کودکم اعضای بدنش زنده هست!+عکس

584653120531asd5132 کودکم اعضای بدنش زنده هست!+عکس

ابوذر جهانگیری، مردی ۲۷ساله و ساکن روستای قوش‌علیجان شهرستان سرخس است. او چندی قبل تنها فرزندش را از دست داد.

عسل ۲ ساله در پی حادثه‌ای ناگهانی و لحظه‌ای جان باخت و پس از آن ابوذر و همسرش تصمیم گرفتند اعضای بدن فرزندشان را اهدا کنند. ابوذر در گفت‌وگو با شرق درباره این حادثه توضیح داده است:


حادثه مرگبار برای عسل چگونه اتفاق افتاد؟
ما یک کولر داشتیم که آن را پشت پنجره حیاط نصب کرده بودیم اما بدنه آن به دلیل نقص در سیم‌کشی برق داشت به همین دلیل من برق آن را قطع کرده بودم. وقتی که هوا کم‌کم گرم شد از پدرم خواستم بیاید اتصالی آن را درست کند. چون عسل که دو سال و دو ماه داشت و تازه راه رفتن را یاد گرفته بود ممکن بود به آن دست بزند. روز حادثه حدود ساعت ۱۶:۳۰بعدازظهر بود که پدرم به خانه ما آمد و پس از کمی دستکاری کردن سیم‌ها گفت کولر درست شده، برو برق را وصل کن. من هم همین کار را کردم اما وقتی کولر را امتحان کردم دیدم هنوز برق دارد به همین دلیل دوباره برق را قطع کردم، این در حالی بود که بچه را داخل خانه پیش پدرم گذاشته بودم و آنها با هم بازی می‌کردند. خلاصه چند بار برق را قطع و وصل کردم اما هنوز اتصالی کولر درست نشده بود. در این اثنا به داخل خانه برگشتم و سراغ عسل را از پدرم گرفتم و متوجه شدم وقتی من به حیاط رفته بودم بدون اینکه متوجه شوم پشت من راه افتاده و به آنجا آمده بود. سریع به حیاط رفتم و دیدم عسل با آب کولر بازی می‌کند همان موقع برق او را گرفت. از روستای ما تا سرخس پنج کیلومتر فاصله است. از یکی از همسایه‌ها که ماشین داشت خواهش کردم ما را به شهر ببرد، اما وسط راه بودیم که احساس کردم بچه‌ام نفس نمی‌کشد و تمام کرده. همانجا بود که خواستم بگویم برگردیم، اما باز هم پیش خودم گفتم بهتر است به بیمارستان برویم شاید امیدی باشد. وقتی به بیمارستان رسیدیم اولین دکتری که بچه‌ام را دید گفت تمام کرده. از او خواهش کردم کاری برایش انجام بدهد. اول شوک دادند اما اتفاقی نیفتاد و بعد او را زیر دستگاه CPR گذاشتند و گفتند فعلا فقط قلب او کار می‌کند، بعد هم گفتند بچه‌ات را ببر مشهد شاید بماند. وقتی به مشهد رفتیم هم شب اول گفتند عسل نمی‌ماند. من اصرار کردم هر طور شده بچه‌ام را زنده کنند، گفتم هرچه دارم می‌فروشم و مخارج آن را می‌پردازم، البته چیز زیادی ندارم از مال دنیا فقط یک خانه دارم که حاضر بودم آن را برای زنده ماندن بچه‌ام بفروشم. دکترها هم هر کاری از دستشان برمی‌آمد انجام دادند اما در نهایت گفتند بچه‌ام دچار مرگ مغزی شده است. به محض اینکه این را شنیدم به ذهنم رسید اعضایش را اهدا کنم اما تصمیم گرفتم با زنم مشورت و بعد به بیمارستان اعلام کنم اما هر کاری کردم نتوانستم به همسرم بگویم اعضای بدن عسل را به نیازمندان بدهیم. موقع خواب دعا کردم خدایا خودت به زنم بفهمان که من چه تصمیمی دارم. خلاصه صبح که از خواب بیدارشدیم زنم خودش پیشنهاد داد اعضای بدن عسل را اهدا کنیم. با هم به بیمارستان رفتیم و گفتم یک دکتر جدید بالای سر بچه‌ام بیاورید اگر او واقعا مرگ مغزی را تایید کند اعضایش را اهدا می‌کنیم. دکتر جدید هم مرگ مغزی را تایید کرد. بعد از آن موی سر بچه‌ام را تراشیدند و یک صبح تا ظهر به سرش دستگاه زدند و بعد هم سیم‌ها را به دستگاه وصل کردند، دست آخر هم ظهر بود که مرگ مغزی را تایید کردند و گفتند از بچه‌تان خداحافظی کنید و دو روز بعد بیایید او را ببرید اما همسرم تصمیم نداشت از بیمارستان بیرون بیاید و اصرار داشت به اتاق عمل برود. مسوولان بیمارستان به او گفتند هیچ‌کس غیر از کادر پزشکی اجازه ندارد در اتاق عمل باشد، من هم به او گفتم تو که آنقدر گذشت داشته‌ای که اعضا را اهدا کنی چرا دل نمی‌کنی. به همین دلیل زنم هم هر طور بود راضی شد بیمارستان را ترک کند. بعد از مدت تعیین شده هم رفتیم، جسد را گرفتیم و به سرخس بردیم تا دفن کنیم. تمام این ماجرا ۱۰ روز طول کشید.

