وقتی آسیب های اجتماعی فریاد می زنند!

فروردین ۱۴۰۳
ممتاز نیوز : تقریبا یک روال ثابت دارد؛ یا مسوولان فلان نهاد دولتی و بهمان سازمان غیردولتی مصاحبه ای می کنند و آماری از وضعیت آسیب های اجتماعی ارائه می دهند، یا اینکه هنرمندی پس از دیدن یکی از مبتلایان به این آسیب ها، تحت تاثیر قرار می گیرد و چیزی می گوید. هر دو حالت، یک نتیجه ثابت دارد.

به گزارش ممتاز نیوز به نقل از همشهری جوان ؛ رسانه ها تا مدتی سراغ آن آسیب می روند و خوشحال از یافتن یک «سوژه» خوب، بالا و پایین قضیه را درمی آورند. اگر کار به رسانه ملی هم بکشد، احتمالش هست که یک شماره حسابی هم برای کمک به مبتلایان یا نهادهای درگیر داده بوشد، بعدش چی؟ بعدش هیچی. به محض پیدا شدن سروکله یک «سوژه» تازه، موضوع قبلی به بایگانی خبرها می رود و رسانه ها هم سراغ سوژه های تازه. تا کی دوباره آن آسیب اجتماعی مشکل آفرین بشود یا کسی آماری ارائه کند یا ستاره ای با یکی از مبتلایان مواجهش ود و دوباره برگردیم به اول داستان.

ولی آسیب های اجتماعی فریاد می زنند

این بار، داستان مربوط به یک فیلم است: «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» که در آن مشکل یک دختر قربانی آزار جنسی مطرح شده و اینکه به خاطر بی توجهی به این مشکل، نداشتن برنامه برای قربانیان این آسیب و نبود هیچ آموزشی در این زمینه، چطور یک آسیب اجتماعی دوران کودکی در سال های بعد منجر به فاجعه ای بزرگتر می گردد. به این بهانه رفته ایم سراغ همین موضوع، اینکه چرا در آن قصه ای که خدمتتان تعریف کردیم، جای یک روند آموزش و اخطار جدی، موثر و مداوم خالی است؟ چرا برای آسیب های اجتماعی، جز در مواقع «سوژه» شدن کاری نمی کنیم؟

آموزش های عمومی ما دربارهٔ تابوهای فرهنگی، تبدیل به موج نمی شود و اثر جدی نمی گذارد

چشمان باز بسته

جسارت «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» در بیان یکی از مگوهای زندگی مان مبهوت کننده است اما می ترسم این چشمی که پوران درخشنده به سختی روی این موضوع باز کرده است به همین سادگی بسته شود. مثل همه تجربه های قبلی مان در برخورد با این موارد مگو؛ هی چشمانمان را باز می کنیم و سریع می بندیم. از زیر پلک هایمان یواشکی نگاهی می اندازیم و بعد دوباره خودمان را به خواب می زنیم. حتی از زیر پلک هایمان هم از حضورش خبردار می شویم اما به روی خودمان نمی آوریم و دوباره به خواب می رویم…

۱- با وضعیت نا آرامش روبرویم نشسته بود. خواننده ای بود که تنها پناهگاهش را نویسنده ای یافته بود که می توانست از رازهای مگوی چند ماهه اش پرده بردار. از فشار گناهی که در این چند ماه دوران بلوغش بر سرش آمده بود؛ از کاری که ناخودآگاه عادتش شده بود و اصلا نمی دانست چیست و چرا دارد این کار را می کند. تنها و بی کس وارد تونل مرگباری شده بود که نتیجه اش، ذهن آشفته و روان پریشانش شده بود و انرژی از دست رفته نوجوانی که می توانست اینگونه تباه نشود.

