مجلهی «تجربه» یکی از مجموعه نشریاتی است که توسط حلقهی تکنوکرات به سرکردگی «محمد قوچانی» منتشر میشود. این مجله به صاحب امتیازی و مدیر مسؤولی «کتایون بناساز» و زیر نظر شورای دبیران به چاپ میرسد که در این بین «مهدی یزدانیخرم» ـ لیدر جریان ادبی سکولار و معاند نظام ـ نقش بهسزایی را بر عهده دارد…
برهان: مجلهی «تجربه» یکی از مجموعه نشریاتی است که توسط حلقهی تکنوکرات به سرکردگی «محمد قوچانی» منتشر میشود. قوچانی که خود از مجرمان امنیتی در فتنهی ۸۸ و لیدر موج جدید نویسندگان لیبرال محسوب میشود، از ذکر نام خود در بین مسؤولین نشر مجلهی «تجربه»، خودداری کرده است و دوستان فعالش در حوزهی ادبیات و هنر را در سمتهای مرتبط قرار داده است. این مجله به صاحب امتیازی و مدیر مسؤولی «کتایون بناساز» و زیر نظر شورای دبیران به چاپ میرسد که در این بین «مهدی یزدانیخرم» ـ لیدر جریان ادبی سکولار و معاند نظام ـ نقش بهسزایی را بر عهده دارد.
ماهنامهی «تجربه» در شمارهی (۱۰) از دور جدید، ارائه کنندهی ویژهنامهای نوروزی است که در ۱۰ بخش مجزا به گسترش آثار و تفکرات اهالی دینگریز ادبیات و هنر میپردازد و جشن نامهای در بزرگداشت مبتذلنویس قهار، «هوشنگ گلشیری» ارائه میدهد. در شمارهی اول از این مکتوب، مروری بر محتوای مطالب ویژهنامهی نوروزی ماهنامهی «تجربه» با محوریت مطالبی از جشن نامهی «هوشنگ گلشیری» ارائه میشود و در شمارهی بعدی به اهداف و راهکارهای حلقهی تکنوکرات مطبوعاتی اشاره میگردد.
جشننامهای برای گلشیری
روی جلد مجله با چاپ تصویر بزرگی از چهرهی گلشیری، عنوان «گفتار منتشر نشدهای از دیدار هوشنگ گلشیری با امام خمینی» درج شده که نوع صفحهبندی، نگارش و تربیت درج کلمات جای تأمل دارد. افرادی که نامشان به عنوان نویسندهی مطالب جشننامهی هوشنگ گلشیری آمده، هر کدام به نوعی به این نویسنده مبتذلنویس، وابستگی دارند. برخی از شاگردان، دوستان، برگزیدگان و داوران جایزهی «بنیاد گلشیری» برای زنده نگه داشتن جریان ابتذال در ادبیات با مطالب اغراقآمیز به بزرگداشت وی پرداختهاند.
اولین مطلب با عنوان «تخیلات ناکسان» به «یونس تراکمه» تعلق دارد که تلویحاً میخواهد به دیکتاتوری در جمهوری اسلامی اشاره کند. تراکمه با ترسیم فضای محافل روشنفکری قبل از انقلاب، به طور اغراقآمیز به توصیف شخصیت و تفکرات گلشیری میپردازد و او را فردی پاک، هوشمند، متخصص و شجاع! معرفی میکند. این در حالی است که بسیاری از دوستان گلشیری، همواره بر سر خودخواهی و گستاخی او، رابطهشان را با این نویسنده قطع کردند. ضمن این که از آنجا که آثار مکتوب هر نویسنده، بیانگر منویات درونی اوست، شهوترانیها و مطالب مبتذل گلشیری نیز میتواند بیانگر روحیات پاک و معصوم او باشد!
