آخر هم خلبان نشدم

گپ شبانه با رضا ایرانمنش درباره آرزوهای شغلی اش؛

بعد از جنگ به دلیل مشکلات جسمی و روحی از امتحان خلبانی رد شدم و بالاخره بین بازیگری و خلبانی، هنرپیشگی را انتخاب کردم.

به گزارش مجله شبانهممتازنیوز،  رضا ایرانمنش متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۶۴، دارای دو فرزند دختر و پسر است، او که عاشق خلبانی بوده و با قبول شدن در رشته هنر و گذراندن دوران تحصیلی بعد از آن با فیلم “سجاده آتش” به سینما آمد و با توجه به عشق و علاقه اش به جنگ دستی هم به نواختن سازهای سنتی داشته و عاشقانه گیتار و پیانو را دوست دارد به سراغ او رفتیم پای درد و دل او نشستیم که بخشی از آن را در این گفتگو می خوانید.

آقای ایرانمنش،چه مناطقی از ایران را برای مسافرت دوست دارید؟
در حال حاضر به دنبال فرصتی مناسب می گردم و اگر عمری باقی باشد،دوست دارم از شمال غربی ترین مرز،یعنی مرز ایران و عراق را ببینم و شروع کنم تا جنوبی ترین نقطه اروند کنار و پل بعثت و تمام مسیر هایی که ۸ سال دفاع مقدس و جنگ و عملیات در آن نقطه ها بوده را ببینم.


با امید خدا شما کی عازم این سفر هستید؟
آقای ” پورفرج” یکی از جانبازان و تهیه کنندگان گروه معارف شبکه دو سیما به من گفت که برنامه ای سفری را برای دیدن مناطق جنگی داشته باشیم و زمانی که این طور شد، من گفتم که اگر مایل باشید دو تا اتوبوس شویم و به صورت جداگانه، یک اتوبوس جانبازان و ایثارگران و بخشی دیگر از جوانان باشند و با هم برویم به نقطه به نقطه مناطق جنگی و نیز به صورت مستند، دوربینی هم با ما همراه باشد و در این سفر همه جوانان نیز حق دارند، هر گونه سوالی را در این زمینه بپرسند.شما اشاره ای به شمال و جنوب کشور داشتید ،بیشتر توضیح می فرمائید؟
من جنوب را خیلی دوست دارم. بعضی از آدمها می گویند که جمعه دلگیر است؛ ولی برای من سفر به شمال دلگیر کننده بوده اما با همه این تفاسیر، همه جای ایران از مناطق و مردم خوبی برخوردار است.شما عازم سفر به بندر عباس هستید،با این وجود که هوا خیلی گرم است ،چرا به آنجا می روید؟؟

گرمی هوا آنجا برایم مهم نیست،گاهی گرمی هوا در آنجا به ۵۰ درجه می رسد؛ ولی به دلیل دغدغه من در زمان جنگ علاقه خاصی به این مناطق دارم و به یاد دارم با مرحوم “ناصر عبداللهی” به بندر عباس رفتیم و زمانی که در هواپیما باز شد، یک نفس عمیق کشیدم و ناصر به من گفت: حالت بد شده و من گفتم نه ،اینجا بوی مناطق جنگی را می دهد و یک جورایی تداعی خاطره ها است.

آقای ایرانمنش نگفتید از شمال و شمالی ها چه خبر؟

ارتباط من با شمال و مردم آنجا خیلی کم بوده و زمانی که به دلیل فیلمبرداری به آنجا و نیز بندر انزلی و رشت می رفتم،همیشه مورد لطف مردم خوب و خونگرم شمال قرار می گرفتم.

یک خاطره جالب از کودکی خودتان برایمان تعریف می کنید؟

خاطرات کودکی من بسیار است و قشنگترین خاطرات من به زمانی برمی گردد که دست چپ و راست خودم را شناختم و خواستم خودم کسب درآمد کنم و دستم را جلوی کسی دراز نکنم.

کلاس دوم دبستان بودم که تابستان را تقسیم کردم که ۲ ماه را کار کردم و به یاد دارم پیش یکی از آشنایان که تعویض روغنی داشت رفتم و او روزی یک قران به من می داد و در آن زمان یادم هست که مادربزرگ مرحومم می گفت:مرد وقتی وارد خانه می شود باید دستش پر باشد که با پایش مجبور شود درب خانه را بزند؛

دقیقا روزی که رفتم سرکارم،همان بعد از ظهر یک قران به من دادند و زمانی که فشار لاستیک ها را می گرفتم، ۲ زار انعام به من می دادند و روز اول کارم من یک تومان جمع کردم و زمان برگشت به خانه با دست پر برگشتم،یک دستم یک پاکت میوه و در ۲ پاکت بقیه ،شیرینی بود.

