اما این روزها علی مطهری ساکت شده است. کمتر خبری طی یکی دو ماه اخیر از او شنیده یا نقل شده است. از مصاحبهها و دستنوشتهها و جار و جنجالهای رسانهای او هم کمتر خبری هست. بهراستی چرا؟ آیا ممکن است علی آقا تغییر رویه داد باشد؟ آیا قرار است از این پس در حاشیه باشد؟ آیا مطهری تبدیل به یک…
بولتن نیوز- محمد پورغلامی: علی مطهری نیازی به معرفی ندارد. علی، آقازادهی استاد بزرگوار شهید مطهری است. هماو که پارهی تن امام بود و امام، خواندن کتابهای او را به همهی جوانان توصیه کرده بود. استاد شهید آنقدر حق به گردن مردم این سرزمین دارد که هر ساله، وقتی به چنین ایامی میرسیم، همهی نهادها و رجال سیاسی و فرهنگی کشور سعی میکنند محفل بزرگداشتی برای آن شهید بر پا کنند.
شاید کسی در ایران نباشد که این استاد شهید را نشناسد. برای همین خیلیها معتقدند علی مطهری هر چه دارد از صدقه سر پدر بزرگوارش دارد. منتقدین او میگویند بدون پشتوانهی معنوی پدر، ممکن نبود که علی مطهری، «علی مطهری» شود. علی مطهریای که در عرض چند سال تبدیل به یکی از رجال سیاسی و رسانهای کشور شود. بنابراین مثل خیلی از آقازادههای دیگر، پیشرفتهای او ناشی از این پشتوانه است نه صرفا شایستگیها و لیاقتهای فردی. که البته علی آقای مطهری، قاعدتا دارای یک سری خصوصیات منحصر به فرد نیز هست.
آن چیزی که بیشتر از هر چیز دیگری در علی مطهری نمود دارد مواضع عجیب و غریب او است. مطهری گاه از هر اصولگرایی اصولگرا تر میشود و گاه از هر اصلاحطلبی، اطلاحطلبتر. اما وجه مشترک هر دوی اینها موضوعی است به نام «کاتولیکتر از هر پاپ». بدین معنی که مطهری چه در قامت یک اصولگرا و چه در لباس یک اصلاحطلب، مواضعی میگیرد که حتی داد طرفداران آن جریان را هم در میآورد.
برای مثال هنوز هم نقدهای تند و تیز مطهری به آقای هاشمی، خاندان او و دولت زیر نظر او یعنی دولت سازندگی از یادها نرفته است. او در یکی از مصاحبههای خود با روزنامهی کیهان در نقد دولت آقای هاشمی بیان کرد:
«بعد از جنگ و در دوران سازندگی واقعا اشکالات غیرقابل توجیهی بهوجود آمد که البته همه آنها را نمیتوان متوجه آقای هاشمی دانست. به عقیده من در دوره سازندگی آزادی بیان به اندازه کافی وجود نداشت و در نتیجه بسیاری از تخلفات مکتوم میماند مثل قتلهای سیاسی که بعدها معلوم شد کسی از آن خبر نداشت. اگر مطبوعات تا حدی آزاد بودند اینها برملا میشد و افرادی که این کارها را میکردند یک ترسی داشتند. خوب این واقعا یک خطا بود که در آن دوران اتفاق افتاد، کسی هم از مسوولان بلندپایه راضی به این اعمال نبوده است ولی این کارها شد؛ یا مثلا ورود و دخالت اقوام رییسجمهور در تمام شئون سیاسی و اقتصادی واقعا درست نبود. اینکه اینها بیایند در اکثر مراکز حساس اقتصادی مسلط شوند، این چه دلیل موجهی دارد؟ مثلا در وزارت نفت آنجایی که باید معاملات مهم انجام شود حتما باید از نزدیکان ایشان باشد.»