نکتهی مهم این که تراکمه با پرداختن به فضای اختناق سالهای قبل از انقلاب و خفقانی که ساواک برای محافل روشنفکری ایجاد کرده بود، میخواهد همان فضا را به مخاطب امروزی خود القا کند:
«خب، آن زمان گذشت و هوشنگ گلشیری هم درگذشت، اما دیدیم و میبینیم که اگر مراقبتهایی از این قبیل نباشد چگونه بازی میخوریم از همین ناکسان. هوشنگ گلشیری، هم خودش بر این باور بود و هم سعی میکرد به دیگران بقبولاند که تا آسیب نبینیم از تخیلات حقیری از این دست، چه در خلوت و چه در جمع حقیری گوش و هوشمان را کیپ ببندیم به روی هر نوع خباثت و جوسازیهای این ناکسان حقیر؛ و تا بتوانیم همچنان استوار سرِ پا بایستیم باید و باید سر در کار اصلی و اساسی خود داشته باشیم، کاری که در این دور و زمانه و به اقتضای مسائل مبتلابه هر کداممان، به حد کافی زخم میزند ب به روح و روانمان.» (صفحهی ۱۶)
و در پایان نیز بار دیگر بر استقامت در راه امثال گلشیری ـ مبنی بر اشاعهی ابتذال ـ تأکید میکند!
«این حاصل نمیشود مگر به این که از کنار حقارتهای این ناکسان، بیتفاوت بگذریم و به جد به کار خود بپردازیم، کاری که ایمان داریم به برحق بودن آن، کاری که برای انجامش باید از جان مایه بگذاریم. اگر فقط همین را از حضور و کار و حتی درد و زخمهای هوشنگ گلشیری، همیشه به یاد داشته باشیم بخشی از دینمان را به او ادا کردهایم.» (صفحهی ۱۶)
مطلب دوم در جشننامهی گلشیری به قلم «بیژن بیجاری» است. بیجاری از نویسندگان مقیم لسآنجلس است که با اعضای کانون نویسندگان ایران رابطهای نزدیک دارد. این نویسنده که در نقل خاطره و داستانهای خود، از گسترش ابتذال و درج الفاظ رکیک و لمپن غفلت نکرده است، میخواهد با مطلبی به اصطلاح ادبی، یاد و خاطرهی گلشیری را زنده نگه دارد.
«جمال میرصادقی»، مبتذلنویس دیگری است که صرفاً به نوآوریهای گلشیری در رمان سراسر ابتذال «شازده احتجاب» تأکید دارد و تعاریف او مخاطب را به مبتذلنامهی گلشیری ترغیب میکند!
مطلب بعدی از «عبدالعلی عظیمی»، مرثیهنامهای برای از دست دادن مرد بزرگی!! است که خود نویسنده به عدم عفت کلام و کینهتوزیهای او تأکید دارد!
«منیرالدین بیروتی» نیز در یادداشتی دیگر با ذکر خاطرهای از دورهای که خود آن را «قتلهای کثیف زنجیرهای و هولناک» مینامد، بر حقانیت، شجاعت و مهارت!! هوشنگ گلشیری در مسیر ادبیات و سیاست تأکید میکند و با توصیفات اغراقآمیزی از استاد گرانقدرش! به اسطورهسازی از مبتذلنویس قهار میپردازد. به عنوان مثال در بخشی که به توصیف انگشتان توانای گلشیری!! اشاره میکند، نام یکی از مبتذلترین رمانهای فارسی ـ به قلم هوشنگ گلشیری ـ را میآورد.
گفتار منتشر نشده!
مهمترین بخش جشننامهی گلشیری در «تجربه»، مطلبی با عنوان «گفتاری منتشر نشده از هوشنگ گلشیری» است و چنان که اشاره شد، نوع تربیت عبارات در ثبت این عنوان، مورد تأکید است. این مطلب به واقع گویای منیت و روحیات خودپسندی و کینهتوزانهی گلشیری است. نویسنده در مرور خاطراتش، اذعان میکند که «از همان ابتدای جوانی با اهالی ادبیات سر ناسازگاری داشته» اما خود را روشنفکر معرفی میکند و مدعی است که بیش از همدورهایهای خود و پیرمردهای ادبیات، میفهمیده است! گلشیری، خود اذعان دارد که از همان جوانی به مطالب ضد اسلام تمایل داشته است. فخر فروشی این نویسندهی متکبر تا جایی است که مدعی میشود حتی توانسته «احمد شاملو» را به زانو درآورد!
گلشیری مدعی است «جریان ادبی اصفهان» را به موازات «کانون نویسندگان» در تهران راهاندازی کرده و به مرور خاطراتش در سالهای دهههای ۴۰ و ۵۰ میپردازد اما نوع نگارش این مطلب در دورهی انقلاب اسلامی به گونهای است که به طور دائم به نظام جمهوری اسلامی طعنه میزند:
«ما یک مرکزی داشتیم و در یک کافه قنادی جمع میشدیم و کسانی که میخواستند ما را ببینند از آبادان و… میآمدند و ما را میدیدیند و خودمان مرکز بودیم.»