چرا پدر و مادرش به او هیچ چیزی نگفته بودند؟ چرا معلمانش به او یاد نداده بودند؟ چرا حداقل در کتاب های درسی اشارت مستقیم و بدون ابهامی به این ماجرا ها نشده بود؟ چرا کسی که آن زمان و این روزها برای بلوغ پسرها کتاب خوبی ننوشته بود و اگر نوشته بود چرا کسی آن را تبلیغ نکرده بود؟ چرا کارگاه های آموزشی ثابتی برای این دوران بحرانی نوجوان ها در مدارس و شهرها برگزار نمی شود؟ چرا برای پسران و دختران تازه بالغ هیچ برنامه تلویزیونی نه آن روزها وجود داشت و نه این روزها؟ چرا حداقل این روزها که کتاب خوب «تاج طلا» (نشر شهر) با موضوع راهنمای بلوغ دختران و نقش جنسی و هویت جنسی و صفت های اولیه و ثانویه جنسی دخترها انتشار یافته، موج رسانه ای در تبلیغ این کتاب به وجود نمی آید که یک بار برای همیشه حداقل برای دختران تازه بالغ این سرزمین، کمی تا قسمتی مشکل را حل کند؟

۲- سر کلاس علوم، معلم سوم راهنمایی فه فصل تولید مثل در گیاهان و جانوران رسیده بود و توضیحات لقاح سلول های نر و ماده. زنگ خورد و تمام اما معلم علوم یک موضوع مهم را برای بچه مثبتی مثل او توضیح نداده بود؛ اینکه سلول های نر و ماده چگونه به هم می رسند. پرسیدن از معلم علوم در زنگ تفریح ابهاماتش را بیشتر کرد؛ «جانوران نر و ماده اعضای خاصی دارند که به هم می رسانند.» چشمان معلم علوم طوری بود که نتوانست سوال بعدی را بپرسد اما از هم نیمکتی اش که می توانست. توضیحات چهار، پنج دقیقه ای همکلاسی اش کابوسی بود که باور نمی کرد.

ولی آسیب های اجتماعی فریاد می زنند

همه دنیای مثبت معصومانه اش در یک لحظه ویرانه شده بود. یک ماه بعد از این زنج تفریح، از بدترین روزهای زندگی نوجوانی اش بود؛ نوجوانی که بی مقدمه، بدون آموزش ها و آمادگی های لازم به دنیای بزرگسالی پرتاب شده بود. دنیایی که در روزهای بعدش هم خبری از راهنما برای آن نبود. نه در کلاس های دبیرستان خبری از این آموزش ها بود و نه حتی در کلاس های دانشگاه؛ استاد تنظیم خانواده همان اول جلسه گفته بود شما که آن موارد را بلد میباشید، پس من به سراغ روانشناسی زندگی مشترک می روم!

او قرار بود «آن موارد» را از کجا یاد گرفته باشد؟ از رفیقان و اینترنت و فیلم های سانسور نشده؟ یا از او توقع داشتند از روی کتاب های زندگی زناشویی با مجوز ارشاد با توضیحات مبهم و بدون هیچ تصویری «آن موارد» را با آزمون و خطا یاد بگیرد؟

بعد هم همان کارشناسان توقع داشتند ۵۰ درصد طلاق های زوج های جوان به خاطر عدم اطلاع صحیح از مسائل جنسی نباشد؟ بعد هم توقع داشتند زوج ها تحت تاثیر فیلم های مستهجن – که تنها منبع آموزشی شان بوده – توقعاتشان از «آن موارد» بالا نرود؟ بعد توقع داشتند آن فیلم دیدن ها مقدمه ای بر انحرافات بعدی نباشد؟ آن روزها حتی هنوز خبری از لوح آموزشی «محبوب آشنا» (یک گام رو به جلو بود، ولی دوباره با همان توضیحات مبهم دربارهٔ اصل ماجرا) در داروخانه ها، و برنامه تلویزیونی «گلبرگ» و حاج آقا دهنوی با توضیحات بی پرده اش نبود.

حتی هنوز کسانی مثل دکتر شیری به فکر برگزاری کارگاه های آموزش مسائل جنسی نیفتاده بودند. حتی هنوز همشهری جوان پرونده معروفش دربارهٔ آموزش مسائل جنسی را در شماره های ۱۴۵ و ۲۸۴ نرفته بود. با این همه پیشرفت ها، هنوز کسی نیامده یک بار برای همیشه، تکلیف آموزش مسائل جنسی را برای سنین مختلف حل کند. هنوز که هنوز است، همه آن تجربه های آموزشی در حد یک تجربه مانده اند و به یک موج رسانه ای – فرهنگی تبدیل نشده اند.

