شهابی: دوست دارم فیلمم یک مخاطب داشته باشد، اما آن یک نفر به فکر فرو برود

گردآوری توسط گروه فرهنگ و هنر ممتازنیوز

نشست نقد و بررسی فیلم ˝حراج˝ به کارگردانی حسین شهابی دوشنبه در قالب شصت و چهارمین برنامه خانه فیلم فردوس برگزار شد.

سرویس سینمایی هنرآنلاین: این نشست با حضور حسین شهابی نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده، فریبا خادمی، مریم سرمدی و مهسا آبیز بازیگران و محمدرضا لطفی مجری و منتقد برگزار شد.

محمدرضا لطفی مجری – منتقد در ابتدای نشست دربارهٔ فیلم “حراج”، گفت: “حراج” فیلمی است در امتداد اثر قبلی شهابی، یعنی “روز روشن”، فیلمی که به آسیب‌های اجتماعی می‌پردازد و نگاهی زنانه دارد. در این فیلم از قصه‌ای استفاده شده است که به شدت قابلیت جذب مخاطب انبوه و سرگرم کنندگی دارد، اما این اتفاق عملا در فرم و ساختار انتخابی شهابی در الویت چندم قرار گرفته است و استفاده نکردن از موسیقی، نماهایی عموم باز و دونفره، دکوپاژی مستند‌گونه و نورپردازی‌هایی کاملا رئال و استفاده نکردن از گریم همگی سبب شده است تا این فیلم به سمت اثری واقع گرایانه سوق پیدا کند تا فیلمی در بخش صنعتی سینما که احساسات مخاطب را به بازی بگیرد. این مهم شاید از یک منظر امتیاز مثبت و از منظری دیگر یک عیب تلقی شود و به هرحال همین شیوه و نوع روایت خود سبب شده تا مخاطبی که برای سرگرمی به سینما می‌آید چندان نتواند از فیلم لذت ببرد، اما این چیزی از امتیازات اثر کم نمی‌کند. فیلمی که به داخل و عمق شخصیت‌ها نمی‌رود و خلوت کارکتر‌ها را ما نمی‌بینیم و بیشتر اطلاعات از طریق دیالوگ به مخاطب منتقل می‌شود.

در ادامه این بحث حسین شهابی گفت:‌‌ همان طور که گفتید “حراج” در امتداد تفکر “روز روشن” است و از دغدغه‌های اجتماعی من نشات گرفته است. این فیلم یک اثر سرگرم‌کننده نیست و به نوعی یک آسیب‌شناسی اجتماعی در خود دارد و به روابط آدم‌ها می‌پردازد. روابطی که در جامعه مدرن رنگ باخته است و به دست فراموشی سپرده شده است. به نظر من هنرمند یک تحلیلگر است و باید تحلیل ارائه بدهد، من دوست دارم به جای آنکه عواطف مخاطب را درگیر کنم روی هوش و خرد او تاثیر بگذارم. قبول کنید با این موضوع و سوژه به راحتی می‌توانستم ایجاد هیجان کاذب کنم و تماشاگر را بگریانم و یا او را تحت تاثیر قرار بدهم، اما سخت بر این باورم که این نوع تاثیرگذاری لحظه‌ای است و بلافاصله هم به دست فراموشی سپرده می‌شود. متاسفانه عده‌ای می‌گویند که فیلمسازان هنری سالن‌های سینما را از تماشاگر خالی کرده‌اند و سبب مخاطب‌گریزی شده‌اند، اما من در اینجا یک سوال مطرح می‌کنم که فیلمی با پنج نفر مخاطب که آن‌ها را به فکر وادارد بهتر است یا فیلمی که سالنی لب ریز از مخاطب داشته باشد اما تماشاگرانش فقط در لحظه بخندند و شاد باشند و بعد از سالن خارج شوند و همه چیز تمام بشود؟

من دوست دارم فیلمم یک نفر مخاطب داشته باشد، اما آن یک نفر به فکر فرو برود و در کمال تاسف رفتارهای سلیقه‌ای اکران به گونه‌ای است که دوستان می‌خواهند به هر قیمتی که شده چراغ سالن‌ها را روشن نگه دارند و برای همین سینمای بدنه و سرگرم‌کننده را روی بورس قرار داده‌اند، کارهایی که به زعم من یک سینمای بی‌خاصیت و غیر پویاست.

