یک نامه به لیلا حاتمی پس از جایزه چند ساعت پیش‌‌اش: دراین روزگار پرهراس؛ سکوت، حضور و نگاه لیلا وارت را نگه دار

یکشنبه, ۱۸ تیر ساعت ۰۱:۵۷ محسن شرف‌الدین

فرستادن به ایمیل چاپ

+ ۵

+ ۰

کافه سینما-محسن شرف الدین: این یادداشت واکنشی است به خبر ساعاتی پیش. یک تبریگ در ابتدا به همه مخاطبان کافه سینما و بعد به بانو لیلا حاتمی.

وقتی که روز به روز بهتر،محبوب تر و معروف تر می شود و تمامی سر تیتر های رسانه های نوشتاری و مجازی را می گیرد. وقتی تنها بحث مدل لباسش در کن، چند هفته نقل محفل سینمایی داخل و خارج می شود و همانجا هم می رود روی سن برای اهدای جایزه تا ما این چنین به او افتخار کنیم. وقتی هنوز همگان مشتاق صحبت کردن و شنیدن از او هستند و این بازیگر به یکی از مهم‌ترین چهره ها و اتفاقات پیرامونش به یکی از مهمترین اتفاقات سینمای ایران در سال گذشته تبدیل شده است. وقتی او با یکی از فیلمهای معمولی اش موفق به کسب چنین جایزه معتبری می شود و باز ما را سر کیف می آورد، پس چرا باید اینقدر راحت از تحسین چنین بانوی محترمی و چنین بازیگر محبوبی بگذریم. مایی که بعد از مدت ها به دنبال فرصتی برای نوشتن از تاثیر و کیفیت بازی لیلا حاتمی در سینمای ایران می گشتیم و بالاخره امشب فرصت یک دل سیر تعریف و تمجید از او را یافته ایم. چرا باید از احساسی شدن، عواقب واکنش لحظه ای و تعبیر های گوناگون بترسیم؟ این یک نامه خودمانی است برای او:

لیلا حاتمی سلام. خودمانیم، اینقدر این روز ها از گروه ها و دسته بندی ها و حزب های مختلف خوانده ایم و نوشته ایم و بیشتر از همه ترسیده ایم که حالا باور اینکه میتوان به یک شخصیت مستقل سلام کرد و در امان بود سخت است. همچنان ترس داریم. ولی لیلا حاتمی سلام. حتما یادمان هست که با پدر بزرگوارت شروع کردی و اما درخششت همراه شد با روزگار سخت و غم بیماری همان پدر. داد از این غم و این بغض که خیلی زود تاثیرش را گذاشت. در “لیلا”: «رضا رو برای روز خواستگاری، خودم آماده می کردم». یادت هست با این دیالوگ با آن نگاه معصوم با ما چه کردی؟ لیلای مهرچویی را یادت هست؟ آخر خانم حاتمی، چرا همان ابتدای کار اینقدر پیمانه را بزرگ گرفتی؟ بگذار گلایه کنم که بعد از سال‌ها فعالیت چه در تلویزیون و بازی در چند مجموعه موفق و فیلم محبوب سینمایی، مدت‌ها بود که بعد از لیلا انتظارمان را بر آورده نکرده بودی. از اول اینقدر ظرفیت را بالا گرفتی که دیگر این نقش ها و این حضور ها به چشممان نمی آمد. پس ما هی لیلا می دیدیم و هی لیلا می دیدیم. آمدی تا در ارتفاع پست و در سالاد فصل و در هر شب تنهایی دوباره یادمان بیاندازی که باید همچنان پیگیرت باشیم. در حکم کیمیایی خوب بودی ولی هنوز نه. فاصله داشتی . فاصله داشتی با جایگاه امروزت که تنها کافیست حضور داشته باشی و لام تا کام حرف نزنی و در عین حال همه صحنه را مال خود کنی. گذشت تا بازی عجیب و غیر منتظره ات را در بی پولی دیدیم. مگر لیلای آرام و معصوم هم میتواند چنین باشد؟ حتما این اراده شخصی خودت بود که خواستی چیزهایی را ثابت کنی. که کردی. بعد پرسه در مه رسید. مفهوم زخم را چنان به تصویر کشیدن سخت است، نه؟ در “چیز هایی هست که نمیدانی” همان طور بودی که گفتم. رسیدی به جایگاهی که حالا راحت می شد لم داد روی صندلی سینما و از حضورت سیراب شد. معنای نفس حضور را به رخ کشیدی. آمدی و فیلم را مال خود کردی و رفتی. و بالاخره با سیمین کاری کرده ای که مانده ایم که بگوییم لیلای سینمای ایرانی یا سیمیل اش. سیمین را چنان تصویر کردی که جهان از تو دعوت کرد. ببین بانو لیلا، خاطرات بازی ات در همین دو سه سال گذشته همچنان در ذهنمان نقش بسته. تو لیلا و سیمین را برای این سینما به یادگار گذاشتی و ما را سیراب کردی و حالا هر جا باشی تحسین گر تو خواهیم بود. شک نکن که هر همکاری ات با مهرجویی بزرگ را که می بینیم کیفور می شویم. مطمئنیم که در آینده قرار است با علی مصفا و گروه فیلمسازی‌تان کار های بزرگی بکنید و این موفقیت های پله آخر هم پله اول این مسیر است. اما لیلا حاتمی گرامی، همیشه به یاد داشته باش که هر از چند گاهی بین نقش های مهم ات ، بین فیلم هایی که قرار است دنیا را تغییر دهند، بین رفت و آمد و تحسین و تشویق ها، برای ما هواداران بازی لیلا حاتمی، تنها سکوت، حضور و نگاه لیلا وارت را در عین سادگی هدیه بیاوری.

ممنون از شما. و ممنون از جایزه دیشب.

محسن شرف‌الدین/کافه سینما

Tags:

افزودن نظر

جوملا فارسی توسعه و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری جوملا
حامی پروژه ملی جوملا فارسی شرکت نوید ایرانیان


کافه‌سینما-سینمای ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.