۳- ۱۹۹۲ می گردد چند سال پیش؟ ۲۱ سال پیش در چنین فاصله دوری که بسیار از ما هنوز دوره کودکی و نوجوانی مان را سپری می کردیم و بعضی هایمان هنوز به دنیا نیامده بودند، بزرگترین کنسرت خیریه موسیقی راک تاریخ، در استادیوم ویمبلی لندن به بهانه مرگ فِرِدی مرکوری، خواننده معروف گروه کویین برگزار شد. حضور سرشناس ترین چهره های موسیقی آن زمان در این کنسرت و واکنش های گسترده رسانه ای، سبب مهمتری از خود مرگ مرکوری داشت.

دلیل اصلی این استقبال، سبب مرگ این خواننده بود؛ ایدز. در واقع همه این خواننده هایی که برای لحظه لحظه حضورشان در هر کنسرتی هزاران دلار به جیب می زدند، در آن روز دور هم جمع شده بودند تا هم برای جلوگیری از گسترش ایدز، تبلیغ و فرهنگ سازی کنند و هم مبلغ هنگفتی (حدود ۲۰ میلیون پوند) را به انجمن های خیریه ایدز کمک کنند. یک سال بعد از این ماجرا هم (یعنی ۲۰ سال پیش) اولین فیلم سینمایی هالیوودی به اسم «فیلادلفیا» با موضوع ایدز و بازی تام هنکس برای آموزش تماشاگران سینما دربارهٔ برخورد با این پدیده نوظهور ساخته شد و در مراسم اسکار هم حسابی تحویل گرفته شد.

۱۳۷۴ می گردد چند سال پیش؟ ۱۸ سال پیش، یعنی دو سال بعد از همین فیلادلفیا، باور کنید یا نه، دو سال بعد از این اتفاق جهانی دربارهٔ ایدز، در ایران خودمان هم سریالی ساخته و پخش شد به اسم «آخرین ستاره شب» با موضوع ایدز. یادتان هست؟ هما روستا و داود رشیدی زوج میانسالی بودند و پسری داشتند به اسم «کامیاب» که از فرنگ می آمد و در نهایت معلوم می شد ایدز دارد. البته فقط حدس می زدیم که ایدز دارد؛ چون در سریال از ایدز هیچ اسمی برده نمی شد و تنها در یک نمای سریال، پوستری دربارهٔ ایدز به دیوار بیمارستان چسبیده بود…

بله، در بازه زمانی به همین نزدیکی، ما هم در رسانه ای مثل تلویزیون چشمانمان را کمی باز کردیم اما نه مثل آن کنسرت خیریه تاثیرگذار توانستیم موج رسانه ای در بین جوان ها ایجاد کنیم که همه از خطرات ایدز آگاه شوند و نه مثل فیلادلفیا، آنقدر تحویلش گرفتیم که حداقل همه آن را ببینند. مثل همیشه، نصفه نیمه کار را رها کردیم. هر از گاهی (مثل یکی از قسمت های درخشان سریال «داستان یک شهر» اصغر فرهادی) چشمانمان را به موضوع مگویی مثل ایدز باز کردیم و دوباره به خواب رفتیم. خوابی که معلوم نیست چه بلایی سر هم نسلان من آورد و چه بلاهایی سر بعدی ها خواهد آورد؛ خوابی که امیدوارم روزی جرأت پیدا کنیم و برای همیشه از شر آن خلاص شویم.

تعریف مسئولیت

در کشور ما بیشتر نهادهای مسئول، اسم های طولانی دارند. مثل یک شورایی هست با عنوان «دفتر برنامه ریزی و تالیف کتب درسی» که کارش بررسی کتاب های درسی موجود و به روز کردن آنهاست. چیزهایی مثل حذف درس کوکب خانم که می گفتند مشکلات بهداشتی داشته یا اضافه کردن درس های تازه. فعالیت های این شورا معمولا چندان رسانه ای نمی شود و چون بیشتر بحث ها کارشناسی و تخصصی است، خبرنگارها بسیار به دنبال کردن آن مباحث علاقه ای ندارند.

