نام گروه: هنرهای تجسمی تعداد بازدید: ۵۶
گفت و گو با لئون کهن، نقاش خودآموخته
لئون کهن متولد ۱۳۰۳ خود را یک نقاش خودآموخته میداند. ایشان در منزل خود پذیرای من بودند و با وجود سن و سال شان هنوز روحیه یی جوان دارند. این نقاش هیچ گاه….
در نقاشی های من محدودیت وجود ندارد، آمیزش رنگ ها در کارهایم فراوان به چشم میخورد. هم از کنتراست رنگی استفاده میکنم و هم از هارمونی رنگ ها. این نوع کاربرد رنگ ها روی بوم زبان یک نقاش است. این زبان گویای من است، از نظر من زیباست چه ناظر طبیعت و دریاها بوده ام، چه کویر با بادهای رسوب زا، چه تاروپود و نقش های گل های وحشی و کوه و دره ها، فیگوراتیو، تراوش تصویر، همگی معیار کارهای من هستند. باید با ادراک دید و تصویر کرد. باید زبان گویای آنها را از دل خارج کرد. باید بدون محدودیت نگاه کرد، بدون قافیه، چون شاعران نوگرا
لئون کهن متولد ۱۳۰۳ خود را یک نقاش خودآموخته میداند. ایشان در منزل خود پذیرای من بودند و با وجود سن و سال شان هنوز روحیه یی جوان دارند. این نقاش هیچ گاه خود را حرفه یی نخوانده است. از جوانی شیفته نقاشی شد و در سال های بعدتر آرام آرام این کار را جدی تر ادامه داد تاکنون که عضو افتخاری انجمن نقاشان ایران است و تقریبا تمام وقت نقاشی میکند. نقاشی آنچنان جذاب است که هر کسی را شیفته خود میکند. گفت وگوی ایشان را در زیر میخوانید.
آقای کهن چه شد که به هنر نقاشی علاقه مند شدید و از چه زمانی کار نقاشی را شروع کردید؟
در سال ۱۳۰۳ در خرمشهر متولد شدم. پدرم کارمند گمرک بود و در سال های کودکی ام به خاطر شغل پدرم زیاد سفر کردیم. بعدتر به تهران آمدیم و تحصیلاتم را در کالج البرز ادامه دادم. فوق دیپلمم را در رشته طبیعی گرفتم. خیلی در بند نقاشی نبودم تا اینکه یکی از همکلاسان ارمنی ام تابلوی آبرنگی کشیده بود و این تابلو من را به نقاشی علاقه مند کرد. در طول تحصیلات تا ۱۸ سالگی نقاشی آبرنگ، سیاه قلم و رنگ و روغن را نزد زنده یاد علی اصغر پتگر که از نقاشان بسیار معروف آن زمان بود ادامه دادم. ایشان در سه راه شاه سابق کارگاه نقاشی داشت. بعد از پایان تحصیلات به فرانسه سفر کردم تا در رشته هتلداری و صنایع غذایی تحصیل کنم. تحصیلاتم در این رشته را تا سطح کارشناسی ادامه دادم. پس از آن مدت هشت سال در کشتی های مسافری و باری استخدام شدم. دریا و بنادر در نقاشی های من اثر فراوان به جای گذاشت. به اصطلاح در این سفرهای دریایی سبکی در کارم به وجود آمد که «هنر دریایی» خوانده میشود. به اروپا، فرانسه، انگلستان، هند و دانمارک، آلمان و لهستان سفر کردم ولی در طول تمام این سفرها در کابینم نقاشی میکردم. عشق به نقاشی با دیدن موزه لوور در وجودم رخنه کرد.در ۳۵ سالگی، پس از ۱۴ سال دوری، به ایران بازگشتم. در جای جای ایران نیز سفر کردم و مسافرت به اکناف ایران، به شمال و جنوب، شرق و غرب، باعث شد با زیبایی های کشورم آشنا شوم و میل به زیبایی در من شکل گرفت.
تکنیک و سبک کارم از گونه ها و سبک های مختلف قرن ۱۹ و ۲۰ تاثیر گرفته است، از مبدا هنر مدرن تا اواخر آن. از موزه های فراوانی دیدن کردم و شیفته امپرسیونیسم مدرن، کلوریسم و کمپوزیسیون رنگی و تحرک خطوط شدم. از کارهای ون گوگ، سزان، پیزارو، مونه، گوگن و ماتیس بسیار خوشم میآید. به نظرم آثارشان گویاست و رنگ هایشان روی بوم برآمده است و حالت دوبعدی دارد. کارهایشان زیبا و جالب است و رنگ هایشان شاد و گیراست.
ولی در نقاشی های من محدودیت وجود ندارد، آمیزش رنگ ها در کارهایم فراوان به چشم میخورد. هم از کنتراست رنگی استفاده میکنم و هم از هارمونی رنگ ها. این نوع کاربرد رنگ ها روی بوم زبان یک نقاش است. این زبان گویای من است، از نظر من زیباست چه ناظر طبیعت و دریاها بوده ام، چه کویر با بادهای رسوب زا، چه تاروپود و نقش های گل های وحشی و کوه و دره ها، فیگوراتیو، تراوش تصویر، همگی معیار کارهای من هستند. باید با ادراک دید و تصویر کرد. باید زبان گویای آنها را از دل خارج کرد. باید بدون محدودیت نگاه کرد، بدون قافیه، چون شاعران نوگرا.
