بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
حضرت عیسى (ع ) با پیروانش سیاحت مى کرد. به دهکده اى رسید که تمام ساکنین آن در بین راه و خانه هایشان مرده بودند.
حضرت عیسى (ع ) فرمود:
– اینان به مرگ طبیعى نمرده اند، قطعا گرفتار غضب الهى شده اند، اگر غیر از این بود یکدیگر را دفن مى کردند.
پیروانش گفتند:
– اى کاش ما مى دانستیم قضیه اینان چه بوده است !
به عیسى (ع ) خطاب رسید مردگان را صدا بزن ! یک نفر از آنان تو را جواب خواهد داد.
حضرت عیسى صدا زد:
– اى اهل قریه !
یکى از آنان پاسخ داد:
– بلى ! چه مى گویى یا روح الله ؟
– حالتان چگونه است و قضیه شما چه بوده است ؟
– ما صبحگاه با کمال سلامتى و آسوده خاطر سر از خواب برداشتیم ، شبانگاهان اما همه در هاویه افتادیم !
– هاویه چیست ؟
– دریایى از آتش است که کوههاى آتش در آن موج مى زند.
– به چه جهت به این عذاب گرفتار شدید؟
– محبت دنیا و اطاعت از طاغوت ما را چنین گرفتار نمود.
– چه اندازه به دنیا علاقه داشتید؟
– مانند علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر! هر وقت دنیا به ما روى مى آورد خوشحال مى شدیم و هرگاه روى برمى گرداند غمگین مى گشتیم .
آن گاه حضرت عیسى (ع ) مکثى کردند و سپس پرسیدند:
– تا چه حد از طاغوت اطاعت مى کردید؟
– هر چه مى گفتند اطاعت مى نمودیم .
– چرا از میان مردگان فقط تو جوابم دادى ؟
– زیرا آنان دهانشان لجام آتشین زده شده و ملائکه تندخو و سختگیرى ماءمور آنان هستند. من در میان آنان بودم ولى در رفتار از ایشان پیروى نمى کردم .
هنگامى که عذاب خداوند نازل شد، مرا نیز فرا گرفت . اکنون با یک موى کنار جهنم آویزانم ، مى ترسم در میان آتش بیفتم !
عیسى (ع ) رو به جانب پیروانش کرد و گفت :
– در زباله دان خوابیدن و نان جوین خوردن شایسته خواهد بود، اگر دین انسان سالم بماند.
گزارشى از جهنم !
مطالب خواندنی ویژه
نظرات:۶ نظر
تا این لحظه ۶نظر ثبت شده
نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
سلام خسته نباشید عالی بود
نیست این دنیامون شبیه بهشت بوده .
خیلی خوب بود داستان حضرت عیسی (ع)
خییییلیییی خوب وجالب بود و آموزنده
با اجازتون این مطلب رو با ذکر منبع میزارم تو وبلاگم
ممنون
naaffas.blogfa.com
fا اجازتون این مطلب رو با ذکر منبع تو وبلاگم کپی کردم آدرس وبلاگم
lk-hl.blogfa.com