ارواح دریا !!!!!

داستان‌های ارواح همواره بر زبان مردم سراسر دنیا و در تمام اعصار و قرون بوده است. داستان‌ خانه‌های به تسخیر درآمده، انسان‌هایی که روح مردگان بر آنها مسلط گشته‌اند و ارواحی که خود را به مردم عادی می‌نمایانند. در این قسمت قصد داریم به ارواح دریاها بپردازیم. داستان‌هایی از کشتی‌های ارواح که مدتها پس از غرق شدن بر روی آبها شناور می‌شوند، کشتی‌هایی که جلوی چشم‌ حیرت زده دیگران ناپدید می‌شوند، کشتی‌هایی که به تسخیر ارواح درمی‌آیند و کشتی‌هایی که به‌طور مرموزی خدمه خود را از دست می‌دهند.

روح هلندی

بی‌‌شک داستان (روح هلندی) معروف‌ترین داستان در میان تمام کشتی‌های شبح‌زده می‌باشد. هر چند که بیشتر این داستان‌ با افسانه عجین گشته است ولی اصل آن بر پایه حقیقت می‌باشد. در سال ۱۶۸۰ یک کشتی به فرماندهی ناخدا (هندریک و اندردکن) سفر خود را از آمستردام به (باتاویا) بندری در هندشرقی آغاز کرد. بنا براین افسانه، وقتی کشتی (واندردکن) در حال گذشتن از (دماغه امیدنیک) بود گرفتار طوفانی سهمگین شد. واندردکن توجهی به خطرات این طوفان که از نظر ملاحان هشداری از جانب خداوند بود، نکرد. کشتی در نبرد با طوفان و گردباد از هم پاشید و غرق شد و همه خدمه آن طعمه دریا شدند. می‌گویند واندردکن توسط خداوند تنبیه شد. تنبیه او این بود که روحش تا ابدیت در نزدیکی دماغه در کشتی خود سرگردان باشد. چیزی که این افسانه را ماندگار کرده این است که تاکنون بارها حتی در قرن بیستم افراد مختلفی ادعا کرده‌اند (روح هلندی) را دیده‌اند. یکی از نخستین شاهدان این ادعا کاپیتان و خدمه یک کشتی انگلیسی در سال ۱۸۳۵ بودند. آنها اعلام کردند که در طوفانی وحشتناک کشتی روح مانندی را دیده‌اند که به کشتی آنها نزدیک شده است. آن کشتی آنقدر نزدیک شد که خدمه انگلیسی از تصادف قریب‌الوقوع دو کشتی به هراس افتادند ولی ناگهان کشتی ارواح ناپدید گشت.
(روح هلندی) بار دیگر در سال ۱۸۸۱ توسط دو نفر از ملوانان کشتی (باچانته) دیده شد و روز بعد از آن یکی از آن دو نفر از بالای بادبان کشتی به پایین افتاد و از دنیا رفت. در ماه مارس سال ۱۹۳۹ هم این کشتی ارواح در ساحل آفریقای جنوبی دیده شد و تعداد زیادی از مردم که در ساحل مشغول استراحت و تفریح بودند قسم خوردند که با چشمان خود آن را دیده‌اند و جزئیات کشتی هلندی را توصیف نمودند. درآن روز، روزنامه چاپ آفریقای جنوبی در گزارش خود نوشت: (آن کشتی با سرعتی وهم‌آلوده مستقیم به سوی ساحل پیش می‌آمد. همه به تکاپو افتاده بودند و می‌پرسیدند که آن چیست و از کجا آمده است؟ ولی درست وقتی که هیجان به اوج خود رسید، کشتی اسرارآمیز همان‌طور که ناگهان آمده بود، ناگهان ناپدید شد. آخرین باری که این کشتی دیده شد در سال ۱۹۴۲ و در ساحل کیپ‌تاون بود. در آن روز چهار نفر روح هلندی را دیدند که به ناگاه محو شد.