همان زمان وقوع حادثه با اورژانس تماس نگرفتی؟
قبل از اینکه خودمان عسل را به بیمارستان ببریم با اورژانس تماس گرفتیم اما اصلا نیامد و شاید اگر اورژانس می‌آمد بچه‌ام زنده می‌ماند، چون حدود یک ربع طول کشید تا او را به بیمارستان برسانیم و وقتی به بیمارستان رسیدیم دکترها گفتند اکسیژن به مغزش نرسیده و بافت‌ها فاسد شده است. اگر اورژانس می‌رسید و در مسیر احیا انجام می‌شد عسل زنده می‌ماند.

چطور مرگ عسل را به شما اطلاع دادند؟
در سرخس بیمارستان تخصصی و بزرگ نداریم و وقتی پای یک نفر می‌شکند او را به مشهد می‌فرستند یا حتی یک مریضی جزیی در اینجا قابل درمان نیست و حتما باید به مشهد رفت. من هم وقتی دخترم را به بیمارستان سرخس رساندم، یک دکتر بدون تخصص به من گفت نمی‌ماند، اما من با همه یأس و ناامیدی او را به مشهد بردم و در آنجا هم همان حرف دکترهای سرخس را به من گفتند.

چه طور شد که تصمیم به اهدای عضو گرفتی؟
به نظر من خواست خدا بود. هیچ‌کس چیزی نگفت، وقتی فهمیدم عسل مرگ مغزی شده است به ذهنم رسید این کار را بکنم. ما همین یک بچه را داشتیم و او تنها دلخوشی ما در این دنیا بود.

به هر حال باید به طریقی با موضوع اهدای عضو آشنا شده باشی. این پیش‌زمینه ذهنی چطور در شما ایجاد شده بود؟
یکی از اقوام ما که زنی ۴۰ساله است و در مشهد زندگی می‌کند مشکل کلیه دارد. هر بار که به خانه‌شان می‌رفتیم و او از دیالیز می‌آمد برای ما تعریف می‌کرد که وقتی برق قطع می‌شود افرادی زیر دستگاه دیالیز می‌میرند و خیلی‌ها در صف پیوند اعضا هستند. اولین بار همان فامیل‌مان بود که در مورد اهدای عضو به ما گفت، بعدها هم در تلویزیون دیدم که از افرادی که اعضای عزیزانشان را اهدا کرده‌اند تقدیر و تشکر می‌شود و به آنها لوح می‌دهند. مثلا همین فامیل‌مان که گفتم حدود ۱۰، ۱۲ سال است که منتظر است کلیه‌ای برایش پیدا شود.

شغل شما چیست؟
من کارگر آزاد هستم و نیاز مالی هم دارم و از مال دنیا یک خانه ۵۰ متری دارم، اما برای اهدای اعضای فرزندم یک ریال هم دریافت نکردم. وقتی که به اقواممان گفتم اعضای عسل را اهدا کرده‌ام حرفم را باور نکردند و از گوشه و کنار می‌شنیدم که می‌گفتند او دروغ می‌گوید و بچه‌اش را فروخته است. هیچ‌کس باور نمی‌کرد.

کدام یک از اعضای او را اهدا کردی؟
کلیه‌اش را به یک جوان ۲۱ساله مشهدی دادند، کبدش را برای یک کودک ۱۵ماهه به شیراز فرستادند و گفتند قرنیه‌هایش هم در سایت در نوبت پیوند قرنیه است.

هیچ‌کدام از افرادی را که اعضای عسل به آنها اهدا شده است می‌شناسی یا آنها را دیده‌ای؟
نه ما هیچ‌کدام‌شان را نمی‌شناسیم و هیچ‌کدام را هم ندیده‌ایم، در مورد دیدن آنها هم باید بگویم اگر خودشان آمدند و پیشنهاد دادند ببینم‌شان آنها را از جان و دل می‌بینم اما خودم پیش‌قدم نمی‌شوم.

الان که این کار را کرده‌ای چه احساسی‌داری و به بقیه هم توصیه می‌کنی؟
بعضی وقت‌ها خوشحالم و بعضی وقت‌ها ناراحت، ناراحت از این بابت که بچه‌ام را از دست داده‌ام اما از یک نظر نوری در دلمان وجود دارد که اعضای بدن بچه ما زنده است و نفس می‌کشد. صددرصد پیش خدا از او دستگیری می‌شود و فقط به آخرتش دلخوش کرده‌ام. البته باید بگویم به خداوندی خدا هنوز باور ندارم بچه‌ام را از دست داده‌ام و خیلی کم سر مزارش می‌روم. با این حال به بقیه‌ هم توصیه می‌کنم حتما این کار را انجام دهند.

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.