کار و اندیشه

کار و اندیشه

استاد بزرگی می گفت قبول که ما مشکلات اقتصادی داریم، قبول که در خیلی از حوزه ها خوب عمل نکرده ایم، قبول که از همه فرصت هایمان درست استفاده نکرده ایم، اما مشکل اساسی و اصلی ما اینها نیست. مشکل اساسی و اصلی ما ضعف فرهنگی است.

او می گفت اگر فرهنگ را اصلاح کنیم خود به خود دیگر حوزه ها رشد خواهد کرد، بحران اقتصادی حل می شود و کمبودها جبران می شود، چرا؟ چون دانش و آگاهی پیدا می کنیم؛ دانش این که در چنین حوزه هایی ضعف داریم و این که ضعف ها را با چه راهکارهایی می توانیم برطرف کنیم.

وقتی خوب فکر می کنی می بینی واقعا این طور است. ما برای این که مشکلاتمان را برطرف کنیم به فرهنگسازی نیاز داریم.

مثلا اگر می خواهیم منابع موجود را بیهوده هدر ندهیم باید به مردم آگاهی بدهیم. همکاری نکردن آنها چه نتایجی در بر خواهد داشت؟ حالا فکر کنیم این فرهنگسازی چگونه و از چه محلی باید انجام پذیرد؟

طبیعی است خیلی ها رسانه ها را به عنوان کانال های اصلی این کار می دانند و رسانه ها بخصوص رادیو و تلویزیون با توجه به فراگیری و انبوه مخاطبان وظیفه خطیری دارد، اما این طور نیست که نهادهای دیگر شانه خالی کنند و کنار بکشند.

مثلا ما در شرایط فعلی نیاز داریم منابع انرژی خود را به شکل بهینه مصرف کنیم. برای این که در این زمینه فرهنگسازی شود چه باید کرد؟ آیا تلویزیون موظف است به تنهایی وارد میدان شود و وظیفه آموزش همگانی را در همه حوزه ها و زمینه ها به عهده بگیرد؟

چنین انتظاری بعید است، اما این مهم با یک روش کارآمد و اصولی قابل دستیابی است و آن وقتی است که نهادها و ارگان ها با توجه به ماموریتی که دارند زمینه های همکاری و مشارکت با رادیو و تلویزیون را فراهم کنند. به عنوان مثال دستگاه های مسئول در زمینه منابع انرژی، اهداف و پیام های خود را در قالب برنامه هایی که با مشارکت رادیو و تلویزیون ساخته می شود باید به مخاطب منتقل کنند.

مزیت بزرگ این امر، همنشینی کار و اندیشه و انتقال پیام به مخاطب در بهترین حالت تاثیرگذاری است.

مشارکت نهادها با صدا و سیما نوعی تعامل دوسویه است. هر نهادی یکسری اهداف و ایده آل هایی و پیام هایی دارد که می خواهد به مخاطب منتقل کند.

او برای انتقال پیام خود حاضر است هزینه کند، اما مجرا یا کانال انتقال پیام را در اختیار ندارد و شیوه مناسب تاثیرگذاری آن را بلد نیست. در چنین شرایطی رادیو و تلویزیون می تواند به میدان بیاید و با توجه به مخاطبانی که نهاد مربوط برای خود تعریف کرده برنامه ریزی و برنامه سازی کند.

برای مثال در قالب سریال یا تله فیلم یا برنامه ترکیبی پیام آن نهاد را به صورت غیرمستقیم که بهترین شیوه اثرگذاری است به مخاطب منتقل کند. البته برنامه ساز رادیو و تلویزیون رگ خواب مخاطب را می داند و قادر است اسباب سرگرمی و جذب مخاطب را هم فراهم کند.

این تعامل دوسویه برای صدا و سیما هم مزیت هایی دارد، چون به هر حال بخشی از هزینه ها را می کاهد و نهاد مشارکت کننده موظف می شود تمام یا بخشی از هزینه های کار را بپردازد، اما بیش از صدا و سیما برای آن نهاد مفید است، چون به بهترین حالت، پیام خود را به مخاطبش منتقل می کند.

به این تعامل دوسویه در اصطلاح برنامه سازی، «برنامه های مشارکتی» می گویند. برنامه هایی که حاصل همکاری رادیو و تلویزیون با نهادهایی است که قصد دارد در حوزه کاری خود فرهنگسازی کند.

البته برنامه های مشارکتی از این نظر که گاهی نهادهای مشارکت کننده بی توجه به عناصر برنامه سازی از صدا و سیما می خواهد مبلّغ صرف آنها باشد، دچار اشکالاتی هم هست. به هر حال حسن بزرگ کار مشارکتی این است که با شیوه های غیرمستقیم، فرهنگسازی می کند و این نکته ای است که برخی نهادهای مشارکت کننده از آن غافل هستند.

اشکال دیگر مشارکت نهادها در ساخت برنامه ها وقتی نمود پیدا می کند که نهادها به عنوان سرمایه گذار یا به اصطلاح اسپانسر وارد میدان می شوند و هدفشان هم تبلیغ صرف است. در این شیوه که اتفاقا مخاطب هم متوجه آن می شود گاهی آنچنان تبلیغ شرکت سرمایه گذار انجام می شود که پیام اصلی اثر هم تحت تاثیر قرار می گیرد.

به هر روی با توجه به اهمیتی که برنامه های مشارکتی دارد موضع پرونده این هفته را به این برنامه ها و اثرگذاری پیامی که منتقل می کنند، اختصاص داده ایم.


آخرین مقالات آفتاب

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.