ارواح دریاچه گریت لیکس

_ گویی دریاچه (گریت لیکس) در آمریکا هیچگاه بدون حضور ارواح خود معنا ندارد. در ماه سپتامبر سال ۱۶۷۸ کشتی (گریفن) اسکله (گرین‌ بی)‌ در میشیگان را ترک کرد و مدتی بعد ناپدید شد ولی تا سالها بعد ملوانان مختلفی ادعا می‌کردند که (گریفن) را شناور بر روی دریاچه دیده‌اند.
_ (ادموند فیتز جرالد) کشتی معروفی بود که به‌دنبال کشف معادن تازه در دریاچه گریت لیکس به این سو و آن سو می‌رفت. ولی این کشتی بزرگ در روز نوزدهم نوامبر سال ۱۹۷۵ غرق شد و تمام ۲۶ خدمه آن جان خود را از دست دادند. ده سال بعد کارکنان یک کشتی تجاری اعلام کردند که (ادموند فیتز جرالد) را در میان آبها دیده‌اند که به جلو می‌تازد.
_ در سال ۱۹۸۸ یک غواص آمریکایی در اعماق دریاچه (سوپریور) گریت لیکس شنا می‌کرد که به بقایای کشتی بخار (امپراطور) رسید. او به داخل بازمانده‌های کشتی شنا کرد تا قسمت‌های مختلف آن را تماشا کند. این غواص قسم می‌خورد که در خوابگاه کشتی، یکی از خدمه‌ را دیده است که بر روی تختی شکسته خوابیده بود. در همان هنگام روح برگشت و به غواص نگاه کرد.

چهره‌هایی بر آب

در ماه دسامبر سال ( ۱۹۲۴جیمز کورتنی) و (مایکل میهان) دو تن از خدمه‌های کشتی (اس. واتر تاون) در همان حالی که کشتی به سوی کانال پاناما درحرکت بود داشتند تانکر نفتکش را تمیز می‌کردند ولی متاسفانه در اثر استنشاق گاز درون تانکر جان خود را از دست دادند. در آن زمان رسم بود جسد ملوانانی که در حال سفر از دنیا می‌رفتند را درون دریا می‌انداختند جسد این دو ملوان نیز به دریا انداخته شد ولی این آخرین باری نبود که ملوانان جیمز و مایکل بد اقبال را می‌دیدند. روز بعد و همینطور چند روز پس از آن چهره روح مانند آن دو بر روی آبهای اطراف کشتی دیده می‌شد. شاید اگر کاپیتان کشتی عکس این چهر‌های درون آب را نمی‌گرفت و به همراه خود نمی‌‌آورد هیچکس این داستان را باور نمی‌کرد.

رودخانه مرگ

این که یک کشتی در اقیانوس‌های وسیع، ژرف و مه‌آلود گم شود عجیب به نظر نمی‌رسد و قابل پذیرش است ولی چطور ممکن است یک کشتی در یک رودخانه ناپدید شود و دیگر هیچ اثری از آن بر جای نماند؟ در ژوئن سال ۱۸۷۲ کشتی بخار (آیرون ماونتین) با بار پنبه و بشکه‌های ماسه‌ آهک از بندر (ویکس برگ) در رودخانه (می‌سی‌سی‌پی) به راه افتاد و رو به شمال رودخانه به مقصد بندر (پتیزبورو) حرکت کرد. تعدادی الوار نیز از پشت کشتی با طناب کشیده می‌شد. اواخر آن روز کشتی بخار دیگری به نام (ایروکیس چیف) الوارها را سرگردان بر روی رودخانه یافت. طناب آنها بریده شده بود. خدمه (ایروکیس چیف) الوارها را از آب گرفتند و صبر کردند تا کشتی (آیرون ماونتین) برسد و دوباره آنها را به خود ببندد. ولی آن کشتی هرگز نیامد. پس از آن دیگر هیچکس آیرون ماونتین و خدمه آن را ندید. هیچ اثری از آن کشتی بزرگ رودخانه می‌سی‌سی‌پی کشف و حتی تکه‌ای از بدنه آن هم یافت نشد.

کوئین مری

یکی از شناخته شده‌‌ترین و مشهورترین‌ کشتی‌های اقیانوس‌پیمای دنیا (کوئین مری) می‌باشد که هم‌اکنون تبدیل به هتلی جذاب برای توریست‌ها شده است. می‌گویند این کشتی میزبان چندین روح می‌باشد. یکی از این اشباح، روح (جان پدر) مکانیک هفده ساله است که در سال ۱۹۶۶ در نزدیکی موتورخانه کشتی در هنگام کار روزانه لای در (آب‌بند( (دری که با چرخ‌های مخصوص بسته می‌شد و آنقدر محکم بود که آب هم از لای درز آن به ‌داخل نفوذ نمی‌کرد) قرار گرفت و از دنیا رفت. سالهاست که هرازگاهی از اطراف در صدای تق‌تقی به گوش می‌رسد. یک راهنمای تور می‌گوید: یک بار شبحی سیاه‌پوش را کنار در آب‌بند دیده است.
او صورت شبح را به وضوح دیده و وقتی آن را با عکس (جان‌پدر) مقایسه کرد دریافت که او خود (جان‌پدر) بوده است. روح یک زن اسرارآمیز سپید‌پوش نیز گاه‌به‌گاه روی عرشه کشتی دیده می‌شود ولی او همیشه وقتی به پشت دکل می‌پیچد، ناپدید می‌شود. روح بعدی مردی با لباسی آبی و خاکستری است. او را بارها در راهروی موتورخانه دیده‌اند. در کنار استخر کشتی هم صداها و خنده‌های عجیبی به گوش می‌رسد. تاکنون چندین بار شبح پسربچه کوچکی نیز در اطراف استخر دیده شده است.

