خداحافـظی مهنـاز افـشار با دنیـای بازیـگری ! +تصاویر

مهناز افشار: خداحافظی ام از دنیای بازیگری نزدیک است. مهناز افشار در گفت‌وگویی با انتقاد از فریدون جیرانی اعلام کرده است که قرار بوده در برنامه نقد و تحلیل فیلم “قصه پریا” در برنامه هفت حضور پیدا کند اما پس از ممانعت حضور وی در تلویزیون تنها چند دقیقه قبل از شروع برنامه به وی اجازه حضور داده‌اند. افشار در این گفت‌وگو از رد کردن پیشنهاد بازی در فیلم “درباره الی”، خداحافظی از سینما، اقدام عجیبش در مراسم اختتامیه فیلم فجر و… توضیحات جالبی داده است .

فقط گفتم ای وای. آقای کیمیایی!…
وقتی فیلم “رئیس” را دیدم فقط گفتم: “ای وای. آقای کیمیایی! کاش داستان استخوان‌بندی جدی و محکم‌تری داشت” ولی اسم آقای کیمیایی و سابقه و تجربه‌اش برای من مهم بود و واقعا خوشحالم فیلمی از ایشان در کارنامه‌ام دارم. با این همه غصه می‌خورم که چرا در فیلم دیگری از او بازی نکرده‌ام. چرا “رئیس” باید سهم من باشد.

من آدمی نیستم که بازیچه شوم
من سناریوی “قصه پریا” را خوانده‌ام و در آن هم بازی کرده‌ام. ولی متاسفانه آقای جیرانی توی برنامه “هفت” نشستند و گفتند قصه فیلم چیز دیگری بوده. این را می‌گویم چون آقای جیرانی کارگردان مورد علاقه‌ام است و خودش هم می‌داند و بارها هم به خودش گفته‌ام آقای جیرانی شما جزو کارگردان‌هایی هستید که جلوی دوربین شما راحتم. اما وقتی دعوت می‌شوم به برنامه هفت و بعد می‌گویند شما نمی‌توانید به تلویزیون بیایید من آدمی نیستم که بازیچه شوم.

حرفی که آقای فراستی می‌زد کاملا درست بود
آقای جیرانی چرا قصه فیلم عوض شد؟ آقای فراستی دارد قصه را تعریف می‌کند اما آقای جیرانی یک قصه دیگر را تعریف می‌کند. خب وقتی همه چیز اینقدر تغییر می‌کند دیگر چه می‌شود گفت؟ تمام آن سکانس‌ها که در فیلم می‌بینید در فیلمنامه هم بود اما نمی‌دانم در مونتاژ یا جابه‌جایی صحنه‌ها دیگر قصه اولیه را نداشت. حرفی که آقای فراستی می‌زد کاملا درست بود او می‌گفت انگار من و مصطفی زمانی و باران کوثری یک تابلو تبلیغاتی مبارزه با اعتیاد را برداشته‌ایم و راه می‌رویم.

ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم
من همیشه می‌گفتم بی‌انصاف‌ها! ۱۵ سال است دارم کار می‌کنم، حتی یک فیلم خوب نداشته‌ام که کاندیدایم کنید؟ وقتی به من گفتند امسال برای “سعادت آباد” کاندید شده‌ای سر صحنه فیلم برف روی کاج‌ها بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندید هستی خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. اینها را می‌گویم که بدانید چه حالی داشتم.

آمده‌ایم جایی که ادعا می‌کنیم آدم‌های روشنی هستیم
همان زمان آقای میری زنگ زدند و تبریک گفتند. البته یکسری صحبت‌هایی شد که من را به عنوان بازیگر آن فیلم خوشحال نکرد. از من جزئیات نخواهید؛ ولی من را خوشحال نکرد و آن حال خوب را از من گرفت. وقتی هم وارد سالن سینما شدم آنقدر جو آنجا سنگین بود که باورم نمی‌شد. می‌خواستم آنجا خدا آنقدر به من انرژی می‌داد که آنجا فقط می‌گفتم: “آمده‌ایم جایی که ادعا می‌کنیم آدم‌های روشنی هستیم. بیایید بی‌خیال خط و جریان و رنگ و جناح به هنر احترام بگذاریم.”