«اگر ما بزرگترها نبودیم، جوانها بودند و آنها راهنمایی میکردند.» (صفحهی ۲۲)
«متأسفانه اینها را به معنای سیاسی میگیرند و مانع میشوند…»
«… متأسفانه حکومتهای ما یک بعدی به جهان نگاه میکنند و فکر هم نمیکنند. بالاخره اگر من میگویم فلان کتاب درآمد، شما میگویید در زمان محمدرضا شاه درآمده و دیگر [مطرود است]. هر ننگی هم برایش است، بالاخره در دههی ۴۰ [کتاب] غربزدگی آلاحمد مخفی و آشکار درآمد و اینها مهم است. ادبیات ما همچنین رشدی در دههی ۴۰ کرد.» (صفحهی ۲۲)
خودستایی گلشیری برای حضور در تهران، ادامه مییابد و بسیار از شاگردپروری خود تعریف میکند!
این که چرا گلشیری به اتفاقهای سالهای بین ۵۶ تا ۶۰ و ۶۱ نمیپردازد و با نام بردن از کانون نویسندگان، از آن میگذرد، جای تأمل بسیار دارد!؟ وی در خصوص یکی از مبتذلترین رمانهای فارسی ـ بهقلم خود ـ چنین میگوید:
«بعداً در سال ۱۳۴۶، ۱۳۴۷ من «شازده احتجاب» را نوشتم و به تهران آوردم و از طریق دوستی به ناشری دادم و بعد ما با هم شمال رفتیم و وقتی برگشتیم رضا سید حسینی جار و جنجال راه انداخته بود که این مال کیست. چون زیرش اسمم را ننوشته بودم. گفت که شاهکار است. به هر صورت اینها چاپ کردند … بعد از چاپ اول ۵، ۶ ماه سکوت بود ولی بعداً در مطبوعات رویش جنجال کردند. به عنوان این که بعد از «بوف کور» مهمترین و تثبیت شدهترین رمان این سالهاست. خب من دیگر بعد از قضیهی «شازده احتجاب» مشهور شدم.» (صفحهی ۲۳)
هوشنگ گلشیری تأکید دارد که تلاش زیادی برای احیای جمع ضد دین کانون نویسندگان در سالهای بعد از انقلاب داشته است و سعی دارد برای خود سابقهی سیاسی بسازد!
«مثل این که سال آخر دانشگاه بود که دستگیر شدم و من داشتم [درس] میخواندم که شاگرد اول بشوم. ولی آن چند ماه که ما را گرفتند، سبب شد که عقب بیفتم. البته اول هم شدم ولی متأسفانه چون یک تجدید آوردم، اولی من قبول نبود. علتش این بود که در پوشش آن انجمن ادبی که ما میرفتیم، سازمان سیاسی وجود داشت. این سازمان سیاسی حزب توده بود که در سالهای ۱۳۴۰، ۱۳۴۱ هم در اصفهان فعال بود.» (صفحهی ۲۴)
جالب این که در بخش دیگر چنین میآورد:
«بعد از انقلاب وقتی سراغ یک استادی که به او ارادت داشتم رفتم، به من گفت که عَلَم سفارش کرده بود که تو را بگیرند و یک جوری گوشمالیات بدهند. این [قضیه] درست هم هست چون دختر علم سعی کرد که من به او نزدیک شوم ولی من از این جور زندگی خوشم نیامد. شاید یک جوری میخواست این ننگ خانواده را جبران کند ولی به هر صورت ما آنها را میبخشیم و مسألهای نیست.» (صفحهی ۲۴)
وی دربارهی شکلگیری کانون و برخورد ساواک به نحوی میپردازد که خود را بسیار هوشمند و شجاع معرفی میکند و بیانگر آن است که چقدر از خود جانفشانی! نشان داده است!
در آخرین پاراگراف هم، گلشیری به دیدار کانون نویسندگان با حضرت امام(ره) اشاره دارد و از مطالب چنین استنباط میشود که ادعای او بر این است که همراه با جمع روشنفکران و نویسندگان طیف خود، بنیانگذار انقلاب اسلامی را مجبور کردهاند که با آنان، مماشات کند!