سال ۸۳ این دفتر در یک طرح آزمایشی تصمیم به تالیف یک کتاب آموزشی برای گروه سنی دختران دبیرستانی شهر تهران، برای آموزش پیشگیری در برابر HIV گرفت. سفارش تالیف به فردی خارج از دفتر داده شد و آن فرد هم به نفر دومی کار را سپرد و نفر دوم هم به دکتر یاسر مالی خودمان. دست بر قضا همان سال سازمان بهداشت جهانی (WHO) هم گزارش سالانه اش را دربارهٔ همین موضوع ارائه کرده بود و به همین سبب، آمارها، شواهد و مطالب بسیار متنوعی دربارهٔ پیشگیری از این بیماری مهلک در دست بود. پس دکتر مالی خودمان کتاب پر و پیمانی نوشت با مثال های فراوان و کادرهای آموزشی و نقشه ها و چیزهای دیگر. چون از نزدیک در جریان تولید این کتاب بودم، دقیق به خاطر دارم که حساسیت بسیاری دربارهٔ انتخاب واژه های حساسیت برانگیز در جریان بود و آخر سر قرار شد از الفاظی نظیر «بی بند و باری در روابط» استفاده شود که هم گویا باشد و هم در چارچوب خط قرمزهای عرفی.

این کتاب بعد از تولید و تایید برای یک سال هم در بعضی از مناطق تهران برای دانش آموزان سال سوم دبیرستان تدریس شد اما بعد معلوم نشد به چه سببی و براساس نظر چه نهادی، از برنامه آموزشی خارج شد و هیچی به هیچی. در حالی که سایر کشورهای منطقه بر اساس پیشنهاد های همان گزارش WHO این آموزش ها را در برنامه مدارس گنجاندند.

اردیبهشت ماه امسال، یعنی ۹ سال بعد از همان ماجرا، دوباره در خبرها آمد که رییس سازمان دیه، مدیر کل دفتر برنامه ریزی و تالیف کتاب های درسی و معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکت مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر، از اضافه شدن موضوعات تازهی مثل اعتیاد، مهریه، چک بی محل، نحوه مقابله با آسیب های اجتماعی و از جمله ایدز به کتاب های درسی می گویند. این حرف ها هم بلافاصله با واکنش مواجه شد و این بار، نهادی مشخص، یعنی سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش، طرح این مسائل را «غیرمسئولانه و غیرکارشناسی» عنوان کرد.

اینجا قصد نقد هیچ کدام از این اظهارات تخصصی در کار نیست. فقط یک نکته کوچک را می خواهم بگویم: هشت سال پیش در گزارش WHO کشورهای آسیای میانه، جزو مناطق در معرض خطر شیوع ایدز معرفی شده بودند. بعد از اجرای طرح آموزش در مدارس در بعضی از این کشورها مثل ارمنستان، در گزارش سال پیش WHO، ارمنستان از لیست خطر خارج شده بود. نکته ای که ضمن یادآوری این داستان طولانی می خواستم عرض کنم، دقیقا همین جاست: تعریف مسئولیت دقیقا چی هست؟

آیا تصویر سینمایی آسیب های اجتماعی، تناسبی با وضعیتشان در ایران دارد؟

روبان قرمز تنگ تر می گردد

بانک اطلاعاتی جامعی دربارهٔ آسیب های اجتماعی در ایران وجود ندارد. هر چند وقت نهادهای مسوول آمارهایی را از این آسیب ها منتشر می کنند که مرجع رسمی اطلاعاتی آسیب ها محسوب می شوند. آسیب هایی که بعضی از آنها دلایل و جامعه آماری روشنی دارد و بعضی هم رازهایی مگو که به همین سبب همه چیز، از جمله آمار دربارهٔ آنها مبهم می گردد. به هر حال اینها آخرین آمارهای رسمی و غیررسمی موجود دربارهٔ بعضی از شایع ترین آسیب های اجتماعی ایران است که وجود دارند. می گردد نادیده شان گرفت و باز هم رفت سراغ باقی بحث ها و سوژه ها برای فیلم ساختن اما متاسفانه وجود دارند.