او حتی دربارهی ورود فرزندان آقای هاشمی به عرصهی سیاست و اقتصاد اعتراض کرد و گفت: «تا یک حدی این استدلال قابل قبول است. مثلا اینکه پسرشان رییس دفترشان باشد، ولی حالا حتما باید کیش هم دست اینها باشد، وزارت نفت هم زیر نفوذ اینها باشد، فلان کارخانه خودروسازی هم مال اینها باشد و انحصار صادرات فلان محصول در اختیارشان باشد؟ اینها هم توجیه امنیتی دارد؟ اینها را که دیگر نمیشود براساس مصالح ملی توجیه کرد.»
عملکرد فائزه هاشمی نیز از دید علی مطهری پنهان نماند و نسبت به اقدامات او هم به شدت اعتراض کرد: «خب، وقتی یک خانوادهای اینقدر دستشان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کمکم جسارت پیدا میکنند و متعرض امور مقدس هم میشوند. مثلا دختر ایشان به چه مجوزی باید آزاد باشد که احکام اسلام را به راحتی زیر سوال ببرد؟ خب این خانم در آن روزنامهای که داشت خیلی راحت نوشت چرا باید دیه مرد دو برابر زن باشد یا چرا حکم اثر چنین و چنان است؟ اصلا باب حمله به مقدسات از آن موقع باز شد و اینها فسادهایی بود که از آن وقت جان گرفت و در جامعه گسترش پیدا کرد.»
این نقدها، نقدهایی بود که میتوان به درستی حق را به وی داد. مواضع او در برابر اعمال و اقدامات هاشمی و دولت سازندگی، مواضعی بود که در آن زمان نظر بسیاری از سیاسیون نیز به همین منوال بود. اما همین آدم، زمانی که در مناظرات تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری دهم، آقای احمدینژاد نسبت به عملکرد آقای هاشمی، باب انتقاد را باز کرد جزو کسانی بود که منتقد سرسخت حرفهای احمدینژاد شد! این در حالی بود که مطهری در انتخابات مجلس هشتم، در لیست طرفداران احمدینژاد یعنی همان رایحهی خوش خدمت حضور داشت و از همین طریق هم رأی آورد. اما بعد از آن مناظرهی انتخاباتی، مطهری به همهی پشتوانهی سیاسی خود پشت پا زد و بارها تاکید کرد: «همان طور که آقای موسوی با اصرار بر مسأله تقلب، مردم را تشویق به حضور در خیابانها کرد و زمینه آشوبها را فراهم نمود، آقای احمدی نژاد نیز با نحوه خاص مناظره خود با آقای موسوی و اتهام زنی به افراد غایب در آن جلسه، آغازکننده این ماجرا و عامل اصلی پدید آمدن فضای احساسی و هیجانی و تنگ شدن فضای عقل و تدبیر و زمینهساز آشوبها به شکل دیگر بود.» او حتی تا آنجا پیش رفت که به نوعی احمدینژاد را متهم اصلی وقایع بعد از انتخابات دانست. حرفهایی که به شدت خوشایند طیف اپوزیسیون و رسانههای خارجی قرار گرفت.
در زمینهی طیف اصلاحطلبان نیز مواضع مطهری کم و بیش به همین طریق بود. او چند سال قبل دربارهی عملکرد اصلاحطلبان عقیده داشت: «من بهطور کلی معتقدم که استفاده از اصلاحاتی نظیر اصلاحات، اصلاحطلبی و اصلاحطلبان برای جامعه امروز ما ضرورتی ندارد. مدعیان اصلاحطلبی، از این لفظ اصلاح ساختاری در حکومت را اداره میکنند و من با این مدعا مخالفم. بنابراین من با بهکار بردن کلمه “اصلاحطلبی” به مفهوم نجات حکومت از انحراف اساسی و بازگرداندن آن به مسیر درست موافق نیستم. بهدلیل اینکه اساسا هیچ انحراف اساسی و بنیادینی در جمهوری اسلامی ایجاد نشده است تا ما بخواهیم آن را اصلاح کنیم. انحرافات جزیی در طول ۲۰ سال گذشته ایجاد شده است و کسی هم منکر آن نیست و این اشکالات و نقایص در هر حکومتی بهوجود میآید و قابل رفع هم هست اما اینکه ادعا کنیم اساس حاکمیت دچار انحراف شده و باید اصلاح شود، این خودش انحراف است و نوعی فریبکاری است.»