شهابی در ادامه این بحث توضیح داد که بعضی‌ها می‌گویند که پایان باز فیلم من یک پز روشنفکرانه و مدگراست، اما باید بگویم که اصلا چنین چیزی صحت ندارد و من اگر پایان باز را برای انتهای فیلمم انتخاب کردم نه از روی ز روشنفکرانه بوده و نه سوار شدن روی موج فیلم‌هایی که انتهایی باز دارند، این پایان انتخاب و سلیقه من بوده است، چراکه بر این باورم که فیلم من به سمت واقع‌گرایی سوق دارد و در عمل و واقعیت هم جهان پایانش باز است و شما نقطه انتهایی نمی‌توانید برای جهان ترسیم کنید.

وی همچنین در مورد تلخی فیلم و انتخاب بازیگران فیلم عنوان کرد که: باید بپذیریم که حقیقت و واقعیت همواره تلخ است و اگر می‌خواهیم یک واقعیت را به تصویر بکشیم باید آن را صریح و عریان نشان بدهیم، اما اینکه چرا من در فیلم بازیگران سوپراستار استفاده نکردم به میل داخلی و جهان‌بینی من باز می‌گردد که همیشه ملاک من برای انتخاب بازیگر نزدیک بودن او به نقش بوده و نه معروفیت و پولساز بودن او. من همیشه در کار‌هایم بیشترین زمان را صرف انتخاب بازیگرانم کرده‌ام، اما باید فردی را پیدا کنم که بیشترین نزدیکی را به شخصیت‌های روی کاغذم داشته باشد.

پس از صحبت‌های شهابی، فریبا خادمی دربارهٔ حضورش در این فیلم توضیح داد: روزی که فیلمنامه “حراج” را خواندم در‌‌ همان چند صفحه اول متوجه شدم که با اثری طرف هستم که به یک نقطه تاریک و کمتر نگاه شده زنان یعنی پذیرش ماهیت و شخصیت زن نگاه کند و به آن بپردازد. برایم بسیار زیبا و قشنگ بود که فروغ به عنوان کاراکتر اصلی این فیلم یک زن استوار است، زنی که ترسی از جدا شدن از همسرش ندارد و می‌تواند روی پای خودش بایستد و زندگی‌اش را بچرخاند، اما این کار را نمی‌کند چون متعهد است. من وقتی این لایه از قصه را فهمیدم که فیلم می‌خواهد دربارهٔ تعهد که متاسفانه در روابط امروزه کاملا فراموش شده است صحبت کند، به شدت سر ذوق آمدم. شخصیتی که گریه نمی‌کند و به جهان نمی‌گوید که بدبخت است، سرش را بالا می‌کند و ستیز می‌کند. اعتقاد شخصی من این است که فروغ و مشکات باهم ازدواج کرده‌اند و ازدواج یعنی تعهد، حالا اگر در این تعهد یک طرف جر زد و آن طرف هم بخواهد تلافی کند و جر بزند هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد و تنها تعدم و تاخیر آن‌ها فرق می‌کند.

شما دقت کنید که از ابتدای فیلم که فروغ در زندان به ملاقات همسرش می‌رود تا پایان فیلم که تمام هست و نیست خود را حراج می‌کند تمام مدت حلقه ازدواج‌اش در دستش است و خارج نمی‌آید، چیزی که ما در اینسرت و به شکل گل‌درشت نشان نمی‌دهیم، اما مخاطب باهوش متوجه آن می‌شود که ایت زن پای تعهد خود ایستاده است.