باور کنید نزدیک بود سه بار بخورم زمین
توی این شرایط اسم من را خواندند باور کنید نزدیک بود سه بار بخورم زمین. فقط می‌گفتم خدایا کمک کن نخورم زمین. از قبل هم روی کاغذ چیزهایی نوشته بودم که روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانواده‎ام و بعد هم می‌خواستم جایزه‌ام را به پدرم تقدیم کنم که عاشقانه دوستش دارم و در ادامه هم می‌خواستم جایزه را به عوامل “سعادت‌آباد” تقدیم کنم و آخر هم برای ایران آرزوی صلح و آبادی آرزو کنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشکر کردم؛ پدرم و سعادت‌آباد را یادم رفت.

از آقای فرهادی بپرسید برای فیلم درباره الی…تا دقیقه ۹۰ منتظر من بودند یا نه؟
سوءتفاهمی که ایجاد شد این بود که ما- یعنی آدم‌هایی مثل من و ویشکا آسایش و… که نامزد جایزه بودیم- چون سر صحنه فیلم آقای پیمان معادی بودیم و می‌دانستیم چه اتفاقی دارد برای فیلم آقای فرهادی در برلین می‌افتد می‌خواستیم تبریکی به آنها بگوییم. من به عوامل “جدایی نادر از سیمین” تبریک گفتم و از آنها تشکر کردم. عده‌ای گفتند که مهناز افشار این کار را کرده که آقای فرهادی برای فیلم بعدی‌اش او را انتخاب کند. از آقای فرهادی بپرسید برای فیلم درباره الی… تا دقیقه ۹۰ منتظر من بودند یا نه؟ اما چون آنها با بازیگر دیگری قرارداد بسته بودند من گفتم خوب نیست این کار را بکنم. پس من اگر می‌خواستم در فیلم آقای فرهادی بازی کنم آن موقع این کار را می‌کردم. من به آن فیلم احترام گذاشتم.

باز هم کار مدل مهناز افشار انجام دادم
خیلی احمقانه است اما واقعا اسم پدرم و سعادت آباد را یادم رفت روی سن بگویم. وقتی آمدم پایین و روی صندلی نشستم به خودم گفتم که من چرا این حرفها را نگفتم؟ خلاصه باعث سوء‌تفاهم شد. بخصوص از طرف آقای همایون اسعدیان که فکر می‌کرد من دارم سیاست به خرج می‌دهم و برای آینده‌ام سرمایه‌گذاری می‌کنم. فکر می‌کنم اعلام این مسئله از طرف ایشان کار بدتری بود. من الان در ۳۴ سالگی‌ام دارم به این فکر می‌کنم که یک کارنامه خوب و پربار داشته باشم و بگویم خداحافظ. خیلی دغدغه فیلم‌های بعدی‌ام را هم ندارم. اما برای آقای میری می‌خواستم توضیح بدهم. همان شب دیدمشان و به‌شان توضیح دادم. اما فکر کردم کافی نیست و به آقای جیرانی زنگ زدم و گفتم می‌خواهم بیایم و در هفت و توضیح بدهم. باز هم کار مدل مهناز افشار انجام دادم؛ رفتم و گفتم ببینید من هول شده بودم. این هم برای آقای میری باعث سوء‌تفاهم شد. اما من همین‌جا اعلام می‌کنم هیچ نیتی پشت این کار نبوده و من سعادت آباد را واقعا دوست دارم.

آقای فرهادی قبل از اینکه با گلشیفته فراهانی صحبت کنند دنبال من بودند
من آن زمان ایران نبودم و آقای فرهادی به گفته خودشان قبل از اینکه با خانم گلشیفته فراهانی صحبت کنند دنبال من بودند و من را پیدا نمی‌کردند. دوستان عزیزی هم که تلفن من را در خارج از کشور داشتند به ایشان شماره نداده بودند. وقتی به ایران برگشتم آقای فرهادی با خانم فراهانی حرف زده بود. اما همان وقت مشکلاتی برای گلشیفته پیش آمده بود. به آنها گفته بودند اگر خانم فراهانی بازی کند فیلم اجازه پخش نخواهد گرفت و آقای فرهادی و عوامل فیلم خیلی پشت خانم فرهانی بودند اما گلشیفته هم نگران بود نکند به خاطر او فیلم به مشکل بر بخورد. آقای فرهادی به من گفت ما که از اول به دنبال تو بودیم. حالا هستی؟ گفتم نه! گفتم بروید و مطمئن باشید مشکلی پیش نمی‌آید. الان هم خوشحالم گلشیفته آن نقش را بازی کرد. چون فکر می‌کنم آدم‌ها وقتی در جایشان قرار می‌گیرند دیگر آنجا مال آنهاست.

