اولین بار دو سال پیش با «شب آفتابی» آشنا شدم. البته وصف آن را پیش از اینها شنیده بودم. به عنوان فردی که دستی در سینما دارد، به تماشای این نمایش رفتم. لذت هم بردم، اما احساس کردم مردمی که کنار من نشستهاند و فارغ از نوع صحنه آرایی یا نورپردازی، خود را به داستان سپردهاند، بسیار بیشتر از من لذت میبرند. همین شد که با خودم گفتم بار دیگر هم باید این نمایش را ببینم و این بار سینما و بایدها و نبایدهای آن را بیرون صحنه بگذارم.
این شد که چند روز بعد بار دیگر به تماشای «شب آفتابی» رفتم. این بار با جمعیت اشک ریختم و تشویق کردم. دیدم بعضی وقتها چقدر خوب است آدم نگاه هنرمندانهاش را کنار بگذارد و مردمیتر باشد.
و احساس کردم همه مردم باید این کار را ببینند و با تاریخ هم ذات پنداری کنند. این شد که دوربین به دست گرفتم تا از پشت صحنه «شب آفتابی» و روایت آن فیلم بسازم.
و فیلم گرفتم… اما این فیلم یک چیزی کم داشت؛ نفس تماشاچی.
باید در بین تماشاگران بنشینی و عظمت کار را درک کنی. این رسالت را سینما نمیتواند به دوش بکشد، اما چارهای هم نیست، نمیشود بقیه را از دیدن «شب آفتابی» محروم کرد.
تلاش کردیم بخشی را هم در فیلم به بازخوردهای تماشاگران چه در هنگام نمایش و چه پس از آن اختصاص دهیم تا بلکه کمی از این شور و شعف در فیلم هم جلوهگری کند.
البته یک انگیزه دیگر هم برای ساخت این فیلم وجود داشت؛ با دوستان هنرمند بسیاری درباره شب آفتابی صحبت کرده بودم. همه آنها متفق القول بیان میکردند سه صحنه برای یک نمایش و فضایی با این وسعت در ایران بینظیر و در جهان کم نظیر است. این شیوه با خلاقیت بهزادپور (کارگردان)، کزازی (طراح صحنه)، روزبهانی (مسئول جلوههای ویژه) و دیگر هنرمندان این پروژه شکل گرفته بود که میتوان آن را سبک جدیدی با عنوان سبک «شب آفتابی» خواند. این شیوه باید ثبت شود و حتی گسترش یابد.
و نکته آخر اینکه کارکردن با ۴۰۰ هنرور واقعا مشکل است؛ باید تجربه کرده باشید تا سختیهای کار را دریابید. این سربازان در روزهای تمرین بسیار ضعیف عمل میکردند و بیانگیزه، اما هر چه جلوتر میرویم، اشتیاق را میتوانید بیش از شب گذشته در این سربازان مشاهده کنید؛ اکنون آنها فقط دوست دارند شب آفتابی تمام نشود. تلاش کردهام بخشی از این عشق را این فیلم بازتاب دهم. امیدوارم که این گونه شود.
کارگردان فیلم پشت صحنه «شب آفتابی»
۵۸۵۸
خبرآنلاین