به گزارش خبرنگار «جوان»، ساعت ۲۲ شامگاه سهشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه رهگذران در حال عبور از خیابان سردار جنگل بودند که با شنیدن صدای شلیک تیر متوجه پیکر غرق به خون پسر جوانی در کف خیابان شدند و پلیس را از ماجرا با خبر کردند.
لحظاتی بعد وقتی مأموران کلانتری ۱۴۰ باغفیض به محل جنایت رسیدند، در گوشهای از خیابان با جسد بیجان مقتول مواجه شدند. ماموران در چندمتری جسد متوجه شدند مردم راننده یک پرشیای سفیدرنگ را که زن جوانی بود، محاصره کرده اند .
پس از آن که در نخستین بررسیهای مأموران مشخص شد پسر جوان با اصابت گلوله از فاصله نزدیک به گردنش جان باخته است، قاضی رودگر بازپرس کشیک ویژه قتل که از طریق پلیس در جریان موضوع قرار گرفته بود، به همراه کارآگاهان جنایی درمحل حادثه به تحقیق پرداختند. یکی از شاهدان عینی به پلیس گفت: در حال عبور از خیابان بودم که متوجه شدم این ماشین پرشیا در کنار خیابان توقف کرد . در همین لحظه مقتول که به نظر میرسید در پیادهرو منتظر ماشین بود داخل پرشیا شد.
دقایقی بعد ناگهان صدای شلیک تیری از داخل ماشین توجه همه را به خود جلب کرد که مشاهده کردیم پسر جوان که خون تمام بدنش را پوشانده بود، سراسیمه از پرشیا بیرون آمد و به سمت پیادهرو فرار کرد. مرد جوان دیگری که اسلحه کلتی در دست داشت با پیاده شدن از ماشین به تعقیب وی پرداخت.
هنوز مقتول چند متر از ماشین دور نشده بود که بر اثر خونریزی شدید به زمین خورد و مرد ضارب با سرعت خودش را به او رساند و بعد از برداشتن کیف و خالی کردن جیب مقتول به سرعت به سوی ماشین دیگری که در خیابان آماده و منتظرش بود، رفت و با راننده ماشین که مرد جوانی بود با سرعت سر سامآوری از محل متواری شد. مردم با دیدن این صحنه وحشتناک در حالی که شوکه شده بودند بلافاصله به سوی پرشیا هجوم آوردند و زن جوانی را که راننده پرشیا بود، گرفتار کردند.
بعد از تحقیقات محلی بازپرس زن جوان را به نام سحر ۲۴ ساله مورد بازجویی قرار داد. متهم ابتدا با تناقضگوییهایی گفت: من با ماشینم در کنار خیابان توقف کردم که این صحنه را مشاهده کردم و مردم اشتباهی مرا گرفتند. در ادامه متهم وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد لب به اعتراف گشود و در ادعایی گفت: من یک دختر هفت ساله دارم و چند سال قبل از همسرم طلاق گرفتم. چند ماه پیش سفری به کیش داشتم که با مقتول- رضا ۳۰ ساله – در آنجا آشنا شدم. از آن زمان به بعد ارتباط تلفنی و پیامکی من با رضا ادامه داشت تا اینکه چندی پیش در یک مهمانی با قاتل به نام تقی ۳۵ ساله آشنا شدم و به پیشنهاد وی صیغه محرمیت خواندیم.
چند روز پیش تقی متوجه پیامکهای من با مقتول شد به همین خاطر از من خواست تا با او قرار ملاقاتی بگذارم و به او بگویم که من صیغه تقی شدهام. شب حادثه مقتول در خیابان سردار جنگل سر قرار حاضر شد. رضا وقتی مرا دید بلافاصله به داخل ماشین آمد، در همین لحظه تقی هم در خودرو را باز کرد و در صندلی عقب نشست. هنوز دقایقی نگذشته بود که با یکدیگر درگیر شدند و متهم با کشیدن اسلحه کمری خود ناگهان تیری به گردن او شلیک کرد بعد مقتول فرار کرد و داخل خیابان بر اثر شدت خونریزی نقش بر زمین شد و جان باخت.
تقی هم با ماشین دوستش که منتظرش بود، فرار کرد. در پایان، جسد به دستور قاضی رودگر به پزشکی قانونی فرستاده شد. با اعتراف سحر قاتل فراری هویتش شناسایی شد . کارآگاهان در تلاشند هرچه زودتر متهم و همدستش را دستگیر کنند تا راز این جنایت هولناک برملا شود.
جوان آنلاین – آخرین عناوین حوادث