اعتراض فرزانه طاهری به جشننامهی تجربه
در جدیدترین شماره از ماهنامهی «تجربه» ـ اردیبهشت ماه ـ متنی از «فرزانه طاهری» ـ همسر گلشیری و مدیرعامل بنیاد هوشنگ گلشیری ـ با عنوان «اعتراضی به فراهم آورندگان «جشننامه» گلشیری در تجربه» منتشر شده است. طاهری در این متن اعتراضی اقدام تجربهی مبنی بر «پدر خوانده» نامیدن گلشیری را زیر سؤال برده و مینویسد:
«…جانش را کف دستش گذاشته بود تا برای آزادی بیان بجنگد و چنین کسی پدرخواندهای نیست که بر سر منافعش بجنگد. پدرخوانده اگر بود، لابد از بیم و دارودسته او کسی جرأت نمیکرد با دیلم سنگ گورش را بیرون بکشد، بشکند و ببرد.»
طاهری در اعتراض به رفقایش! با زبان کنایه، طعنههایی هم به مخالفان اشاعهی آثار و اندیشههای مبتذل گلشیری میزند. وی در ادامه، با عصبانیت از مطالب «تجربه» مبنی بر حضور گلشیری در جلسهی دیدار اعضای کانون نویسندگان با حضرت امام خمینی(ره) به تکذیب آن میپردازد، گویی دوستان او، همسر دینگریزش را به ارتکاب گناهی نابخشودنی، متهم کردهاند!
مدیر عامل بنیاد گلشیری، با تأکید ویژهای انتشار هر مطلبی دربارهی هوشنگ گلشیری را مستلزم مجوز بنیاد خود میداند! و تأکید میکند هر مطلبی دربارهی گلشیری باید به بنیادی که به مدیریت او اداره میشود، ارائه گردد!
همسر گلشیری با زیر سؤال بردن مطلبی که تحت عنوان «گفتار منتشر نشده» در جشننامه به چاپ رسیده است به غلط های ویرایشی و درج اشتباهی برخی عناوین در جشننامه اشاره میکند و در نهایت مینویسد:
«ختم کلام این که اجازهی انتشار نوشتهها و مصاحبههای گلشیری و نظارت بر آن منحصراً در اختیار بنیاد گلشیری است و حرفها و نوشتههای او هم هنوز جزو بیتالمال نشده است و نمیتوان به هر نیتی ـ چه فروش بیشتر باشد چه مقاصد دیگر ـ از نام او این چنین استفاده کرد و متنی چنین مغشوش، مغلوط و گزینشی منتشر کرد.»
پاسخ «تجربه» به این متن اعتراضی با کنایههای سیاسی و به قصد منکوب کردن «فرزانه طاهری» است. در جوابیهی تجربه، نکات اعتراضی همسر گلشیری را «یادآور نهاد شورای نگهبان در ساختار حاکمیت» دانسته و مینویسد:
اول، برای نوشتن دربارهی مرحوم گلشیری احراز صلاحیت روزنامهنگاران ضروری است.
دوم، نهادی که احراز صلاحیت میکند بنیاد گلشیری به ریاست خانم طاهری است.
سوم، زنده یاد گلشیری ماترک و ارثیهی این بنیاد است که باید برای تکریمش مجوز صادر شود.»
«تجربه» در ادامه با تبرئهی خود از مقاصدی چون فروش بیشتر و… به اشتباه خود در انتخاب تیتر و اشاره به حضور گلشیری در جلسهی دیدار با امام خمینی(ره) اعتراف میکند و میآورد:
«برای تأیید صلاحیت خود در بزرگداشت نویسندگان بزرگ تاریخ معاصر ایران هیچ نهادی از جمله بنیاد تحت حمایت امر ایشان را به رسمیت نمیشناسیم.»
کلام آخر
در واقع مجلهی نوروزی «تجربه» با پرداختن به مبتذلنویسی قهار و تأکید بر خصوصیات وی، به اسطورهسازی از نویسندهای دینگریز و ارائهی الگوی خاص در داستاننویسی اقدام کرده است و اعتراض همسر گلشیری نیز تنها در راستای استعمار آثار گلشیری ارزیابی میگردد. در بخش بعدی این مکتوب بر دیگر مطالب این شماره و تحلیلی بر روند مجلهی «تجربه» اشاره میشود.
ادامه دارد…
بولتن نیوز