مطهری همچنین با اشاره به عملکرد دولت اصلاحات تصریح کرد: «تاکید افراطی بر آزادی و دموکراسی و انکار تکالیف و مسوولیتهای بشر به حدی شد که گویی ارزشهای انسانی منحصر است به آزادی و دموکراسی. تاکید بر این مفاهیم آن هم از نوع غربیاش باعث شد که بسیاری مفهوم بیبندوباری را از آزادی بفهمند. یکی دیگر از انحرافاتی که ریشهاش پیش از دوم خرداد وجود داشت اما بعد از دوم خرداد گسترش رنجآوری پیدا کرد، عدم نظارت و بلکه عدم اعتقاد به مسائل فرهنگی است. امر به معروف و نهی از منکر تحقیر شد. در آن دوره آنارشیسم مطبوعاتی اینطور تبلیغ میکردند که حالا عصر ماهواره و اینترنت و دهکده جهانی است و اصلا امر به معروف و نهی از منکر بیمعنی است و خلاصه دوره این حرفها گذشته است. ما نباید بترسیم از گفتن این واقعیت که بعد از دوم خرداد، جامعه دچار انحطاط اخلاقی شده و این قابل انکار نیست. وضع پارکها و خیابانها و روابط دخترها و پسرها، تقلید بیچون و چرا از فرهنگ غرب است و این وضع زننده از آثار اقدامات اصلاحطلبان است، گرچه ریشه باریکی در گذشته دارد، اما در این دو، سه سال گذشته به اوج خودش رسیده است.»
این در حالی بود که در جریان انتخابات مجلس نهم، علی مطهری در مقاطع مختلف چنین عنوان کرد که حاضر است حتی در لیست انتخاباتی اصلاحطلبان قرار بگیرد. او حتی معتقد بود که بسیاری از اصلاحطلبان بهتر از برخی اصولگرایان هستند. بعدتر وقتی تصمیم بر ارائهی لیست مجزای انتخاباتی گرفت، در لیست او، اسامی اصلاحطلبان هم به چشم میخورد. مطهری دربارهی تأیید صلاحیت اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس نهم نیز اعلام کرد: «شورای نگهبان دلیلی ندارد که صلاحیت نامزدهای این جریان را رد کند. بنده شخصاً معتقدم که به جز آقایان موسوی و کروبی، شورای نگهبان نباید صلاحیت کس دیگری را در ارتباط با بحران اخیر رد کند. چه دلیلی برای این کار هست؟»
مواضع چرخشی علی آقا در برابر مفهوم ولایت فقیه نیز آنقدر عجیب و غریب بود که آخر سر فریاد طرفداران خودش را نیز بلند کرد. تا جاییکه «سایت الف» که معمولا سعی میکرد از مواضع او حمایت کند نیز در مطلبی که به قلم یکی از خوانندگان این سایت منشر شده بود به شدت به وی معترض شد و نوشت:
«بفرمایید در طول تاریخ اسلام آیا جریانهایی که مروج «نگاه اطاعتی محض و مطلق به ولی بدون تاکید بر حق مردم بر ولی» بودهاند (بفرض که بپذیریم این رویکرد دارای ایراد باشد) بیشتر موجبات اشکال و انحراف جامعهی اسلامی را فراهم آوردهاند یا جریان خواصی که با نفاق خود به مقابله با خط اصلی مورد نظر ولی پرداختهاند؟ یا خواصی که با عدم تمکین خود در برابر حکم ولی موجب انحرافات اساسی در تاریخ گشتهاند؟ براستی کدام یک از جریانهای فوق بیشتر منجر به ایجاد اشکال در جامعهی اسلامی و موجبات انحراف از اسلام حقیقی را فراهم آوردهاند؟
در تاریخ، خطر خواصی که در مسیر «اطاعت مطلق محض و بی قید و شرط از ولی» و «سینه چاک متعصب و شدیداللحن ولی» بوده و «حق مردم بر ولی را تبیین نمی کردند»، بیشتر بوده یا خطر خواصی که در مسیر تقابل با ولی و عدم تمکین به حکم او بودهاند؟ انحراف خواصی که در جزئیات و مواضع فرعی با خط ولایت زاویه داشتهاند خطرناکتر بوده یا خواصی که در تقابل مستقیم با خط اصلی ولی بودهاند؟ تاکیدات اصلی ائمه هدی (ع) در اینگونه پیچهای تاریخی ما را به کدام جواب خواهد رساند؟ براستی نقطهی «اصلی» تقابل ائمه و شیعیان راستینشان در مواجهه با کدام یک از جریانهای فوق بوده است؟»
جالب است که با همهی اینها، مطهری که گویا احساسات «خودشیفتگی» هم در او به وفور دیده میشود، اصولگرایان را افرادی «چاپلوس» معرفی کرده و لابد تنها خود را فردی آزاده میداند! او در جایی گفت: «اگر افرادی مثل من از فراکسیون اصولگرایان اخراج شوند جز تملق و چاپلوسی چیز دیگری در این فراکسیون باقی نمیماند.»
