه تئاتر، سینما، تلویزیون و هنر دوبله است. او در طول عمر هنری خود نقشهای ماندگار و متفاوتی آفریده است. فضلالهی ضمن اینکه مادری هنرمند است در نقش مادرهای بسیاری بازی کرده است که در اذهان کودکان دیروز و امروز این مرز و بوم ماندگار است. به بهانه روز مادر به دیدارش رفتیم. گفت و گوی صمیمانهای با او انجام گرفت که مشروح آن در زیرآورده شده است:
از نقش مادرتان برای راه یافتن شما به عرصه بازیگری بگوئید.
فضل الهی: مادر من تحصیل کرده دارالمعلمات بود. باسواد بود و دیپلم داشت و آن زمان دیپلم داشتن خودش تحصیلات دانشگاهی به حساب میآمد. مدتی در همان دارالمعلمات تدریس کرد و بعد کارمند اداره پست شد و در آنجا با احمد قدکچیان همکار بود. یک روز به دیدن تئاتر رفتیم و من برای اولین بار نمایش دیدم. حالا یادم نمیآید که چه کاری بود و فقط میدانم علی تابش در آن بازی میکرد. فکر میکنم که جوهره هنر در من بود چرا که یک نیاز روحی آدم را به سمت کار مورد علاقهاش میکشاند و من هم در آنجا و با دیدن اولین تئاتر عاشق بازیگری شدم. آنقدر که شورش را درآوردم و به اصرار من مادرم با قدکچیان صحبت کرد و او مرا به تئاتر تهران معرفی کرد در آنجا خیلیها درس میدادند از جمله داریوش اسدزاده، علی اصغر گرمسیری و دکتر رفیعی. یک تابستان از این موضوع گذشت و من مدام غر میزدم چون از مدرسه رفتن خوشم نمیآمد درس نمیخواندم ولی شاگرد اول بودم، تیزهوش بودم و مدام دوست داشتم تئاتر بازی کنم بالاخره در یک نمایش یک نقش دختر ایرانی را به من دادند که باید از سرزمینش دفاع میکرد خیلی برایم سخت بود چون هم منولوگ داشت هم دیالوگ پس از آن شاگرد اسکویی در هنرکده آناهیتا شدم که خیلی با کلاسهای دیگر تئاتر تفاوت داشت. فخری خوروش هم در آنجا بود و من هم نقشهای خوبی بازی کردم .
پس در واقع مادر شما نقش کلیدی در روند بازیگری شما داشت؟
بله قطعا. در کلاسهای اسکویی بود که مادرم دیگر از ماموریت سختش معاف شد. چون مادرم تمام شبهایی که تمرین داشتم با من میآمد و منتظر میشد که کارم تمام شود و برگردم تا به خانه برویم. این همراهی او بود که توانستم کاری را که دوست دارم در تمام زندگیم انجام دهم. مادرم خودش کار هنری انجام نمیداد. شاید در دل او بارقهای از عشق به هنر بود و نمودش در من تبلور کرد. روحش شاد…
به نظر شما الان وضعیت حضور زنان در عرصه تئاتر چگونه است؟
در آن زمان که من تئاتر را شروع کردم؛ پدرم گرفتاری زیاد داشت ولی از دور در تمام جزئیات و جریانات کار من قرار داشت. در آن زمان رفتن دختران به تئاتر کار عجیب و غریبی به حساب میآمد. همیشه به زنان تئاتری امروز میگویم ما پهلوانی کردیم تا شما امروز در تئاتر کار کنید در این رشته تحصیل کنید و فارغ التحصیل شوید. ما خیلی از نظر فرهنگ جامعه زیر فشار بودیم و متحمل خیلی سختیها شدیم. الان هم البته موانع اجتماعی هست ولی نه به اندازه زمان ما و باید بگویم الان زنان صحنههای تئاتر و پرده سینما را با شایستگی تسخیر کردهاند.
خاطرهای از زنان هنرمند دیگر دارید؟
پس از اینکه چندتایی فیلم بازی کردم از سال ۴۱ دیگر فیلم بازی نکردم حتی وقتی ابراهیم گلستان برای”خشت و آئینه” دعوت به کارم کرد قبول نکردم . در دورانی که کار نداشتم یک روز ثریا قاسمی به من زنگ زد و گفت کار رادیویی میکنی؟ و این باعث شد به سمت رادیو بروم و همه هم میگفتند صدای من به درد رادیو میخورد و از رادیو هم به کار دوبلاژ راه پیدا کردم. البته قبل از آن هم آذر دانشی و رفعت هاشمپور برای یک کار دوبله مرا بردند و آنها هم در این موفقیت همراهم بودند. خاطره دیگرم از زنان، همکاری با فروغ فروخزاد در دوبلاژ فیلم ” مهر هفتم” اینگمار برگمن بود در نمایش ” کلفتها” هم با هم به تمرین میرفتیم. پیشتر او را در دفتر آقای گلستان دیده بودم و دوستی خوب و حتی روابط خانوادگی با هم داشتیم.