اصلا اجازه بازیگری به من داده نشد
خانواده من به شدت فیلم دوستند ولی اصولا بازیگری را در من نمی‌دیدند. می‌گفتند که مهناز اگر می‌خواهد کار هنری بکند نهایتا می‌رود معماری می‌خواند. من رشته تربیت بدنی در دانشگاه سراسری قبول شدم و دیدم چه بهانه خوبی است ترم این رشته را بخوانم. بعدا به واسطه همسر دایی‌ایم معرفی شدم که در دانشگاه سوره تدوین بخوانم. یعنی اصلا اجازه بازیگری به من داده نشد. کم کم مادرم با من آمد و سر تدوین با آقای مهرجویی و خانم مهرجویی و… آشنا شد و بعد به من اجازه دادند که بازی کنم. حتی موقع قرارداد اولم با من به دفتر فیلمسازی آمدند. خانواده‌ام برای من مهم است اما همیشه به‌شان گفته‌ام فکر کنید این هم یک شغل است؛ یک شغل که سخت‌تر از خیلی کارهاست.

خداحافظی و ورود به دنیای نویسندگی
اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است، همیشگی خواهد بود. نمی‌توانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم. بازیگری برای من مثل مجسمه‌ای است که در وجودم ساختمش فکر می‌کنم اگر بعد از این که آن را ساختم به‌ش دست بزنم کاملا خراب می‌شود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمی‌توانم بکنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیک‌تر است به من. اما احتمال این‌که نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است که نیمه‌شب‌ها چهار خطی از ذهنم عبور می‌کند و یادداشت می‌کنم و حالا تصمیم گرفته‌ام دست‌نوشته‌هایم را به صورت کتاب چاپ کنم. نمی دانم چرا به نویسندگی علاقه مند شده ام. وی ادامه داد: شاید چون خواهرم شعر می گوید و برادرم نقاش است و من استعداد هنری ندارم! این هم چند وقتی است که به ذهنم می آید و باورتان نمی شود.

بیوگرافی مهناز افشار :

مهناز افشار (متولد ۱۳۵۶ در تهران) بازیگر ایرانی سینما، بازیگری را با مجموعه تلویزیونی عشق گمشده در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد و پس از آن با ایفای نقش در فیلم دوستان به کارگردانی علی شاه حاتمی در سال ۱۳۷۷ به سینما راه یافت و با ایفای نقش در فیلم شور عشق به کارگردانی نادر مقدس در سال ۱۳۷۹ به شهرت رسید.

شباهت زیاد وی به فائقه آتشین (گوگوش)، خواننده مشهور باعث شد تا قبل و بعد از اکران فیلم “شور عشق” به خواست خود سوژه اول مطبوعات باشد. بعد از مدتی جنجال مطبوعاتی و پس از توقیف فیلم “خاکستری” مدتی از او خبری نبود. تا اینکه پس از یکسال با بازی در فیلم “نگین” به سینما بازگشت. افشار در دههٔ هشتاد از چهره‌های تأثیرگذار سینمای تجاری ایران شد و در سال‌های پایانی این دهه با بازی در فیلم‌های کارگردانان متفاوت سعی کرد تصویر شناخته‌شده‌اش را تغییر بدهد. تلاشی که به دریافت چندین جایزه و تقدیرنامه از سوی منتقدان و جشنواره‌های داخلی ختم شد.

وی پس از چند بار ناکامی در رسیدن به سیمرغ بلورین، سرانجام توانست با بازی در فیلم سعادت‌آباد به کارگردانی مازیار میری، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۹) را کسب نماید. همچنین مهناز افشار در سی‌امین جشنواره فیلم فجر (۱۳۹۰)، دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن بخش نگاه نو، برای بازی در فیلم برف روی کاج‌ها به کارگردانی پیمان معادی را از آن خود کرد.