من فکر می کنم شما به حرف مادربزرگ مرحومتان گوش کردید؟

بله ،وقتی آمدم خانه، آنقدر دست من پر بود که با پای خود درب منزل را زدم و وقتی وارد خانه شدم بلند گفتم من مرد شده ام و دوست داشتم مادربزرگم آن را بشنود و دستان مرا ببیند.

توصیه می کنم به دانش آموزان که در ۲ ماه اول تابستان به جای زور گفتن به پدر و مادر خود ، کاری را پیدا کنند.

فقط در همان تعویض روغنی کار می کردید یا تجربیات شنیدنی دیگری هم دارید؟ 

بله،فراوان من در گاری های کوچک بستنی می فروختم و این کمک مالی خوبی برای خانواده ام بود و یک ماه آخر تابستان به دیدن فیلم در سینماها می رفتم.

خلاصه این اتکا به خودم باعث شد سال به سال پیشرفت کنم و زمان پیروزی انقلاب اسلامی من پنجم دبستان بودم و همزمان با تحصیل،زندگی را هم می چرخاندم، امیدوارم جوانان امروز با توجه به شرایط بحرانی بعضی از خانواده ها با اتکا به خود نگذارند که همه بار اقتصادی خانواده بر دوش پدران بیفتد.

چه تصوراتی اشتباه یا درست داشتید که با افزایش سن و تجربه ها، آنها را تصحیح کردید؟

دوست داشتم خلبان شوم و قلبا عاشق این حرفه شده بودم و اگر به یاد داشته باشید در گذشته همه بچه ها دوست داشتند،خلبان و یا دکتر شوند؛ولی این علاقه من واقعی بود بعد از اتمام جنگ و شرکت در کنکور گفتم اگر در رشته هنر قبول نشوم،برای خلبانی اقدام خواهم کرد.

 


چی شد که به سراغ خلبانی نرفتید و هنر را انتخاب کردید؟

بعد از جنگ،شرایط روحی و جسمی خاصی را داشتم و ناامید از قبول شدن در رشته خلبانی بودم و در امتحان هم رد شدم.بعد به دنبال هنر رفته و لیسانس بازیگری و فوق لیسانس کارگردانی خود را گرفتم.

به یاد دارم به شما دکترای افتخاری دادند آیا این مسئله صحت دارد؟

بله،دانشگاه آزاد به من دکترای افتخاری داد ؛اما من تلاش خود را برای خلبانی کردم و در دانشکده افسری نیز شرکت کرده و با خود می گفتم از این طریق هم می شود خلبان شد،ولی الان از شرایط خود راضی هستم و همیشه گفتم که خدایا در حد ظرفیتم به من پول بده ! اگر در هر بخشی از زندگی ام دعایی از من مستجاب نشده به طور قطع مصلحتی در کار بوده و من از زندگی ام راضی هستم.

در اوقات فراغت خود چه کارهایی می کنید؟ 

چه میزان از این کارها را به کسب اطلاعات و افزایش آگاهی ها می انجامد؟کمتر وقت مطالعه دارم و بیشتر در خصوص جنگ مطالعه کرده و یا خاطرات رزمندگان را جمع آوری می کنم و خوشبختانه توانسته ام اتفاقات ۸ سال دفاع مقدس را به صورت فیلمنامه درآورم .

البته به دنبال افراد متعهدی هستم که این متن را ویراستاری کنند تا در زمان حیاتم بتوانم با ساخت آن یاد و خاطره شهدا را زنده نگهدارم تا فردای قیامت از من راضی باشند.

آقای ایرانمنش تا جایی که می دانم شما سازهای بسیاری را می نواختید از موسیقی برای ما بگویید؟ 

ساخت ۶۸ و ۶۹ بود که به خدمت سربازی رفتم و با صد و سیمای مرکز کرمان و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و سپاه پاسداران همکاری داشتم و بوسیله یکی از دوستان خود سرود می ساخیتم و من ارگ و آکاردئون می زدم، البته به صورت گوشی، نه نت؛ و بعد ها ویولون هم زدم بعد از سال ۸۰ به توصیه مرحوم “ناصر عبدالهی” روی به ساز گیتار آوردم و بعد از فوت عبدالهی تا چند سالی ساز نزدم.

