ما دیوانه های لعنتی…

مدتی است درباره تیپ های مختلف شخصیتی می نویسم و فکر می کنم. نتیجه اش این شد که بالاخره می توانم میان آدم های نابینا تفاوت قائل بشم. یک تیپ رئیس ترسیم کردم که در مناسبات اجتماعی بهم خیلی قدرت پیشبینی می ده.
 
امروز اما، به ذهنم رسید از تیپ شخصیتی خاصی هستم که حالا دوست دارم اسمش رو، تیپ شخصیتی «دیوانه ها» بگذارم.
 
ما دیوانه ها، هر صبح که از خواب بیدار می شویم به خیال یک کار تازه است. یا می خواهیم چیزی را بزنیم و نابود کنیم و یا می خواهیم دنیارا اصلاح کنیم. وای به روزهایی که با امید حرکت دیوانه واری از خواب بلند نشیم، کسل و کرخت هستیم تا شب.
 
ما دیوانه ها، حتی وقتی سکوت کردیم و یه گوشه نشستیم و یا حرف های صد من یک غاز سیاسی می زنیم و از اوج ناامیدمون می گیم، توی دلمون داریم به تغییرات بزرگی که می توان در زندگی ایجاد کرد فکر می کنیم و تا یک کاری انجام ندهیم این دلمان آرام نمی شود.
 
ما دیوانه ها اصولا از آن دسته آدم ها هستیم که اصطلاحا می گویند نمی توانیم جلوی دهانمان را بگیریم. بدون مقدمه درباره موضوعی به شهودی عجیب و غریب می رسیم و دست به اقدام برای تحقق اهداف فانتزی خود می زنیم.
 
بله، شما می توانید بنشینید و تا می توانید حساب و کتاب کنید. چرتکه بیاندازید تا ببینید اگر فلان کار را انجام دهید یا فلان حرف را بزنید در یک محاسبه سر انگشتی چه درصدی از سود و زیان سهمتان می شود.
 
اما کار ما که حساب کتاب ندارد. می زند به سرمان یک کاری می کنیم و به عرض برسانم که خیلی هم بیشتر از سایرین پای عواقب خطاهای خود می ایستیم.
 
ما دیوانه ها، وقتی کاری به نظرمان درست برسد آن را انجام می دهیم چون قدرت ریسک داریم.
 
ما دیوانه ها، گاهی می نشینیم و از غصه آدم های حساب گر گریه می کنیم. توی دلمان به شما می گوییم، یا حتی بلند، توی رویتان در می آییم و می گوییم دنیا به اندازه کافی کسالت آور هست توروخدا بلند شوید و یک کار دیوانه وار انجام دهید. چقدر بابت کارها و حرف هایتان به مغز بیچاره حساب پس می دهید؟ و بیچاره دلتان را که اصلا داخل آدم حساب نمی کنید.
 
می دانید، گاهی وجود امثال شما، که ما را احمق می دانید، که صبر می کنید همه کارها را ما انجام دهیم، که خودتان را عقل کل می دانید و خیال می کنید که دنیا بر محور عمل متهورانه چسبیدن شما به صندلی هایتان می چرخد، بله وجود امثال شما، دل مارا به درد می آورد.
 
بله از نسل ما دیوانه ها، گاهی قربانی هایی هم پیدا می شوند. ولی باید عرض کنم خدمت شما، که بیشتر کارهای بزرگ این دنیا را ما انجام داده ایم. خلاقیت، هنر، آفرینش…همه این ها شجاعت می خواهد که همه آدم ها ندارند پس شما را به همان صندلی که به آن چسبیده اید که مبادا از زیر پایتان درش آورند قسم، ننشینید دور هم و روی بزدلی تان اسم سیاست و کیاست بگذارید و به ما بخندید.
 
می دانید؟ شما ها، همین شماها که توی زندگی تان هیچ وقت از مسیر خارج نشده اید، هیچ وقت بی دلیل عاشق نشده اید، بی هوا نبوسیده اید، بی ملاحظه فریاد نکشیده اید، بی کله کار و درس را رها نکرده اید..همین شماها، گاهی در زندگی ما دیوانه ها نقش سرعت گیر را بازی می کنید. همین طور ما داریم با سرعت به طرفتان می دویم و می خواهیم لحظه های شور انگیز به سریال کشدار مسخره این دنیا اضافه کنیم. بعد یک هو شما آب می شوید و مثل سرعت گیرهای خیلی شیک، کش می آیید و می چسبید به کف اتوبان. ما با مغز می آییم روی آسفالت…ما قلبمان از این همه کندی، از این همه کرختی، از این همه ترس، می شکند.
 
می دانید؟ اگر در زندگی، در محل کار، دانشگاه، در عشق، در خانواده در اتوبوس یا هرجای دیگری به یکی از ما بر خوردید، تورو خدا سد راه ما نشوید. بایستید توی روی ما. همین طور بیخود توی رویمان تف بیاندازید ولی با آن نگاه های عاقل اندر سفیهتان، با آن ذهن حسابگر کسل کننده تان سد راه ما نشوید.
 
اگر یکی از ما ایده تازه ای برای تغییر در شرکت داشت، اگر یکی از ما از بد روزگار عاشق شما شد، همین طور بایستید توی روی ما، بگویید به نظر شما چقدر احمق هستیم. این برای ما مهم نیست. ما همین طور ذهنمان دارد ایده های تازه برای ادامه دادن پیدا می کند. نگران خشک شدن چشمه نباشید. هرکاری می کنید بکنید ولی با آن سکوت و نگاه های بزدلانه تان که می خواهید شبیه رت باتلر از آب دربیاید، ما را نگاه نکنید. ما ترجیح می دهیم بدانیم با چه کسی طرفیم. ما دلمان کوچک است طاقت ندارد صبر کند ببیند ماشین حساب کهنه شما کی از تعمیرگاه باز می گردد.
 
ما آدم های تنهایی هستیم. ما شلوغیم. خیلی ها هم ممکن است به ما بگویند: «وای چه آدم جالبی هستی.» و از این طور حرف ها، ولی باز ما آدم های تنهایی هستیم توی این دنیا…چون جالب بودن برای آدم ها لزوما به این معنا نیست که پایشان را روی گاز بگذارند و همپای شما بدوند.
 
ما، دلمان آزادی می خواهد. دلمان بی کله دویدن توی یه دشت وسیع می خواهد. دلمان شادی، عشق، رنگ…دلمان به اندازه همه آدم ها زیبایی می خواهد.
 
می خواهید باور کنید یا نکنید. ما بعضی عصرها، از زندگی کردن در این شهر و میان شما آدم های خیلی صبور و با پرستیژ قلبمان فشرده می شود. می نشینیم یک گوشه و برای بی پناهی خودمان گریه می کنیم.

منبع: وبلاگ سومینا


عصر ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.