خادمی در ادامه صحبت‌های خود گفت: ما برای رسیدن به نقش چیزی حدود سه ماه تمرین کردیم و ساعت‌ها من با آقای شهابی در مورد شناخت و درک این زن حرف زدم تا به یک جهان بینی واحد برسیم. چیزی که برای آقای شهابی در این فیلم بسیار مهم بود، این بود که ایشان نمی‌خواستند احساسات مخاطب را درگیر کنند و حتی قصد نداشتند که مخاطب به این شخصیت ورود پیدا کند و حتی با آن همذات پنداری کند، بلکه هدف این بود که تماشاگر قصه فروغ را دنبال کند و به حرفهای فروغ گوش کند. برای همین باید بخش عواطف این زن را خاموش می‌کردیم و قبول کنید که این شیوه بازی کردن بسیار سخت و حساس است. برای همین همه چیز از قبل تمرین می‌شد و حتی تن و میزان صدا را در هر دیالوگ معین می‌کردیم. حتی بعضی از ری اکشن‌های من که ناخودآگاه به سمت عواطف این شخصیت می‌رفت در تدوین توسط آقای شهابی درآورده شد.

در ادامه این نشست مریم سرمدی دیگر بازیگر فیلم توضیح داد: شخصیت وکیل در قصه یک کاتالیزور است. نه بیشتر و نه کمتر، هر شخصیت و کاراکتری هم در هر فیلم یک کارکردی دارد و کارکرد این شخصیت هم کاتالیزور بود که به من به عنوان وکیل بیایم و قوانین حقوقی را توضیح بدهم و احیانا قصه را هم وارد فاز دیگری بکنم. حتی قرار هم نبود که به عمق این شخصیت وارد بشویم و تنها در جایی اشاره می‌کند که دخترم پایین در ماشین است و همین.

اما این لایه ظاهری ماجرا است، چیزی که برای من به شدت جالب و جذاب آمد انتخاب هوشمندانه آقای شهابی در مورد جنسیت این وکیل بود که یک زن بود. فراموش نکنیم که این خانم وکیل در واقع وکیل مشکات است و این نکته را چندین بار هم اشاره می‌کند، اما به درستی فیلم نشان می‌دهد که ما زن‌ها خصلت و خویی داریم که وقتی مشکلی از جنس خودمان برای همجنسمان پیش می‌آید بلافاصله سعی می‌کنیم به هم کمک کنیم و این، آن لایه داخلی بود که من بسیار دوست داشتم.

در پایان هم مهسا آبیز در این جلسه گفت: “حراج” اولین تجربه من در سینما پس از سال‌ها کار در تا‌تر و بازی در تله‌فیلم بود. روزی که برای بازی در نقش ساغر انتخاب شدم و آن را خواندم به این نتیجه رسیدم که این شخصیت احتمالا قرار است یک کارکتر منفی و منفور باشد و برای همین حس خوبی نداشتم، چون در هر صورت کسی که وارد زندگی دیگری می‌شود و آن را نابود می‌کند، هر چقدر هم که انسان خوبی باشد و اشتباه کرده باشد باز سبب یک نابودی شده است، اما وقتی با آقای شهابی صحبت کردم دیدگاهم کاملا عوض شد و متوجه شدم که برای شناخت هر شخصیتی باید به قبل آن نگاه کنیم در اینجاست که می‌فهمیم ساغر یک شخصیت کاملا خاکستری است و این فرد گناهکار صرف نیست و من نیز قرار نیست یک چهره منفور از او نشان بدهم و هرچقدر هم که در طول فیلم این آدم لج دربیار است، اما وقتی که تصمیم می‌گیرد بچه‌اش را نگه دارد می‌فهمیم که او نیز انسان است و دارای عواطف و احساساتی است و این برای من از اینکه شخصیت شالوده‌ای از خوبی‌ها و بدی‌ها بود قشنگ و متفاوت بود.

“حراج” سال ساخته شد و از اول مرداد امسال با سرگروهی سینما آزادی در سینماهای ایران اکران عمومی شد. این فیلم روایت زندگی خانواده‌ای است که به‌خاطر مشکلات مالی مجبور به‌حراج وسایل خانه‌ی خود شده‌اند.

انتهای پیام/


آخرین خبرها
منبع:هنرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.