اعتیاد

بر اساس آخرین آمار و اطلاعات انتشار یافته از سوی دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد (UNODC) روند مصرف مواد مخدر با شیب ملایمی در حال افزایش است، به طوری که در سال ۲۰۱۱-۲۰۱۰ به طور میانگین ۲۲۶ میلیون نفر برابر با ۵ درصد از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال در جهان حداقل یک بار در سال مواد مخدر را مصرف کرده اند. این میزان در مقایسه با سال ۲۰۰۹ به میزان ۱۸ درصد و نسبت به سال ۲۰۰۸، ۱۲ درصد افزایش داشته است اما در مورد وضعیت مصرف مواد مخدر در ایران طبق آخرین تحقیقات صورت گرفته تعداد مصرف کنندگان یک میلیون و ۳۲۵ هزار نفر اعلام شده. بر اساس نتایج این پژوهش نرخ شیوع مصرف مواد مخدر در جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال ۶۵/۲ درصد است. نتایج طرح ملی شیوع شناسی مصرف مواد نشان می دهد که تریاک، شیشه، کراک و هروئین به ترتیب بیشترین مواد مخدر مصرفی در کشور می باشند. همچنین شیوع مصرف مواد روانگردان و محرک های از نوع آمفتامین ها و متا آمفتامین ها (شیشه) در کشور به سرعت افزایش پیدا کرده. بر اساس نتایج طرح شیوع شناسی سوء مصرف مواد در بین شهروندان کشور می توان گفت که ۹۱ درصد معتادان را مردان و ۹ درصد را زنان تشکیل می دهند.

معاون ستاد مبارزه با مواد مخدر می گوید «سالانه حدود ۴ هزار نفر و روزانه هم ۱۱٫۵ نفر بر اثر سوء مصرف مواد مخدر در سطح کشور جانشان را از دست می دهند.» سال قبل برای کنترل مصرف مواد مخدر در کشور در حوزه فرهنگی ۱۰۰ درصد افزایش اعتبار و در حوزه درمان هم ۸۷ درصد افزایش اعتبارات وجود داشته.

نسبت به موضوع های دیگر فیلم های بسیار بیشتری دربارهٔ آن ساخته شده. از فلیلم های «تاراج»، «دبیرستان» و «تیغ و ابریشم» تا «خون بازی»، «سنتوری»، «مرهم» و «قصه پریا». پوران درخشنده هم در فیلم «شمعی در باد» به این موضوع پرداخته. بهرام رادان در قالب کاراکتری به نام فرزین، دانشجوی اخراجی گرفتار اعتیاد مواد مخدر شده که این اعتیاد تا قرص های توهم زا پیش می رود و در نهایت پس از آسیب های بسیاری که می بیند به خودش می آید و به زندگی برمی گردد. رادان بعدها در «ساقی» هم نقشی مرتبط با ماجرای مواد مخدر بازی می کند. او این تجربه را یک بار دیگر هم در «سنتوری» به کارگردانی داریوش مهرجویی تجربه می کند، در نقش علی که در اوج موفقیت به دام اعتیاد گرفتار و بعد از آن بدبیاری هایش آغاز می گردد.

سقط جنین

«سالانه در کشور ۸۰ هزار مورد سقط جنین قانونی و غیرقانونی انجام می گردد». از سوی دیگر هر سال یک میلیون و ۲۰۰ هزار تولد در کشور رخ می دهد که ۱۷ درصد بارداری های ناخواسته است. این آمارها را چندی پیش مدیر کل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت اعلام کرد تا به شایعات فراوانی که دربارهٔ سقط جنین به گوش می رسد پایان دهد. هر چند بعضی از کارشناسان معتقدند که این آمار بسیار خوشبینانه است و احتمالا در کشور بیش از این سقط جنین صورت می گیرد.

به این ترتیب سقط جنین در سال های قبل حدود ۲۰ درصد در کل کشور رشد داشته. اما اینها پرونده هایی می باشند که مهر تایید قانون را بر خوددارند. هیچ آماری از جنین هایی که بدون تشکیل هیچ پرونده ای سقط شده اند در دست نیست. طبق آخرین آمارهای رسمی روزانه ۱۸ نفر برای گرفتن مجوز سقط جنین به پزشکی قانونی مراجعه می کنند، در حالی که این میزان نسبت به سال ۹۰، روزانه شش مادر بیشتر شده است.

