ماجرای ساخته شدن فیلم تقوایی از زبان سپانلو / طاهباز خانه‌اش را داد ما هم مجانی بازی کردیم

زینب‌ کاظم‌خواه: «در تابستان سال ۱۳۲۰ خورشیدی، در گرمای جنگ جهانگیر دوم، در قلب جنگلی از نخل‌های ستبر سبز، در یک روستای عرب‌نشین زاده شدم.» این جملات را کارگردان «ناخدا خورشید» نوشته است؛ کسی که در آبادان بزرگ شده و داستان نوشته، در تهران درس خوانده و فیلم ساخته، و حالا ۱۱ سالی می‌شود که به ناتمام ماندن طرح‌هایش عادت کرده.

یکی از نخستین فیلم‌های این کارگردان، «آرامش در حضور دیگران» است، فیلمی که بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی ساخته شد و در آن شاعرانی چون محمدعلی سپانلو، و زنده یاد منوچهر آتشی نقش آفرینی کردند.

ماجرا به سال ۱۳۴۸ باز می‌گردد، سپانلو درباره آن‌روزها می‌گوید:« من تقوایی را به نام می‌شناختم، روزهایی که او داستان می‌نوشت و در مجله آرش منتشر می‌شد. روزی او را در منزل سیروس طاهباز دیدم و این اولین آشنایی من با او بود. بعد در هتل مرمر یک بار دیگر تقوایی را دیدم، از من پرسید که فیلم بازی می‌کنی؟ من نمی‌دانستم که او فیلمساز هم هست. گفت که همه برای من مجانی بازی می‌کنند چون پولی ندارم و به جایی هم وابسته نیستم. قرار شد که من در این فیلم بازی کنم.»

غلامحسین ساعدی فیلمنامه را داد و سیروس طاهباز هم خانه‌اش را، هر دو هم بدون دریافت پول و این طور بود که «آرامش در حضور دیگران» ساخته شد.

سپانلو می‌گوید:«لوکیشن فیلم در خانه طاهباز بود خانه‌ای که متاسفانه امروز دیگر وجود ندارد. همه ما مجانا در این فیلم بازی کردیم غیر از یکی دو هنرپیشه که پول اندکی گرفتند بقیه هیچ پولی نگرفتند.»

به گفته این شاعر تقوایی این فیلم را با یک دوربین و با تمام تنگناهایی که وجود داشت، ساخت و الان در آرشیو فیلم‌های این کشور جای دارد.

سپانلو درباره دوری این کارگردان از فیلمسازی در این سال‌ها گفت:« تقوایی اخلاق ویژه خود را داشت، او در فیستوال‌های جهانی برنده شد، ‌ولی حتی در این مراسم‌ها هم شرکت نمی‌کرد که از دست یک مقام سیاسی جایزه نگیرد.»

او افزود: «به نظرم او بعد از انقلاب زودتر از ما دچار کهولت و پیری شد، هر چند که فیلم «ناخدا خورشید» او که اقتباسی خوب از «داشتن و نداشتن» همینگوی است از فیلم‌های درخشان بعد از انقلاب است.»

تقوایی خودش گفته است: «در کودکی یک سیاح حرفه‌ای بودم و همراه پدر به دوردست‌ترین بندرهای دریای جنوب سفر کردم و هرکلاس ابتدایی را در شهری و ده‌کوره‌ای خواندم و هفت سال بعد که به زادگاه خودم برگشتم در عالم خیال یک سندباد نوجوان بودم. در مدرسه به ادبیات علاقه داشتم، اما ریاضی خواندم. در جوانی داستان کوتاه می‌نوشتم و فریفته‌ شیوه‌های نو بودم، اما باز نمی‌دانم چه شد که از سینما سر درآوردم.»

سپانلو در بخش دیگری از حرف‌هایش به وجه داستان‌نویسی این کارگردان اشاره دارد، وجهی که تقوایی پی آن را نگرفت. او می‌گوید:«مجموعه داستان «تابستان همان‌سال» او شامل هشت داستان به هم پیوسته با تمرکز بر واقعه ۲۸ مرداد است. زمانی که تقوایی این کتاب را نوشت در آبادان زندگی می‌کرد و داستان‌هایش در مجله آرش چاپ می‌شد. این داستان‌ها نشان داد که او نویسنده‌ای متبحر است و به سبک همنیگوی می‌‌نویسد، به نظرم هنوز کسی مثل او مانند همینگوی ننوشته است، نمی‌دانم چرا ادامه نداد اما هنوز با کتابش معروف است. اگر او نوشتن را ادامه می‌داد می‌توانست به یکی از نویسندگان خوب ما تبدیل شود.»

او ادامه داد:«هر وقت از او می‌پرسیدم که چرا داستان نوشتن را ادامه ندادی موضوع را با خنده رد می‌کرد، هیچ‌وقت جواب درستی به این سوال نمی‌داد. او می‌توانست همراه با ادبیات در سینما هم کار کند ولی ترجیح داد که ادبیات را کنار بگذارد و روی سینما متمرکز شود.»

سپانلو در پایان گفت: « تقوایی یکی از دو سه کارگردان بزرگ بالقوه ما است ولی شرایط نگذاشت که به بالفعل تبدیل شود. از همین جا تولد او را تبریک می‌گویم.»

حاصل کار تقوایی در مدیوم تلویزیون سریال «دایی جان ناپلئون» است که هنوز هم از آن به عنوان یکی از سریال‌های ماندگار ایران نام برده می‌شود.

تقوایی که در فیلمسازی علاوه بر ساخت فیلم کوتاه، فیلم‌های بلندی چون «آرامش در حضور دیگران»، «صادق کرده»، «ناخدا خورشید»، «ای ایران»، «کاغذ بی‌خط » را ساخته است، در سال‌های اخیر بعد از متوقف شدن دو فیلم «زنگی و رومی» و «چای تلخ» مستند کوتاه «تمرین آخر» را درباره‌ تعزیه ساخت. او کارگردانی‌ است که به گفته سپانلو زودتر از بقیه دچار کهولت شده است حالا یازده سال است که از او فیلمی روی پرده سینماها ندیده‌ایم.

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.