گریه امام خمینی بر سر جنازه آقای خوانساری

۱۹ام بهمن ،

آیت الله اراکی از خاطرات خود می گفت:

حضرت آقاى خمینـى , مـدتـى را در اراک بـودند و در حـوزه علمیه آنجا تحصیل مى کـردند و حتـى منبـر مـى رفتنـد . در آن مـدت با ایشان آشنایى نداشتـم . اما وقتى که در قم بودیم , آشنایى کامل پیـدا کـردم و یکـى از همصحبتهاى بنـده بـودند .
گاهـى اتفاق مـى افتاد که از منزل تـا میـدان کهنه قـم , نزدیک شاهزاده حمزه , براى تهیه سوخت ناهار و شام و بـوته و چوب گردو راه را دو نفرى طى مى کردیم و ضمـــن صحبتهــا و مباحثه هــا بر مى گشتیم. این مسئله بسیار اتفاق مى افتاد . خیلى با هـم مانوس بودیم .
آن اوایل که وارد قـم شـدم , ایشان به مـن اظهار کـرد : شما یک درس ((تفسیـر صـافـى)) بـراى مـن بگـوییـد . ((تفسیر صافى)) با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتى ندارد و چـون با آن اصطلاحات مانـوس نبـودم , چند شب تدریـس کردم , اما دیگر نرفتم . ایشان هم اصرارى نکرد .
هنگام فوت مرحـوم آقا محمد تقى خوانسارى که در همدان فوت کردند ایــشان و مـن هم بودیم , ایشان با آقاى خوانسارى وداع کردند و زود به طرف قم حرکت کردند .
مـن ماندم تا اینکه ایشان فوت کردند . جنازه آقاى خـوانسارى را از همـدان حـرکت دادنـد و عده اى از روحـانیان قـم به استقبـال جنازه آمده بودند . در بیـن راه قم ـ تهران , آقا یونس که آمده بـودند , پیاده شدند . مـن ندیدم هیچ کـس آن قدر که آقاى خمینى گریه مى کـرد , گریه کنـد . شانه هایـش بالا و پاییـن مـى رفت . چنـان اشک مـى ریخت که مـن از اولادش چنـان گـریه اى نـدیــدم .
هیچ کـدام از آنان که آمـده بـودند , همچـون آقاى داماد , آقاى زنجانى و خیلـى از صاحب نامان دیگر , آن طـور گریه نمى کردند . البته آنها هم گریه مى کردند , ولى آرام . لکـن ایشان تند گریه مـى کـردنـد . آقاى خمینـى و آقاى خـوانسارى هیچ نسبتـى با هـم نداشتند و مـربـوط نبـودنـد , فقط ایشان عرق دینـى داشت . ایـن خـاطـره , همیـن طـور در خـاطـرم مـانـده و محـو نمـى شـــود .
پـدر نـویسنـده کتـاب ((اسـرار هزار ساله)), آقاى حاج شیخ مهدى پاییـن شهرى , مرد بزرگواى بود. وقتى که حاج شیخ به قم آمدند , به منزل او در مـدرسه رضـویه وارد شـدنـد . منبر پسر او را هـم دیـده بـودم . منبـرى عالـى داشت . پـدرش که دهه عاشـورا را در مدرسه رضـویه روضه خـوانى مى کرد , همیـن پسر منبر مى رفت , چه منبرهاى عالى اى . از عاقبت کار به خدا پناه مى بریـم . آخر آن طـور شد و کتاب اسرار هزار ساله را نوشت . آن نوشته ها بر آقاى خمینى خیلـى اثر کرد و نشست و همیـن کتاب ((کشف الاسرار)) را در رد آن نـوشت . ایـن هـم از عرق دیـانتـى اش بود .

منبع: پایگاه اینترنتی معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم

۶۲۳۰۳/

دانلود   دانلود


خبرآنلاین
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.