مهناز افشار در کودکی خیلی شیطنت می کرد و همیشه دوست داشت بوفه دار مدرسه باشد، یک بار بخاطر شیطنت های فراوانش دو روز از مدرسه اخراج شد، عاشق آتاری مخصوصا بازی دزد و پلیس بود و … به تماشای کارتون علاقه فراوانی داشت و از سیندرلا، صدویک سگ خالدار، پلنگ صورتی، مورچه و مورچه خوار، سند باد، باربا پاپا، بامزی، هاچ زنبور عسل، خانواده دکتر ارنست و جودی ابوت بعنوان کارتونهای دوست داشتنی کودکی اش یاد میکند. رشته تحصیلی مهناز افشار در دبیرستان علوم تجربی بود و برای ادامه تحصیل بمدت چهار سال در یک موسسه غیر انتفاعی به تحصیل در رشته تدوین پرداخت.

مهناز افشار با فیلم (دوستان) به کارگردانی علی حاتمی در سال ۱۳۷۷ به سینما راه یافت به اتفاق محمد رضا گلزار با حضور در فیلمهای (کما)، (زهر عسل)، (۱۳ گربه روی شیروانی)، ( تله)، (آتش بس) و (کلاغ پر) به نوعی میتوان گفت که یک زوج هنری تشکیل داده بودند. شایان ذکر است که فیلمهای یاد شده همگی از پر فروشهای زمان خود بوده اند.

به اعتقاد مهناز افشار بازی رئال خیلی سخت تر از انواع دیگر است در حالیکه مخاطبان سینما به دیدن وی در فیلم هایی که صرفا گیشه را مد نظر داشتند عادت کرده بودند، مهناز افشار با ایفای نقش کوتاهی در فیلم “سالاد فصل” نشان داد که توانایی هایش بسیار بیشتر از حضور صرف در این فیلمهاست و با بازی در (آتش بس) مهر تاییدی بر این مدعا زد برای قبول یا رد یک پیشنهاد با تهمینه میلانی، فریدون جیرانی و محمدرضا شریفی نیا همیشه مشورت میکند و اعتقادی به داشتن مدیر برنامه ندارد.

مهناز افشار حضور در “دعوت” حاتمی کیا را برای خودش اتفاق بزرگی میداند و از این اتفاق ابراز خوشحالی میکند. قرار بود در سریال “شمس العماره” به کارگردانی سامان مقدم ایفای نقش نماید اما از حضور در این کار تلویزیونی انصراف داد. دلیل این انصراف جراحی دهان و لثه ذکر شد. در سالهای اخیر از مهناز افشار بعنوان پولسازترین سینمای ایران یاد شده و حضورش در هر فیلم با فروش خوبی مواجه بوده است.

مهناز افشار در میان ورزشها به اسکی و شنا علاقه دارد و به آنها می پردازد و البته والیبال هم جزء ورزشهای مورد علاقه ی اوست. در بیشتر نقشهایی که بازی کرده به ارائه کاراکتر یک دختر شوخ و اجتماعی و برون گرا می پردازد.

مهناز افشار کاراکترهای خاکستری را به نقشهای کاملا مثبت و کاملا منفی ترجیح میدهد و معتقد است خاکستری بودن یک کاراکتر کمک میکند که تماشاگر تا انتهای فیلم برود و منتظر کشف جدیدی باشد. همیشه دوست داشت نقشهای متفاوت و عجیب غریب بازی کند و می گوید: “آرزویم این است که نقش آنتونی کویین در گوژ پشت نتردام را بازی کنم.”

مهناز افشار می گوید تبریک تولد بهترین شادباشی است که تاکنون شنیده است و به معنای واقعی تولد را دوست دارد. خود را خیلی شکمو میداند و غذا خوردن را هم دوست دارد و می گوید: “به نظرم دست پختم عالی است چون به دلیل شکمو بودنم برای غذا پختن وقت می گذارم و طعم غذا هم برایم اهمیت فراوانی دارد” غذاهای مورد علاقه اش لوبیا پلو و ماکارونی است و به خاطر همین علاقه این غذاها را خیلی خوب می پزد. مهناز افشار می گوید در زندگی همه چیز را فقط از خدا میخواهم و بس.