بازگشت دریا سالار

روز ۲۲ ژوئن سال ۱۸۹۹ دقیقا راس ساعت ۳:۳۹ بعدازظهر، ناو سلطنتی ویکتوریا با کشتی دیگری تصادف کرد و غرق شد. بیشتر خدمه مردند و فرمانده ناو دریاسالار (سرجورج تریون) نیز در میان مردگان بود.
تحقیقات و گزارشات بعدی نشان می‌داد که این حادثه به‌خاطر فرمان اشتباه سرجورج صورت گرفت. بازماندگان آن کشتی می‌گویند: وقتی ناو در حال غرق شدن بود صدای فریادهای او را می‌شنیدند که می‌گفت: (همه‌اش تقصیر من بود.) درست در زمان غرق شدن کشتی، همسر سرجورج در خانه خود در لندن جشن برپا کرده بود. چند تن از مهمانان او قسم می‌خورند که کمی پس از ساعت ۳:۳۰ بعد‌ازظهر سرجورج را دیدند که در اتاق کار خود قدم می‌زد.

روح گریت ایسترن

کشتی (گریت ایسترن)، تایتانیک زمان خود بود. این کشتی صدهزار تنی در سال ۱۸۵۷ساخته شد و شش برابر کشتی‌هایی بود که تا آن زمان روی دریاها شناور می‌شدند. ولی مقدر شده بود که (گریت استرن) هم درست مثل تایتانیک با مشکل مواجه شود. آن کشتی آنقدر سنگین بود که وقتی سازندگانش سعی کردند آن را به آب بیندازند کشتی در آب فرو رفت و مکانیزم آن از کار افتاد. تا یک سال در بندر مانده بود و از آن استفاده نمی‌شد زیرا سازندگان آن دیگر پولی برای تعمیرات نداشتند. بالاخره یک شرکت بزرگ کشتیرانی، گریت ایسترن را خرید و ساخت آن را تمام کرد و آن را به آب انداخت اما در اولین سفر مخزن بخار عظیم‌الجثه کشتی منفجر شد و یک نفر جان خود را از دست داد و چندین تن به شدت با آب داغ سوختند.
یک ماه بعد از این سانحه (ایسامبارد برونل) سازنده این کشتی دچار سکته شد و از دنیا رفت. این کشتی منحوس که هیچوقت مسافر زیادی نداشت در چهارمین سفر دریایی گرفتار طوفان شد و به شدت خسارت دید به‌طوری که باید مجددا تعمیر می‌شد. در سال ۱۸۶۲ در سفری که در آن تعداد مسافرانش به هزار و پانصد نفر رسیده بود و این برای گریت‌ ایسترن یک رکورد به حساب می‌آمد، بدنه کشتی از قسمت زیرین شکافت و اگر بدنه آن دوجداره نبود کشتی مسلما غرق می‌شد. دیگر همه آن کشتی را نحس و بدشگون می‌دانستند. خدمه ‌بارها می‌شنیدند که صدای چکش از قسمت‌های زیرین به گوش می‌رسد، صدایی که منشا آن دقیقا معلوم نبود. ملوانان می‌گفتند این صدا آنقدر بلند است که در طوفان‌های شدید هم به گوش می‌رسد و اغلب آنها را از خواب عمیق هم بیدار می‌کند.
این کشتی هیچوقت در کار خود موفق نبود و نتوانست سودی روانه جیب صاحبان خود نماید و خیلی زود کشتی‌های جدیدتر و مدرن‌تر جای آن را گرفتند. تا دوازده سال بعد کشتی (گریت ایسترن) در گوشه‌ای از بندر افتاده بود و زنگ می‌زد تا این‌که یک کارخانه ذوب فلزات آن را خرید. وقتی کارگران کارخانه قطعات کشتی غول‌آسا را از هم جدا کردند، در برابر حیرت‌همگان منشا آن صداهای عجیب و مرموز کوبیدن چکش و شاید بتوان گفت آن چکش‌زدن‌های شبح‌گونه کشف شد.
در میان دوجدار فلزی بدنه کشتی، اسکلت یک کارگر کشتی‌ساز که در زمان ساخت کشتی (گریت‌ ایسترن) به طرز مشکوکی ناپدید شده بود، پیدا شد.