و بالاخره خودتان هم مادر شدید…
وقتی مادر هم شدم مادرم بچههایم را نگه میداشت که به سر کار بروم و این برایم بزرگترین کمک بود چون خیالم راحت بود. حالا من خودم دو تا بچه دارم یک دختر و یک پسر. دخترم تهیهکنند یک برنامه رادیویی در کشور ترکیه است. ذوق هنری فراوانی دارد و گرافیست است.
در این دوران پیش آمده که بین کار یا بچهها مشکلی پیش بیاید؟
من البته همیشه بچهها را به کارم ترجیح داده و میدهم و برایشان چیزی کم نگذاشتم. یادم میآید سر دوبله کارتون” بامزی ” بودم سریال “امیر کبیر” هم تقریبا پایانش بود. در تلویزیون صدایم کردند و گفتند از مدرسه زنگ زدند که بیا. نمیدانم چه جوری کار را ول کردم و به مدیر دوبلاژ چه گفتم؟ خودم را به مدرسه پسرم رساندم آنقدر به در کوبیدم تا فهمیدم مدرسه تعطیل است و آنموقع تازه یاد دخترم افتادم و خودم را به مدرسه او رساندم و دیدم که از جایی افتاده بود و کمی زخمی شده است. ما مدتی در هند زندگی کردیم و بعد از انقلاب همسرم به ایران نیامد. بنابراین با این شغل سخت مسئولیت بچهها همه بر دوش من بود به خانه مادرم نقل مکان کردیم قبل از این که سر فیلمبرداری بروم برای بچهها سوپ میپختم حتی غذای فردا را هم درست میکردم و حتی سسی که باید روی سالاد بریزند. پس از کار خسته به خانه میآمدم دخترم آن موقع ترجمه کار میکرد و من باید کمکش می کردم وقت نداشتم و مادری بودم که مدام باید کار میکرد.
چند نقش مادر در کارنامه بازیهایتان دارید؟
خیلی زیاد است و اصلا نمیشود شمرد.
وضعیت امروز در تئاتر از نظر شما چگونه است؟
راستش یک چیزهایی هست که ما در تئاترمان زیاد به آن توجه نمیکنیم. بدن یک بازیگر، صدا، همه اینها کلامسازی و دهان مستمرا باید تمرین کنند. چون ما بلافاصله پشت هم که کار نمیکنیم. در ایران به خصوص کلاسهایی برای بازسازی که در بعضی کشورها وجود دارد نیست. بازیگران قدیمی هم باید بروند و بدن و بیانشان را بسازند و این زیاد پیش نمیآید. بهترین راه همان تمرین تئاتر است که یک بازیگر را به قولی کار کشته میکند و به نظرم بازیگران باید بیشتر تمرین های تخصصی را انجام دهند.
از آخرین فعالیتهای تئاتر خودتان بگوئید
زمان زیادی از آخرین باری که به صحنه رفتم نگذشته است. سال گذشته در نمایش “دایی وانیا” نوشته آنتوان چخوف و به کارگردانی اکبر زنجانپور به صحنه رفتم. چخوف از آن نویسندهها است که هر چقدر هم آثارش به صحنه برود بازهم حرفهای تازه و نکات جدید برای کشف کردن دارد و تاریخ مصرف ندارد و به نظرم اکثر آثار شناخته شده و کلاسیک جهان در حوزه نمایشنامهنویسی این قابلیت را دارند.
توصیه شما برای مادران تئاتری چیست؟
مادرها همیشه مادرند خیلی فرقی نمیکند که شغلشان چه باشد. به نظرم مادری سختترین شغل دنیا است. کار مادری کار مشکلی است باید بدانی از یک زمانی به بعد بچهها به حرف شما توجه نمیکنند و به عمل شما نگاه میکنند. بچهها دوست ندارند از مادرشان موعظه بشنوند بلکه از عمل او یاد میگیرند یک مادر باید خودش را مقید کند تا تربیتهایی را که کم دارد به دست بیاورد، چون ما انسانها تا هر سنی که برسیدم باید آموزش ببینیم و خودمان را تربیت کنیم. کودک این را میبیند مادری که کتاب میخواند، مادری که تئاتر میبیند، مادری که رانندگی میکند، اینها همه آموزش به کودک است و نیاز به مستقیم گویی نیست. توصیههای زیادی است، ولی دلم میخواهد همه زنان جهان را ببینند. وسعت جهان و راجع به انسانی حرف بزنند که در این جهان با تمام وسعت ارتباطات عواطف و انسانیت را فراموش نکردند؛ جهانی که به سمت رباط شدن انسانها میرود. دوست دارم جوانان لطافت یک نوشتار زنانه یا حضور بر صحنه تئاتر را در فضای امروز با روح زنانه خود بدمند …
انتهای پیام/
گفت و گو از سارا سالک
آخرین اخبار
ماخذ: هنرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com