مهناز افشار مدتی شوی لباس داشت اما به خاطر وقت گیر بودنش از این کار صرف نظر کرد. در سینما به قسمت و اتفاقات ناشی از آن که برای آدمها رخ میدهند اعتقاد دارد و می گوید “من معتقدم که مسیرم مشخص شده است.” در کودکی از کارهای سخت که هیجان زیادی داشت لذت میبرد و به همین دلیل هیچوقت دوست نداشت دکتر یا مهندس شود بلکه میخواست راننده کام یون باشد.

مهناز افشار پس از اینکه بازی در فیلم “امشب شب مهتابه” را به پایان رساند در آفریقای جنوبی فیلم کوتاهی با عنوان “سیاه و سفید” پیرامون زندگی نلسون ماندلا ساخت که در آن موضوع آپارتاید را مورد توجه قرار داده است. اگر قرار باشد برای معرفی دنیا به فضایی ها یک فیلم را انتخاب کند آن فیلم “اشکها و لبخندها” خواهد بود.

مهناز افشار عاشق تزیینات منزل است و دوست دارد هر چند سال یکبار فضای جدیدی برای خانه طراحی کند. همیشه وقتی فیلمهای خودش را می بیند احساس می کند راضی نیست و انگار خودش را در فیلمها دوست ندارد.

مهناز افشار جنگ را ترسناک ترین پدیده در دنیا می داند. در تنها دوره برگزاری مراسم زرشک زرین سینمای ایران فیلم” شور عشق” جایزه زرشک زرین را دریافت کرد. وی که در این فیلم بازیگر نقش اول بود اعتقاد دارد اختصاص یافتن زرشک زرین به “شور عشق” باعث شد که فیلم دیده شود. پول را خیلی دوست دارد و شاید عجیب باشد که به خرج کردنش (چه برای خودش و چه اطرافیانش) هم علاقمند است.
مهناز افشار تا قبل از حضور در فیلم “دعوت” تجربه اسب سواری نداشت و برای ایفای نقشی که در این فیلم داشت قبل از هر کاری به سوار کاری رفت.

مجموعه آثار مهناز افشار:

دوستان (علی شاه حاتمی، ۱۳۷۷) – شیرهای جوان (محسن محسنی نسب، ۱۳۷۸) – شور عشق (نادر مقدس، ۱۳۷۸) – خاکستری (مهرداد میرفلاح، ۱۳۷۹) – نگین (اصغر هاشمی، ۱۳۸۰) – دختری در قفس (قدرت الله صلح میرزایی، ۱۳۸۱) – ۱۳ گربه روی شیروانی (علی اکبر عبدالعلی زاده، ۱۳۸۲) – زهر عسل (ابراهیم شیبانی، ۱۳۸۲) – کما (آرش معیریان، ۱۳۸۲) – سالاد فصل (فریدون جیرانی، ۱۳۸۳) – آکواریوم (ایرج قادری، ۱۳۸۴) – کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی، ۱۳۸۴) – چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور، ۱۳۸۴) – آتش بس (تهمینه میلانی، ۱۳۸۵) – محاکمه (ایرج قادری، ۱۳۸۵) – تله (سیروس الوند، ۱۳۸۵) – رئیس (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۵) – تسویه حساب (تهمینه میلانی، ۱۳۸۶) – کلاغ پر (شهرام شاه حسینی، ۱۳۸۶) – انعکاس (رضا کریمی، ۱۳۸۶) – پوپک و مش ماشاالله (فرزاد موتمن، ۱۳۸۷) – شیرین (عباس کیارستمی، ۱۳۸۷) – دعوت (ابراهیم حاتمی‌کیا، ۱۳۸۷) – شبانه‌روز (امید بنکدار، کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۷) – طبقه سوم (بیژن میرباقری، ۱۳۸۸) – پسر آدم، دختر حوا (رامبد جوان، ۱۳۸۸) – خاطره (نادر طریقت، ۱۳۸۸) – امشب شب مهتابه (محمدهادی کریمی، ۱۳۸۸) – سعادت‌آباد (مازیار میری، ۱۳۸۹) – قصه پریا (فریدون جیرانی، ۱۳۸۹) – برف روی کاج‌ها (پیمان معادی، ۱۳۸۹) – یه عاشقانه ساده (سامان مقدم، ۱۳۸۹) – هیچ کجا هیچ کس (ابراهیم شیبانی، ۱۳۹۰) – پل چوبی (مهدی کرم پور، ۱۳۹۰) – گمشده (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۷۶).


بهگر | خواندنی – دیدنی

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.