با خط، رنگ و قلم و کاردک، کمپوزیسیون رنگی که شادی از آن میبارد لذت میبرم. از عصر حجر تا به امروز، دامنه کوه ها و نمادهایی که با حجاری ها و کنده کاری در ذهنم مانده باعث تلاش من شد و به افکارم شکل داد. الان در ۸۶ سالگی به زندگی و زیبایی هایش مشغولم. کار و کار تا دقایق زندگی وجود دارد.
آثارتان را در کدام گالری ها به نمایش گذاشته اید؟
در گالری های تهران تاکنون در گالری های افرند، ابن سینا، نیکزاد، خانه هنرمندان، موزه بابل، و در اکسپوی هنری رودکی شرکت کرده ام. در آخرین نمایشگاه، در اکسپوی هنری گالری صبا سه تابلو داشتم که هر سه تا به فروش رسیدند. یکی از تابلوهایم، نقاشی «برگ ریزان- چه زیباست کردستان» از طرف اداره کل هنرهای تجسمیبرای موزه انتخاب شد و توسط موزه خریداری شده است. در خارج هم در چند نمایشگاه شرکت کردم. در شهرداری فرانسه نمایشگاه داشتم. الان هم عضو دائم انجمن نقاشان ایران هستم.
در سال های جوانی ام با معروف ترین و سرشناس ترین پیشکسوتان ایران که شهرت جهانی دارند دوست بودم و در کنارشان کار کرده ام و از تک تک شان، از نقاشانی چون ناصر اویسی، احمد اسفندیاری، توانگر، مشیری، پرویز تناولی، سیراک ملکونیان، ایران درودی و منصوره حسینی آموخته ام و از دیگرانی که فوت کرده اند و دیگر در قید حیات نیستند مثل مرحوم سهراب سپهری و پتگر عزیز که راهنمای من و نخستین استاده بود.
الان درباره نقاشی چگونه میاندیشید؟
نقاشی های من با گذشت زمان در ذهنم چون خاطره مانده اند، سیر افکار درباره بودن است، از کجا شروع کردیم و به کجا میرویم. این خاطره ها با پستی و بلندی ها به عنوان یادبود مانده اند و به همان اندازه خلاقیت های ما را میسازند و این برداشت نشانه یی از زندگی ما است. زمان برای ما مطرح نیست. خودمان را ایزوله و بی تفاوت نمیکنیم.
آیا کار هنرمندان جوان در رشته نقاشی را دنبال میکنید؟ درباره حضور آنها در این عرصه چه نظری دارید؟
باید با جوان ها بجوشیم، چون حضورشان به ما روح میدهد و ما را بیش از پیش شادمان میکند، حضور در میان جوانان در ما حرکت ایجاد میکند، با وجود آنها به زیبایی های طبیعت پی میبریم. به نظر من نقاشی زیباست و باید بر دیوار خانه های مردم باشد. خوشحالم که تاکنون آثاری که از من در گالری ها به نمایش درآمده اند همگی مورد توجه قرار گرفته اند و موفق بوده اند و کسانی که این کارها را خریده اند از داشتن شان لذت میبرند.
چه زیباست سرزمین ایران: با کوه ها و دشت ها، با دریاچه ها و تالاب ها، با کویرها و خلیج فارس و جزایر بندرعباس و گیلان و مازندران: همه جا به وجود خود پایدارند، چون گیلک ها یا ایلات شاهسون و قشقایی و ترکمن ها که همه جا در کارهای من خودنمایی میکنند، چون زیبا هستند و من را جذب خود میکنند. وقتی با رنگ ها کار میکنم هم به هارمونی رنگ ها توجه میکنم و هم به کنتراست آنها. در دوره یی از کارهایم به بعد علاقه مند شدم و مجموعه یی از نقاشی های با بعد را کار کردم. این مجموعه را از سال های جوانی ام آغاز کردم و هنوز هم به این شیوه کار میکنم. زیبایی های کشورم در وجودم نهفته و گرم مانده است. من چه بگویم، هر کجا که باشم و هرجا که بودم در جوار این زیبایی ها احساس کوچکی میکنم. حتی حالاکه خانه نشین شده ام در خاطراتم با آنها زندگی میکنم، این پیوند را از درون دلم با نقاشی بازگو میکنم: دستانم، انگشتانم، با کاردک و قلم و آمیزش زنگ ها عجین شده اند. هرچه باشد زرد، آبی، قرمز و قهوه یی خودآگاه و ناخودآگاه در آثارم پیش میروند. در واقع سکون در وجودم نیست: حرکت در واقعیت غوغا میکند.
در پایان اگر حرفی دارید بفرمایید.
باید یادبود تاریخچه ها در این بوم ایران زمین را از عهد چندین هزار ساله بازگویی کنم: یادی که در وجود ما زنده است. با دید و بازدید آنها به زندگی رونق بخشیده میشود، اینها نشانه زندگی است، چه قبل و چه حالا. در وجود خاطره ها محو نمیشود. این معنای زندگی است. درددلم را بازگو کردم و نوشته هایی درآوردم و تا آنجا که امکان دارد ادامه میدهم، روی بوم میبرم، با دیدن نقاشی هایم روحم شاد میشود. هیچ گاه خودم را یک نقاش حرفه یی ندانسته ام و هیچ گاه هم یک نقاش حرفه یی نبوده ام. بلکه آنچه میبینید گویای افکار من است و تشنه بازبینی شما عزیزان هستم.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
مطالب پیشنهادی:
پیرمردی که بعد از کما هنرمند شد! (+عکس)
بیوگرافی بهزاد شیشهگران (+تصاویر آثار)
با طراح پوسترهای خاطرهانگیز سینمای ایران (+عکس پوسترها)
سیمرغ | تازه های فرهنگ و هنر