رئیس جمهور بعدی بخواند: حذف ادبیاتِ “این اصولگراست و آن اصلاح طلب”

عدم بهره مندی از ظرفیت های عمومی مدیریتی در کشور ، هر چند در دوران اصلاحات نیز وجود داشت اما در زمان احمدی نژاد ، به قله خود رسید و بسیاری از کسانی که سال ها با هزینه این ملت ، آزمون و خطا کرده و مدیر شده بودند را کنار گذاشتند و اکثر نیروهای جایگزین را از بین افرادی آوردند که عمدتاً بی تجربه ، جوان و غیرمتخصص بودند و البته در ستادهای انتخاباتی احمدی نژاد “وفاداری” شان ثابت شده بود و تنها تعداد اندکی نیروی کارآزموده وارد دولت شدند که آنها هم سرفرصت ، قلع و قمع و اخراج شدند تا دولت ، یکدست یکدست شود.

عصرایران ؛ جعفر محمدی – چند وقت پیش ، مهندس غلامرضا شافعی که از مدیران صنعتی و مجرب کشور به شمار می رود ، به عنوان رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) منصوب شد.
این انتصاب اعتراض حامیان دولت را برانگیخت ، دولتی که همه مدیران ارشد و میانی و حتی در خیلی جاها ، کارشناسان غیر “احمدی نژادی” را به بیرون از عرصه های کاری رانده است و تنها با حلقه ای بسته از اطرافیان شخص احمدی نژاد و معتمدان او اداره می شود.

حامیان دولت که در طول هفت سال گذشته برایشان جا افتاده است که تنها “احمدی نژادی ها” باید مدیریت کنند و الباقی ، “شبه جنایتکارانی” هستند که باید طرد و به قول خودشان پاکسازی شوند ، دوره افتادند و از آرشیوها ، جملاتی از شافعی را یافتند که در آن ، نقدهایی را مطرح کرده بود و نیز سوابق مدیریتی او در زمان دولت های قبلی را یادآور شدند و بر همین اساس اعلام کردند که “وااسلاما ! چرا شافعی باید در دولت دهم پست بگیرد؟”

البته تمامیت خواهان دولتی ، هرگز بررسی نکردند که آیا نقدهای شافعی درست بوده یا نه و آیا کارنامه مدیریتی اش در دولت های قبلی مقبول بوده یا خیر ؟ بلکه به همین بسنده کردند که شافعی در دولت های قبلی بوده ، احمدی نژادی نیست و قبلاً هم چند باری انتقاداتی داشته است. همین ها ، دلایل محکمه پسند آقایان بود که داد و قال راه بیندازند که چرا او را به کار گرفتید؟ گو این که در نیمه پنهان شافعی ، یافته بودند که او مثلاً وزیر دربار رژیم پهلوی بوده یا ریاست ساواک تهران را بر عهده داشته است!

واقعیت البته این است که حضور شافعی به عنوان یک نیروی غیراحمدی نژادی ، آن هم نه در کابینه که در یکی از سازمان های زیر مجموعه وزارت صنعت ، معدن و تجارت را می توان از معدود استثنائات دولت احمدی نژاد دانست و الا آنچه در این هفت سال رخ داده ، طیف بندی بسیار تنگ نظرانه ، محدودسازی نیروهای مدیریتی به یک حلقه خاص و نیز حذف گسترده مدیران مجرب دولت های سازندگی و اصلاحات بوده است .
شاید یکی از دلایلی که افرادی مانند مشایی و بقایی و نظایر این ها ، در آن واحد دارای چندین شغل هستند ، همین کمبود نیروهای حلقه ای و اصرار بر عدم استفاده از سایر مدیران کشور است.

واقعیت این است که در دولت اصلاحات نیز کما بیش چنین وضعیتی را شاهد بودیم و بسیاری از نیروهای غیر دوم خردادی با این اتهام که “پیام دوم خرداد را نگرفته اند” از صحنه مدیریتی کشور حذف شدند.
شخصاً خبر دارم که پس از تعیین استانداران جدید در سال ۷۶ ، استاندار سابق یکی از استان های غرب کشور را به وضعی اسفناک از استانداری بیرون کردند و حتی آنقدر حرمت نگه نداشتند که یک خودرو و راننده برای فقط چند ساعت در اختیارش بگذارند که خود را به تهران برساند ، حال چه برسد به مراسم تودیع و معارفه و بهره مندی از تجربیات استاندار سابق؟! گو این که انقلاب رخ داده و رژیم عوض شده است و مدیران قبلی را باید از بیخ و بن کند و دورشان انداخت!