کشتی بدون خدمه

داستان (مری سلست) خود به تنهایی می‌تواند مطلب دو صفحه‌ای (دیگران) را پرکند زیرا یکی از معروف‌ترین و مرموزترین داستان‌های ارواحی است که هنوز اسرار آن کشف نشده و مبهم مانده است. روز سوم دسامبر سال ۱۸۷۲ خدمه کشتی (دی‌گراتیا) که از نیویورک به سمت (گیبرالتار) در حرکت بودند کشتی مری سلست را یافتند که بدون هیچ سرنشینی در ۶۰۰ مایلی غرب پرتغال در حرکت بود. این کشتی در موقعیتی کاملا ایده‌آل و خوب به سر می‌برد. بادبانها برافراشته بودند و محموله که هزار و هفتصد بشکه الکل صنعتی بود همه دست نخورده سر جای خودشان قرار داشتند اما اثری از کاپیتان (بنجامین بریگز) ناخدای کشتی همسرش، تنها دخترش و هفت خدمه آن دیده نمی‌شد. بعضی‌ها می‌گویند قایق نجات گم شده بود و اثری از آن، به چشم نمی‌خورد ولی برخی دیگر می‌گویند آن قایق سرجای همیشگی خود روی عرشه قرار داشت. تنها چیز‌هایی از وسایل کشتی که سرجای خود نبود دستگاه زمان‌سنج، دستگاه مسافت سنج‌ و بارنامه کشتی بودند. هیچ نشانه‌ای از کشمکش، درگیری، طوفان یا هر اتفاق ناخوشایند دیگری در کشتی به چشم نمی‌خورد. آخرین چیزی که در دفتر سفرنامه کشتی نوشته شده بود، تاریخ ۲۴ نوامبر بود و هیچ‌ نشانه‌ای از بروز حادثه یا خطر نداشت اگر ساکنان کشتی درست پس از آن تاریخ آن را ترک کرده بودند به آن معناست که مری سلست مدت یک هفته و نیم بدون سرنشین و خدمه به راه خود ادامه داده است ولی این غیرممکن به نظر می‌رسد. خدمه کشتی (دی‌گراتیا) می‌گویند: نوع حرکت کشتی و وضعیت بادبان‌ها کاملا طبیعی و تنظیم شده بود و ممکن نیست بدون حضور خدمه، کشتی این‌طور دقیق به راه خود ادامه بدهد. ظاهرا کسی یا چیزی چندین روز کشتی را کنترل کرده است. سرنوشت سرنشینان مری‌ سلست هنوز هم اسرارآمیز و مبهم می‌باشد.

کشتی نفرین شده

بعضی کشتی‌ها بدشانس هستند و ملوانان آنها را (نفرین شده) می‌دانند. کشتی (آمازون) در سال ۱۸۶۱ در جزیره (اسپنسر) در (نو‌اسکاتیا) نامگذاری و افتتاح شد و درست ۴۸ ساعت پس از آغاز فعالیت، کاپیتان آن به طور ناگهانی از دنیا رفت. (آمازون) در اولین سفر خود به یک سد ماهیگیری(حصار) برخورد کرد و بدنه آن شکاف برداشت. وقتی کارگران در حال تعمیر بدنه بودند، کشتی طعمه حریق شد و بخشی از عرشه آن سوخت.
مدتی بعد از شروع سومین سفر دریایی در اقیانوس اطلس، آمازون با کشتی دیگری تصادف کرد. سرانجام در سال ۱۸۶۸ این کشتی بدیمن و بدشانس در ساحل (نیوفوندلند) لنگر انداخت و صاحبانش تصمیم گرفتند آن را به خریداران (قراضه) بفروشند اما این پایان سرنوشت عجیب آمازون نبود. در سال ۱۸۷۲ کاپیتانی به نام (بنجامین بریگز) کشتی آمازون را پس از سالها بیکار ماندن خریداری نمود و به همراه خانواده‌اش به سوی دریای مدیترانه حرکت کرد. او قبل از حرکت نام کشتی را به (مری سلست) تغییر داد…!
انجمن های تخصصی فلش خور – تمامی انجمن‌ها

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.