وسوسه دیده شدن بسیار خطرناک است؛ وسوسهای است که مستقیم سراغ نقاط ضعف بشری مثل نیاز به تحسین، خودنمایی و خودپسندی میرود.
درواقع بخشهایی از ذهن هرکدام از ما، به پایان دریافت انرژی حاصل از اهمیت داشتن و دوست داشته شدن نیاز دارد.
به همین دلیل به تعداد آدمهای تاریخ، ذهنیات مختلفی وجود دارد. هریک از ما بارها خود را در جایگاه شاخصترین و موفقترین افراد جامعه گذاشتهایم، در خیال خود به شهرت و اهمیت رسیدهایم، خاص بودهایم و به جای چهرههای محبوب، طعم دلچسب و کمنظیر دوست داشته شدن را چشیدهایم. کسی نیست ادعا کند که این بازی ذهنی را لااقل یکبار تجربه نکرده است.
مجریهای رادیو و تلویزیون هم بخشی از همین انسانها هستند. نگاه به دهه اخیر نکنید که مجریها به چهرههایی محبوب بدل شدهاند. تا همین مثلا ۱۵ سال پیش کسی مجریها را بیرون از سیما نمیشناخت.
مجریهای محبوب تلویزیون هم چهرههایی بیحاشیه و ساده بودند که نه دغدغهای جز اجرا داشتند و نه اصلا برای کسی مهم بود که مثلا گوینده اخبار ساعت ۱۴ کیست.
دهه ۸۰ مقارن شد با ظهور پدیدههایی در حرفه اجرا. این پدیدهها برنامههایی را با اجراهای تر و تازه و منحصربهفرد خود ماندگار کردند.
بجز برنامههای گفتوگوی ویژه خبری و صندلی داغ که با اجرای مرتضی حیدری، مرحوم منوچهر نوذری و داریوش کاردان از شبکه دو پخش شد، بیشتر برنامههای شگفتانگیز با اجراهای ساختارشکن از شبکههای جوان رادیو و شبکه سه سیما پخش شدند.
در این دو شبکه، چهرههای جوان و خلاقی ظهور کردند که شیوهای نو را در کار اجرای برنامه در پیش گرفتند.
چنین بود که کمکم مجریان رادیو و تلویزیون به چهرههایی خبرساز بدل شدند، بسرعت روزنامهها و رسانهها با انتشار اخبار و گفتوگوهایی با این افراد تیترهای درشت خود را به آنها اختصاص دادند. برخی از این افراد در اجرای برنامههای گفتوگومحور تخصص داشتند، برخی شومن بودند و برخی هم به پدیدهای شگفتانگیز تبدیل شدند.
این روند اگرچه گاهی دچار فراز و فرودهایی شده است، اما همچنان تداوم دارد. همچنان مجریان جوانی ظهور میکنند که خبرساز میشوند و طرفدار بسیار دارند، اما مجریهای عزیز هنوز هم راضی نشدهاند. حالا نوبت رفتن به شرایطی تازه است؛ بازیگری!
علاقهمندی مجریان جوان به بیشتر دیده شدن و خبرساز شدن باعث شد برخی کارگردانان سراغ آنها بیایند و از آنها در فیلمهایشان استفاده کنند.
اما یک اشکال عمده درباره بازیهای این مجریان ساختارشکن این است که هرگز شور و شوقی را که موقع اجرای یک برنامه دارند، در بازیهای خود عیان نمیکنند. نفس بازیگر شدن به خودی خود بد یا خوب نیست. بازیگری مثل هر کار ذوقی دیگر، به استعداد نیاز دارد. پس اگر یک مجری بخواهد در این مسیر خودنمایی کند، ایرادی به کار او وارد نیست.
مشکل بزرگ وقتی اتفاق میافتد که مجریان بخواهند از جایگاه خود در این مسیر سوءاستفاده کنند یا نتوانند در بازیهایشان هم به اندازه کار اجرا قدرتمند ظاهر شوند.
برخی مجریان رادیو و تلویزیون با استفاده از اعتباری که از رسانه کسب کردهاند برای خود موقعیتهایی در جامعه متصور میشوند که منطقی نیست.
اما بحث ما اینجا درباره حضور مجریان در کسوت بازیگران است. واقعیت این است که هر کسی را بهر کاری ساختهاند. بههمان اندازه که یک بازیگر موفق در اجرای برنامهای ناموفق ظاهر میشود، یک مجری قدر هم نمیتواند بازی خوبی از خود ارائه کند. شاید بهتر این باشد که هر کسی به ارتقاء در درجه حرفهای خود فکر کند و کار دیگران را به دیگران واگذارد.
سینمای ایران و جهان