مجموع این موضوعات باعث شد تا اصولگرایان، اعم از جبههی متحد و جبههی پایداری، از پذیرش نام علی مطهری در لیست انتخاباتی خود در مجلس نهم صرف نظر کنند. اقدامی که اگر چه معلوم بود تا چه حد برای علی مطهری گران تمام شده، اما در عمل اعلام کرد که برای او فرق چندانی نمیکند. اما دم خروس ماجرا آنجا معلوم شد که بعد از چند روز وی اعلام کرد که درصدد است تا لیستی جداگانه ارائه دهد. لیستی که بعدتر با نام «صدای ملت» خود را نمایان کرد. انتخاب چنین نامی هم برای ارائهی لیست انتخاباتی، حاکی از همان خودشیفتگی و خودحقبینی او است. تو گویی هیچ لیست دیگری به غیر از لیست او، صدای ملت یعنی صدای مردم نیست!
باری، اما این روزها علی مطهری ساکت شده است. کمتر خبری طی یکی دو ماه اخیر از او شنیده یا نقل شده است. از مصاحبهها و دستنوشتهها و جار و جنجالهای رسانهای او هم کمتر خبری هست. بهراستی چرا؟ آیا ممکن است علی آقا تغییر رویه داد باشد؟ آیا قرار است از این پس در حاشیه باشد؟ آیا مطهری تبدیل به یک بازیگر معقول و منطقی سیاسی شده است؟ … معلوم نیست. همهی اینها میتواند باشد اما برخی از صاحبنظران بر عقیدهاند که این روزها و ایام، روزهایی نیست که مطهری بتواند مانند گذشته ترک تازی کند و هر نظری که داشت بیمحابا ابراز کند. در این روزها او هر چه بگوید، مصداق تف سر بالاست و حتی ممکن است این اظهار نظرها با شدت بیشتری بر ضرر خود تمام شود. چرا؟ به این دلیل که این روزها مصادف است با ایام شهادت پدر بزرگوار و شهیدشان. این روزها چنانچه در ابتدای متن اشاره شد در هر کوی برزنی، صحبت از آن شهید بزرگوار و اندیشههای ناب اسلامی و انقلابی اوست. علی آقا نیز مجبور است از طرفی در این مراسمات شرکت کند و ژستی کاملا آمادمیک و علمی به خود گیرد و از طرفی دیگر، به خوبی میداند که به محض اظهارنظرهای غیر منطقی خود، مورد بازخواست مردم قرار خواهد گرفت که چقدر فاصله است بین اندیشههای زلال و ناب پدر، و نظرات جار و جنجالی پسر. پس بهتر است پسر، کمتر صحبت کند و کمتر رسانهای شود تا این ایام نیز به خوبی و خوشی بگذرد. اما بعد از آن چه خواهد شد… خدا میداند. اما آیا ممکن است که…
بولتن نیوز