بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت!

سالها قبل یک شب توفیق داشتم تا حدود ساعت دو سه شب روی یک مبحث معارفی کار کردم و جلو رفتم بعد خوابیدم؛ فرداش تو پوست خودم نمی گنجیدم که چه توفیقی خدا عطا کرده و چه به خود می نازیدم.

به گزارش مجله شبانهممتازنیوز، وبلاگ تاطلوع در آخرین یادداشت خود نوشته است؛

صبح سر کار رفتم و همچنان در حال خوش خود بودم که احساس کردم همکارم سر روی میز گذاشته و در حال جنگ با خواب است گفتم فلانی چیزی شده؟

گفت دیشب نخوابیدم گفتم چرا؟ گفت روی یک پروژه برای شرکت کار می کردم. گفت چند شب است که درست حسابی نخوابیده و کلی هم ناراضی بود که چرا کارهایش را درست انجام نمی دهد و ….

کمی فکر کردم فهمیدم خدا عجب صحنه ای برام گذاشته. او برای کار دنیایی اش چنین تلاش می کند و همچنان ناراضی هم هست من برای یک شب کم خوابی برای راه خدا چقدر از خودم راضی ام و ….

راستی “بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت!”


باشگاه خبرنگاران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.