گم شدن مرموز پسر ۴ ساله

پسر ۴ ساله یک محکوم مالی زندانی که به طرز مرموزی ناپدید شده بود، به آغوش وی بازگردانده شد. صحنه غمناکی به تصویر کشیده شد، ابوالفضل کوچولو مرتب گریه می‌کرد و مادرش را صدا می‌زد، مشخص بود ترسیده است تا این‌که در آغوش لرزان پدر قرار گرفت.

به گزارش ایران این مرد وقتی از زندان آزاد شد، دید بچه‌اش در خانه‌شان نیست و همسرش رفتار عجیبی دارد.

چند روز پیش مرد جوانی در حالی که هراسان بود به دادیار شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران رفت و در حالی که خیلی می‌لرزید، گفت: چند ماه پیش به خاطر چک بلامحل به زندان افتادم، پس از آزادی وقتی به سراغ زن و بچه‌ام رفتم، دیدم که پسر ۴ ساله‌ام به نام ابوالفضل در خانه نیست، وقتی جویای حال پسر کوچولویم شدم، همسرم بهانه آورد و طفره رفت. ترسیده بودم، مرتب سراغ پسرم را می‌گرفتم، ادعا کرد در خانه آشنایی است. خواستم وی را به خانه برگرداند، یک روز در کابوس ماندم تا این‌که همسرم پذیرفت بچه را در پارک حوالی خانه‌مان بیاورند و آن را به من تحویل دهند.

از آنجا که خیلی دلم برای پسر کوچولویم تنگ شده بود و برای دیدنش لحظه‌شماری می‌کردم، پذیرفتم و با خریدن چند اسباب‌بازی راهی پارک شدم. هنوز دقایقی از رسیدن به آنجا نگذشته بود که همسر و خواهرزنم با جیغ و داد وانمود کردند که ابوالفضل را در پارک گم کرده‌اند.

حالا یک هفته‌ای است که از پسرم هیچ خبری ندارم. از آنجا که همسرم افسردگی شدید دارد، می‌ترسم بلایی سر پسرم آورده باشد. بنابراین از مادر بچه‌ام شکایت دارم و می‌خواهم سرنوشت پسرم مشخص شود.

با اظهارات پدر این کودک و به دستور دادیار نمازی مادر ابوالفضل به دادسرا احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

ایـن زن در بازجــویی‌ها دچـار تناقض‌گویی شد و سعی کرد طوری وانمود کند که پسرش گم شده است، اما دادیار جنایی نپذیرفت و دستور داد که این زن تا روشن شدن معمای ناپدید شدن پسر کوچولویش در بازداشت بماند. در این مرحله بود که باجناق پدر نگران قول داد تا در کمتر از ۲۴ ساعت ابوالفضل را به آغوش پدرش برگرداند و خواستار آزادی خواهرزنش شد.
بدین‌ترتیب، مادر ابوالفضل در بازداشتگاه آگاهی تحت‌نظر گرفته شد و صبح روز یکشنبه ۱۲ شهریورماه باجناق این مرد بچه را به دادسرای جنایی برد و تحویل پدرش داد.

گریه‌های کودک

صحنه غمناکی به تصویر کشیده شد، ابوالفضل کوچولو مرتب گریه می‌کرد و مادرش را صدا می‌زد، مشخص بود ترسیده است تا این‌که در آغوش لرزان پدر قرار گرفت.

هنوز اشک می‌ریخت، اما حرفی نمی‌زد از جو دادسرا وحشت کرده بود تا اینکه پدر وی را نوازش کرد و آرام شد.

بنابراین گزارش، تحقیقات برای رازگشایی از سرنوشت عجیب این بچه ادامه دارد.


اخبار جامعه

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.