عدم بهره مندی از ظرفیت های عمومی مدیریتی در کشور ، هر چند در دوران اصلاحات نیز وجود داشت اما در زمان احمدی نژاد ، به قله خود رسید و بسیاری از کسانی که سال ها با هزینه این ملت ، آزمون و خطا کرده و مدیر شده بودند را کنار گذاشتند و اکثر نیروهای جایگزین را از بین افرادی آوردند که عمدتاً بی تجربه ، جوان و غیرمتخصص بودند و البته در ستادهای انتخاباتی احمدی نژاد “وفاداری” شان ثابت شده بود و تنها تعداد اندکی نیروی کارآزموده وارد دولت شدند که آنها هم سرفرصت ، قلع و قمع و اخراج شدند تا دولت ، یکدست یکدست شود.

در واقع ، احمدی نژاد ، نه نیروی متخصص که نیروی وفادار می خواست و به همین دلیل ، بودند مدیرانی که بعد از انجام یک مصاحبه انتقادی ، به راحتی آب خوردن و به سرعت باد ، حذف شدند و جایشان را افرادی گرفتند که تازه می خواستند همانند مدیران اول انقلاب ، کسب تجربه کنند! انگار نه انگار که بعد از حدود سه دهه تجربه ، مدیرانی وجود دارند که نیازی به آزمون و خطاهای جدید نباشد.

رئیس جمهور بعدی ، اگر اصلاح طلبی باشد که فقط نیروهای جریان خودش را متعلق به مملکت بداند و بقیه را نادیده بگیرد یا اگر اصولگرایی باشد که به هزار توجیه ، مدیران غیر منطبق با خود را طرد کند و انحصار طلبی پیشه کند ، اوضاع کلی مملکت همین خواهد بود که هست و فقط ممکن است کمی ویترین تغییر کند.

رئیس جمهور آینده ، هر که می خواهد باشد ، اصلاح طلب یا اصولگرا بودنش واقعاً فرقی برای عموم مردم ندارد ، تنها چیزی که اهمیت حیاتی دارد و کلید حل بسیاری از مشکلات است ، تشکیل دولت وفاق ملی با بهره گیری از تمام ظرفیت مدیریتی کشور است.

هم در میان اصلاح طلبان مدیران کارآمدی وجود دارد که دلسوز مملکت هستند و هم در میان اصولگرایان مدیران کاربلد هستند و هم در بین نیروهای مستقل و غیر سیاسی از این مدیران ارزشمند وجود دارند که در بخش های خصوصی و دانشگاهی و …فعال اند.

دولت بعدی ، باید ادبیات سیاست زده “این اصولگراست و آن اصلاح طلب است” را از برنامه کاری اش حذف کند و تنها ببینید که کدام فرد مدیر خوبی است و این مدیر خوب به درد کدام وزارتخانه و سازمان و نهاد و کارخانه و … می خورد؛ همین!

سوء مدیریت ، از مشکلات ریشه ای کشورمان است و تعداد مدیرانی که بتوانند در سطح ملی مثمر ثمر باشند هم نامحدود نیست و از این رو ، چاره ای جز بهره گیری از همه مدیران ، بدون توجه به گرایش های سیاسی شان نیست.

اگر این اتفاق رخ بدهد ، با اصلاح سیستم مدیریتی کشور ، سایر مشکلات نیز در مسیر حل شدن قرار می گیرند و چون همه طیف های جامعه خود را در دولت و ساختارهای آن حاضر می بینند ، اصطکاک و مقاومت و تنش ها هم به حداقل خواهد رسید.

بی تعارف و با صراحت باید گفت هر رئیس جمهور که دولت یازدهم را به دست گیرد ، اگر بخواهد مدیریت را انحصاری کند و از ظرفیت های مدیریتی کشور به طور کامل استفاده نکند ، کشور را به سمت اضمحلال خواهد برد.


عصر ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.