آن شب سکوت خلوت غار حرا شکست

۱۶خردادماه،

محمود شاهرخی

غنوده کعبه و ام ّالقری به بستر خواب

ولی به دامن غار حرا دلی بیتاب

نخفته، شب همه شب، دیده خدابینش

زدیده رفته به دامن سرشک خونینش

که پیک حضرت دادار، جبرئیل امین

عیان به منظر او شد، خطاب کرد چنین:

بخوان به نام خدایی که رب ما خلق است

پدیدآور انسان زنطفه و علق است

بخوان که رب تو باشد ز ماسوا اکرم

که ره نمود بشر را، به کار برد قلم

به گوش هوش چو این نغمه سروش شنید

هزار چشمه نور از داخل او جوشید

درون گلشن جانش شکفت راز وجود

گشود بار در آن دم به بارگاه شهود

درود و رحمت وافر، زکردگار قدیر

بر آن گزیده یزدان، بر آن سراج منیر

رخسار او طلیعه انوار سرمدی

این پیک مشک بوی و مسیحادم از کجاست؟

کاین گونه دلنواز و روان بخش و جان فزاست؟

احمد که کنیت و لقب و نام و نعت او

بوالقاسم و محمد و محمود و مصطفاست

رخسار او طلیعه انوار سرمدی

گفتار او، سفینه درهای پربهاست

آیینه ای که، مظهر آیات ایزدی است

گنجینه ای که، منبع الطاف کبریاست

زیبد نشان خاتم و اورنگ خسروی

بر رهبری که قافله سالار انبیاست

نور رخش، چراغ ره سالکان حق

خاک درش، کلید در رحمت خداست

سرلوحه فضیلت و سرحلقه وجود

سرمایه حقیقت و سرچشمه بقاست

عیسی مسیح مهر نبوت به او سپرد

آن شب سکوت خلوت غار حرا شکست

با آن شکست، قامت لات و عزا شکست

آمد به گوش ختم رسولان ندا بخوان

مهر سکوت لعل بشر زان ندا شکست

با خواندن نخوانده الفبا طلسم جهل

در سرزمین رکن و مقام عصا شکست

آدم به باغ خلد خدا را سپاس گفت

تا سد ظلم و فقر به ام القرا شکست

نوح نبی به ساحل رحمت رسید و خورد

توفان به پاس حرمت خیرالورا شکست

بر تخت گل نشست در آتش خلیل حق

تا ختم الانبیا گل لبخند را شکست

عیسی مسیح مهر نبوت به او سپرد

زیرا که نیست دین ورا تا جزا شکست

آمد برون زغار حرا میر کائنات

آن سان که جام خنده باد صبا شکست

در خانه رفت و دید خدیجه که می دهد

از بوی خویش مشک غزال ختا شکست

بر دور خویش کهنه گلیمی گرفت و خفت

آمد ندا که داد به خوابش ندا شکست

یا «ایّهاالمدّثر»ش آمد به گوش و گفت

باید که سدّ درد ز هر بینوا شکست

قانون مرگ زنده به گوران به گورکن

کز مرگ دختران نرسد بر بقا شکست

آماده بهر گفتن تکبیر کن بلال

چون می دهد به معرکه خصم دغا شکست

اینک به خلق دعوت خود آشکار کن

هرگز نمی خورد به جهان دین ما شکست

برخیز و بت شکن که علی دستیار توست

کز بت نمی خورد علی مرتضی شکست

طعن ابی لهب نکند رنجه خاطرت

کو می خورد ز آیه «تبّت یدا» شکست

«ژولیده» گفت از اثر وحی ذات حق

آن شب سکوت خلوت غار حرا شکست

آیه در آیه به تدریج به معراج درآ

وسعت مکه تب آلود مقید شدنت

هیجان دو جهان لال زبانزد شدنت

آیه در آیه به تدریج به معراج درآ

دهن جن و ملک آب موکد شدنت

تو به دریای «لک الحمد» تعلق داری

کمر جذر، شکست از خبر مد شدنت

تو همان نور زمین آمده حق هستی

که به فانوس دل افروخته باید شدنت

زنده در گور شدن ها به فدایت ای عشق

این همه کشته می ارزد به محمد شدنت

این لب تر شده توست و یا اقیانوس؟

آسمان است و یا سایه بی حد شدنت؟

پر جبریل اگر از شعشعه سدره نسوخت

سوخت از جذبه نزدیک به گنبد شدنت

نفس ریخته در سینه عشقی و هنوز

خوب آیینه برآشفته از آمد شدنت

سعی ابلیس، به سرسختی ات ایمان آورد

نرسیده است، به یک لحظه مردد شدنت


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.