ایثار دختر ۱۶ ساله سنندجی با اهدای اعضای بدنش به بیماران نیازمند +عکس

آخرین یادگاری دختر هنوز در دستان مادر بالا و پایین می‌شد. دانه‌های تسبیح یکی یکی روی هم می‌افتادند و زن با بغضی فرو خورده زیر لب ذکر می‌گفت. روزی که دخترش با شوق زیاد سوغاتی سفر مشهد را به دستانش داد بارها در ذهنش مرور کرد. باورش خیلی سخت بود.

به گزارش مجله شبانه ممتاز نیوز، آخرین یادگاری دختر هنوز در دستان مادر بالا و پایین می‌شد. دانه‌های تسبیح یکی یکی روی هم می‌افتادند و زن با بغضی فرو خورده زیر لب ذکر می‌گفت. روزی که دخترش با شوق زیاد سوغاتی سفر مشهد را به دستانش داد بارها در ذهنش مرور کرد. باورش خیلی سخت بود.

شراره برای همیشه او را تنها گذاشت و هر شب مادر لباس‌هایی را که برایش دوخته بود بغل می‌گرفت تا شاید کمی آرام بگیرد. با همان زبان کردی ناله می‌کرد و پدر تلاش می‌کرد تا او را آرام کند.

دخترم یاور من و پدرش بود و وقتی کار زیبای عسل بدیعی را دید از ما خواست اگر یک روز ما را برای همیشه ترک کرد اعضای بدنش را برای نجات چند بیمار دیگر هدیه کنیم.

این حرف‌های «ثویبه مصطفایی» مادر دلشکسته‌ای بود که در فراق شراره دختر ۱۶ ساله‌اش می‌گفت. از اهالی سنندج بود درحالی که دیگر اعضای خانواده او را همراهی می‌کردند برگه رضایت اهدای اعضای بدن دخترش را امضا کرد.

پس از وداع آخر مادر از روزهای آخر زندگی دخترش این‌گونه گفت: ‌سه دختر و دو پسر دارم و شراره با وجود آن‌که رشد جسمی‌اش ضعیف بود اما برای من و پدرش مثل یک مرد بود. هوش بالایی داشت و در مدرسه، قرآن صبحگاهی می‌خواند. چند وقتی بود که از سردرد شکایت داشت و همیشه می‌گفت سرم درد می‌کند.

چند بار او را دکتر بردیم تا این‌که پس از گرفتن عکس مشخص شد در سرش تومور دارد. خیلی نگرانش بودیم ولی او به من و پدرش دلداری می‌داد. حال او هر روز وخیم‌تر می‌شد ولی سعی می‌کرد به خاطر ما روحیه‌اش را از دست ندهد.

به خاطر آن‌که دانش‌آموز منظمی بود و همیشه قرآن می‌خواند از طرف آموزش و پرورش هشتگرد همراه با همکلاسی‌هایش به مشهد رفت. وقت رفتن به من گفت می‌رود تا از امام رضا(ع) شفا بگیرد.

علاقه زیادی به امام رضا(ع) داشت، وقتی برگشت تسبیحی را که برای من سوغاتی آورده بود در جانمازم گذاشت.

کریم عبدی‌پور پدر سالخورده‌ای که پس از آخرین وداع توان ایستادن نداشت از روز جراحی دخترش این‌گونه گفت: به تشخیص پزشکان باید مغز شراره عمل می‌شد و او را در بیمارستان شهدای تجریش بستری کردیم. دخترم خیلی بخشنده بود و قبل از عمل جراحی از من خواست اگر اتفاقی برای او افتاد اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.

بعد از عمل جراحی و برداشتن تومور به کما رفت و بعد از یک هفته پزشکان به ما گفتند او مرگ مغزی شده است. یاد حرف‌هایی افتادم که قبل از رفتن به اتاق عمل زد، در آن لحظه فقط به آخرین خواسته‌اش فکر می‌کردم.

پدر این دختر فداکار می افزاید: دخترم با خدا بود و می‌دانستم که امام رضا(ع) حاجت او را داده بود. زمانی که پزشک بیمارستان مسیح دانشوری پیشنهاد اهدای اعضای بدن شراره را به ما داد بی‌درنگ پذیرفتیم و می‌دانم که با این کار، او همیشه برای ما زنده خواهد ماند.

تمام اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کردیم و امیدوارم قلب مهربان او زندگی دوباره‌ای به یک بیمار قلبی بدهد. تمام فامیل او را دوست داشتند و هیچ کسی حاضر نبود اعضای بدن مهربان دخترم زیر خروارها خاک مدفون شود.


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.