به این ترتیب، سال ۹۱ به طور کلی ۶ هزار و ۶۵۶ نفر برای دریافت مجوز سقط درمانی به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور مراجعه کرده اند که این میزان در سال ۹۰، ۴۴۲۴ نفر بود. پزشکی قانونی کشور در گزارشی اعلام کرده که در سال قبل ۶ هزار و ۶۵۶ نفر برای دریافت مجوز سقط درمانی به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور مراجعه کرده اند که این تعداد، ۷۲٫۴ درصد کل مراجعان خواستار مجوز سقط درمانی یعنی چهار هزار و ۸۱۸ نفر را دربر می گیرد.
با توجه به آماری که دربارهٔ سقط جنین گفته شده، تهران سال ۹۱ هم مانند سال ۹۰، همچنان رکورددار سقط جنین در کشور بوده است. به این ترتیب، مادران استان تهران با هزار و ۶۸۴ مراجعه برای دریافت مجوز سقط جنین درمانی در مقایسه با دیگر استان ها بیشترین تعداد مراجعه را داشته اند که از این تعداد ۷۶۱ نفر شرایط دریافت مجوز را داشتند.

پس از تهران، استان های خراسان رضوی با ۵۹۲ مراجعه و خوزستان با ۵۴۳ مراجعه بیشترین آمار مراجعان سقط درمانی را در سال قبل داشته اند. این در حالی است که در سال قبل کمترین تعداد مراجعان سقط درمانی با ۳۵ نفر در استان سمنان ثبت شده است که از این تعداد متقاضی، ۲۷ نفر مجوز سقط جنین درمانی را دریافت کردند.

بچه دار شدن بین عقد و عروسی با وجودی که آسیب اجتماعی خاصی به حساب نمی آید و صرفا برای بعضی خانواده ها یک تابوی عرفی است، با اینحال در سینما و تلویزیون ما نسبتا بسیار به آن پرداخته شده است. «من ترانه …»، «بی خود و بی جهت»، سریال «جراحت» و … از جمله آثاری اندکه این مساله در آنها مطرح می گردد. انگار سینماگران ما عافیت طلبی را به دردسر راه رفتن روی خطوط قرمز ترجیح می دهند.

بچه دار شدن بین عقد و عروسی با وجودی که آسیب اجتماعی خاصی به حساب نمی آید و صرفا برای بعضی خانواده ها یک تابوی عرفی است، با اینحال در سینما و تلویزیون ما نسبتا بسیار به آن پرداخته شده است. «من ترانه …»، «بی خود و بی جهت»، سریال «جراحت» و … از جمله آثاری اندکه این مساله در آنها مطرح می گردد. انگار سینماگران ما عافیت طلبی را به دردسر راه رفتن روی خطوط قرمز ترجیح می دهند.

ایدز

«در سال های اخیر متوجه تغییر شیوه های تازه انتقال بیماری ایدز شدیم چون در قبل از طریق مصرف مشترک سرنگ و تزریق، این بیماری منتقل می شد اما الان از طریق رفتارهای پرخطر جنسی.» اینها بخشی از گفته های عباس صداقت رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت است. آخرین آمارهای انتشار یافته صحت حرف های او را تایید می کند. آماری که نشان می دهد ویروس HIV همچنان در دنیا و ایران پیشتازی می کند و قربانی می گیرد. رئیس اداره کنترل ایدز وزارت بهداشت می گوید پیش بینی می کنیم تا پنج سال آینده میزان مبتلایان به ویروس HIV به ۱۲۶ هزار و ۳۰۰ مورد برسد؛ یعنی شش برابر الان.

در فیلم «پابرهنه در بهشت» از روند داستان متوجه می شویم ساکنان آسایشگاهی که امین تارخ پزشک آن است، مبتلا به ایدز می باشند. تارخ به روحانی فیلم می گوید بیشتر این اشخاص به سبب ارتکاب یک گناه بزرگ به این بیماری دچارند. تلویزیون هم چند باری در سریال هایش در حد اشاره به این آسیب پزشکی – اجتماعی پرداخته. از جمله در سریال «خط قرمز» که در آن شخصیت سروش گودرزی به سبب فرو رفتن میخ آلوده به خون، به ایدز مبتلا شده بود!

در فیلم «پابرهنه در بهشت» از روند داستان متوجه می شویم ساکنان آسایشگاهی که امین تارخ پزشک آن است، مبتلا به ایدز می باشند. تارخ به روحانی فیلم می گوید بیشتر این اشخاص به سبب ارتکاب یک گناه بزرگ به این بیماری دچارند. تلویزیون هم چند باری در سریال هایش در حد اشاره به این آسیب پزشکی – اجتماعی پرداخته. از جمله در سریال «خط قرمز» که در آن شخصیت سروش گودرزی به سبب فرو رفتن میخ آلوده به خون، به ایدز مبتلا شده بود!

