این قصه مردم شهر نیست!

خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ و ادب: «شکار شبانه» مجموعه‌ای از ۱۲ داستان کوتاه است؛ داستان‌هایی درباره زندگی، عشق، مرگ، خیانت، شادی، غم، بدبختی، خوشبختی، سیاهی و روشنی.

اکثر داستان‌ها در فضای جنوب رخ می‌دهند؛ در خوزستان و با توصیفاتی که صمد طاهری از فضا کرده، به خوبی می‌توان آن فضا را حس کرد، هرم گرما، بوی خاک، بوی دریا.

داستان‌های این کتاب، داستان‌های شهری نیستند، مردم، مردمی شهری نیستند، اکثرا مردمی حاشیه‌نشین و روستایی‌اند با مشکلات و غم‌ها و فرهنگ‌ها و طرز فکرهای غیرشهری و خواننده به خوبی همه ذهنیات، باورها و غم‌هایشان را درک می‌کند، چون نویسنده به خوبی از عهده به تصویر کشیدن آنها برآمده است.

بیشتر داستان‌های «شکار شبانه» در غم غوطه‌ورند. گاه حین خواندن آنها بغضی گلوی تو را می‌گیرد، گاه از شدت غم حاضر در فضای داستان لرزه بر بدنت می‌افتد و ذهنت درگیر با اتفاق‌هایی غریب و غم‌انگیز جمله‌ها را دنبال می‌کند. این هنر طاهری است. او توانایی این را دارد که خواننده را چنان درگیر مشکلات و ناراحتی‌های شخصیت‌های داستان‌هایش کند که خواننده بتواند آنچه بر شخصیت‌ها می‌رود تا عمق وجود حس کند. البته داستان‌های «شکار شبانه» کاملاً سیاه نیستند. گاه رگه‌هایی از شادی، عشق، زیبایی و خوشبختی به خوبی و با مهارت بین جملات داستان تنیده می‌شود تا خواننده بداند زندگی همیشه سیاه نیست.

تاثیرگذارترین وجه کتاب، تصویرسازی بسیار خوب و شخصیت‌پردازی‌هاست. فضاها به خوبی قابل لمس‌اند، گویی خواننده در همان لحظه در زمین گرم جنوب ایستاده و هرم گرما صورتش را می‌نوازد، یا بوی خاک باران خورده سر حالش می‌آورد.

شخصیت‌ها نیز تعریف شده‌اند. علامت سؤال نیستند، در طول داستان می‌شود شناختشان، معرفی‌شان توی ذوق نمی‌زند، زور و اجباری برای معرفی‌شان نیست، خودشان خودشان را معرفی می‌کنند. کتاب آنقدر نکته‌های مثبت دارد که بشود از ایرادهای کوچکی مثل استفاده از اصطلاحات جنوبی ناآشنا بدون توضیحات کافی برایشان گذشت و از داستان لذت برد.

صمد طاهری، نویسنده شیرازی کتاب، قلم توانایی دارد. آنگونه که از نوشته‌هایش برمی‌آید می‌توان آینده خوبی را برایش متصور شد.

در صفحه ۹۹ کتاب، در داستان «ماه در تربیع دوم بود» می‌خوانیم: «کورسوی چراغ‌های آبادی بعدی پدیدار شده بود. از کنار گورستان گذشتند. رسیدند برابر آبادی. پارس سگ‌ها در زمزمه اوراد جاشوها گم شد. مه همه چیز را در خود پوشاند و آن طرف‌تر دوباره گله‌ای فانوس پدیدار شد. مردانی فانوس به‌دست در مه به سوی دریا می‌دویدند. به ساحل رسیدند، دامن دشداشه‌ها را بالا کشیدند و به آب زدند. ناخدا نعره ای زد و وسط دریا را نشان داد. جاشوها سمت حرکت پاروها را عوض کردند و بغله را گرداندند رو به دریا. مردانی که به آب زده بودند، شناکنان بغله را دنبال می‌کردند. گله فانوس‌هایشان در ساحل مانده بود و لا به لای روزنه‌های مه سوسو می‌زد…»

در قسمت دیگری از کتاب می‌خوانیم:

دایی اسماعیل انگار صفحه گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد، دوباره همان حرف‌ها را از سر می‌گیرد: همین که کمپرسی رو زدم تو گاراج و اومدم دم در، ناله آجیر از پادگان بلند شد و برق رفت.  یه هول و ولایی تو دلم افتاد. تو نمیری اول دفه بود. انگاری یه چیزی به دلم برات شده بود. سر کوچه که رسیدم ضد هوایی ها شروع کردن به جر دادن آسمون. گفتم آخ، آقاجون. آخ، ننه. نیلو، نسرین، حسین… شماها که چاتمه فنگ تپیده بودین ته اتاق و جیکتون در نمی‌اومد، آتیش بارا صاف صاف می‌رفتن تو هوا. انگار خلبانه عدل لاک کرده بود روی خونه ما. گفتم داش اسمال، این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری‌ها نیس، غلط نکنم، این دفه دیگه ریقه رو زده‌ی…

بی‌بی می‌گوید: این‌جا هم در اون دهن صاحب مرده‌ات رو نمی‌بندی؟ می‌گویم: دایی، تو که تو اتاق بودی وقتی آتشبارا شروع کردن. می‌گوید: د‌ ِ… آره، راسم می‌گی‌ها… پاک قاتی کرده‌م… . مردی غرق در فکر و خیال از کنارمان می‌گذرد. پایش یک آن به پای دایی اسماعیل می‌گیرد و سکندری می‌رود اما به موقع خودش را کنترل می‌کند. برمی‌گردد و می‌‌گوید: ببخشین. جدا معذرت می‌خوام. فکر و اضطراب این‌جا هم یقه آدمو ول نمی‌کنه. دایی اسماعیل می‌گوید: بی‌خیالش، داچی. گلگیر به گلگیر بود…..

«جیرجیرک‌ها و مجسمه‌ها»، «بازگشت»، «شکارچی»، «بچه مردم»، «ترانه‌های آبی»، «شکار شبانه»، «عکس»،‌ «پنجشنبه‌های بارانی»، «کابوس»، «ماه در تربیع دوم بود»، «چوب سیگار» و «سکوت» عنوان داستان‌های این کتاب هستند و نویسنده در ابتدای کتاب این توضیح را اضافه کرده است که گزینش نام شکار شبانه لزوما به معنی برتر دانستن این داستان بر سایر داستان‌های این مجموعه نیست.

«شکار شبانه» نوشته صمد طاهری توسط انتشارات افراز به قیمت ۴۴۰۰ تومان به چاپ رسیده است.


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.