چند وقتی است که احساس می کنم که باید اوقات فراغت خوبی را داشته باشم و دوست دارم دوباره نواختن، سه تار و سنتور و پیانو را آغاز کنم و به دنبال استادی خوب می گردم تا در نواختن ساز کمک من کند.

هنوز چه آرزوهای جالبی دارید که برای آن تلاش می کنید؟

سالهای پیش یکی ازدو ستانم بذرهای صیفی جات را از خارج از کشور آورده بود که خیلی به ندرت در ایران دیده می شد و بسیار جالب بود؛ مثلا بلالی که نیاز به پخت نداشته و خام قابل خوردن باشد و خیلی از سبزیجاتی که در نوع خود بی نظیر است .

خوشبختانه جهاد کشاورزی ، ۱۴ هکتار زمین به ما داد و خوشحال شدم و این موقعیت را فرصت خوبی دیدم که از تهران هم به دلیل شرایط بدم خارج شوم و بنا به دلایلی وزارت نیرو کمی مخالفت کرد و خلاصه هنوز منتظرم تا بعضی از مشکلات حل شود و من به آرزوی کشت و کار و تولید انبوه در ایران دست یابم.

راستی آقای ایرانمنش شما از همه چیز برایمان تعریف کردید ولی نگفتید در هنر الگوی شما چه کسی بوده و چه بازیگرانی از کشورشان و نیز بازیگران خارجی مورد علاقه شما هستند ؟ 

الگوی من استاد “شکیبایی” بود و خیلی دوستش داشتم و کسی که من را شیفته بازیگری کرد استاد “جمشید مشایخی” بود.به یاد دارم ۵ ساله بودم که منزل یکی از اقوام بودم و وقتی از درب منزل بیرون آمدم، استاد “مشایخی” را دیدم و به سمت او دویدم و ایشان آنقدر عاشقانه با من برخورد کرد که انگار سالها بود که مرا می شناخت، امیدوارم سایه او بر سر هنر کشورمان همیشه برقرار باشد و خداوند به او طول عمر دهد.

از میان بازیگران خارجی چطور،به چه کسی علاقه دارید؟ 

رابرت دنیرو” و” آل پا چینو “را به خاطر بازیهایشان دوست دارم،ولی نباید فراموش کنیم که آنها با آن شرایط و امکانات و در کنار استعدادشان توانستند بدرخشند و ما هم بزرگانی چون “پرویز پرستویی” و “اکبر عبدی” را داریم و من همیشه گفته ام که آنها توانستند در ایران با این شرایط محدود نسبت به هالیوود بازی کنند،من به آنها افتخار می کنم.

با توجه به اینکه محل انتشار این مصاحبه در باشگاه شبانه است ،سوالاتی و یا نکته ای که مرم به آن توجه کنند و آرامش شبانه خود را بیشتر کنند بفرمایید؟

یک پیکان داشتم در زمان های خیلی گذشته و زیر پل گیشا فردی با من تصادف کرد و اتفاقی هم نیافتاد ولی او شروع به داد و بیداد کرد و با وجود اینکه او چرغ راهنمای بغل ماشین مرا شکسته بود، برای نجات از داد و بیداد و ترافیک،من ۵۰ تومان به او دادم تا رها شوم.

با وجود ترافیک و بعضی از افراد عصبی بهترین توصیه من به افراد در شب، قدم زدن ،تنفس هوای خوب و ورزش کردن است و اینکه آقایان شب های جمعه و جمعه شب ها دست همسر و فرزندان خود را گرفته و برای تفریح به بیرون بروند.

من خود ورزش پینگ پنگ می کردم و علاقه خاصی هم به حیوانات دارم و همیشه عاشق طبیعت هستم، ولی خوب شدیدا از سوسک می ترسم!

در هر صورت برای مردم عزیزم آرزوی آرامش و سلامتی دارم و امیدوارم به هر طریقی که شده از شرایط استرس زا دور شوند و بیشتر به فکر آرامش و تنفس هوایی سالم باشند./ه

گفتگو از:الهه علیزاده


باشگاه خبرنگاران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.