طلاق به خاطر نارضایتی جنسی

آمارها می گوید طول زندگی مشترک در ایران کوتاه شده و به کمتر از ۵ سال رسیده است و فقر مهارت های جنسی یکی از دلایل این کاهش نگران کننده است. به گزارش فریادگر، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، در سال قبل ۱۵۱ هزار و ۷۶۳ مورد طلاق ثبت شده و از هر پنج ازدواج یک مورد به طلاق منتهی می گردد. بر اساس آماری که او داده، در سال حدود ۷ درصد افزایش طلاق داشتیم. آمار رسمی از افزایش طلاق زوج های جوان بین ۲۰ تا ۲۹ ساله ای می گوید که در پنج سال اول زندگی مشترک آنها اتفاق افتاده.

طبق آمار سازمان ثبت احوال درصد طلاق در پنج سال اول زندگی برای مردان ۲۰ تا ۲۴ ساله ۴۵ درصد، ۲۵ تا ۲۹ ساله ۵۱٫۸ درصد، ۳۰ تا ۳۴ ساله ۵۷ درصد و برای زنان ۱۵ تا ۱۹ ساله ۴۰٫۷ درصد، ۲۰ تا ۲۴ ساله ۵۳٫۲ درصد و ۲۵ تا ۲۹ ساله ۶۱٫۶ درصد است. مدتی قبل هم محمدعلی اسفنانی، سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس گفته بود «در سال های اخیر عمر متوسط زندگی مشترک بعضی از زوجین به کمتر از ۶ ماه رسیده و آمار کنونی طلاق، زلزله ای واقعی در زندگی زوجین است.»

کارشناسان خانواده و سلامت جنسی می گویند که سبب ۳۰ تا ۵۰ درصد طلاق ها در ایران مشکلات جنسی است. آماری که هیچ وقت مرجع رسمی و مشخصی نداشته.توقع ندارید که برای این موضوع فیلم خاصی داشته باشیم؟! حتی در فیلم آموزشی هم که حین آزمایش خون برای عروس دامادها نمایش داده می گردد، بازیگر مرد برای نمایش محبت به همسر، میز چوبی را نوازش می کند!

آزار جنسی

برخلاف تصور، آزار و تجاوز جنسی نسبت به مردان بیشتر از تجاوز جنسی به زنان است. شاید کمی باورش سخت باشد اما آمارهای رسمی اینطور می گوید. سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده ناجا خرداد سال قبل در همایش سراسری رؤسای پلیس آگاهی فرماندهی استان های کشور، آمار دقیقی از تجاوز جنسی داده که جای تامل جدی دارد. شاید نه به خاطر بعضی ارقام، بلکه به این سبب که درصد تجاوز به مردان بیشتر از زنان شده است!

به گفته فرمانده ناجا در سال ۹۰، ۹۰۰ مورد پرونده تجاوز ثبت شده که حدود ۴۰ درصد از این آمار تجاوز، مربوط به شکایت زنان و ۶۰ درصد مربوط به مردان (لواط) است که این دومی معمولا علیه اشخاص زیر ۱۵سال و با اغفال صورت می گیرد. کارشناسان اخطار می دهند که اشخاص مورد آزار حتما باید تحت مشاوره قرار بگیرند.

«هیس! دخترها فریاد نمی زنند» آخرین کار پوران درخشنده با مطرح کردن موضوع آزار جنسی و تجاوز به دختران تلنگری است به پدر و مادرهای جامعه ایران. به پدر و مادرانی که بین تمامی مشغله هایشان از اخم ها و گریه های نیمه شب فرزندان غافل می باشند. قبلا جیرانی در «من مادر هستم» به این موضوع پرداخته بود اما نه با دید اصلاحگرانه.

ابراهیم حاتمی کیا را به فیلم های دفاع مقدس می شناسند. سال ۸۷ در تجربه ای متفاوت «دعوت» را ساخت. فیلمی اپیزودیک دربارهٔ بارداری ناخواسته که در هر بخش به یک مورد سقط جنین اشاره و بحث می گردد. به این شکل که هر کدام از خانواده ها وقتی با این بحران مواجه می شوند، تصمیم ها و واکنش های مختلف و متفاوتی دارند.

health Rss :salamatnews.com
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.