بزرگترین تقلیدهای سینمای ایران

روزنامه ایران: میان تقلید و بازسازی، مرز سترگی است که داشته‌هایی ریزبینانه، سبب تمایز میان این دو مفهوم کاملاً متضاد با یکدیگر می‌شود.بازسازی، خود نوعی آفرینش و تلقی تفسیر جدیدی از رویدادی را دارد که قبلاً، بدان پرداخته شده بود و تقلید، واگویه کردن همان پرداخت‌ها به سبب کسب درآمدهای هنگفت است.

این مرز مفهومی همواره در میان تمامی شاخه‌های عرصه فرهنگ عمومیت داشته و شاخه‌های گوناگون، بنا بر تعریف خاص خود از این دو کلید واژه، حاوی چنین مفاهیمی می‌باشند.سینمای ایران سال هاست که با این دو مفهوم آشنایی کاملی دارد.سینمایی که این روزها، کمتر از هر زمان دیگری، یک بازسازی خوب و مطلوب را به خود می‌بیند در حالی که همین سینما در سالیانی نه چندان دور، بازسازی‌های قدرتمند و ساختارمندی را از سوی بزرگترین کارگردانان این سینما به خود دیده بود.

بازسازی‌هایی که به قصد گیشه ساخته نمی‌شد و آشکارا، نوآوری‌های فراوانی از سوی نویسنده و کارگردان را به خود می‌دید، طبعاً چنین بازسازی‌ای از روی نمونه‌های موفق بین‌المللی، نه تنها مفهومی بد را نمی‌رساند بلکه خود یک ارزش بوده و از توانمندی‌های فرد سازنده حکایت دارد.متأسفانه آنچه در سالیان اخیر در سینمای ایران مشاهده می‌شود، کپی برداری‌های فوق العاده ضعیف از روی نمونه‌های موفق خارجی است که تنها به قصد گیشه ساخته می‌شوند و فاقد هر گونه ارزش سینمایی و هنری هستند.

سازندگان این آثار گویا فراموش می‌کنند که ایرانیان، افراد سینما دوستی هستند که اکثر آنها، فیلم‌های مختلف سینمای غرب را دنبال می‌کنند و این تقلیدهای واضح، به راحتی برای آنها قابل تشخیص است، اتفاقی که بارها از سوی سازندگان این گونه آثار رد شده و آنها هر گونه تقلید از آثار دیگر را رد می‌کنند.

این شرایط در حالی است که مقوله «تقلید» در سینما، هر چقدر هم با ظرافت و دقت صورت گیرد، باز هیچ ارزشی نداشته و تمام ارزش‌ها در برداشت آزاد از سوژه نمونه‌های موفق خارجی و اعمال خلاقیت‌هایی منحصر به فرد در آنها می‌باشد اما آنچه در فیلم‌های تقلیدی این سال‌ها مشاهده می‌کنیم، یک گرته‌برداری مو به مو و بعضاً فریم به فریم است که در آن، حتی در نوع گریم شخصیت‌ها و حتی پوستر فیلم‌ها نیز تقلیدی ناشیانه شده است.

در این گزارش قصد داریم تا به ۷ نمونه از این تقلیدهای واضح در سینمای ایران بپردازیم؛ تقلیدهایی که بیشتر تلاش کرده‌ایم تا از سینمای دهه هشتاد انتخاب گردد تا مخاطبان جوان نیز نسبت به آن آثار، ذهنیت داشته باشند.

۱-شارلاتان (۱۳۸۳)

این کمدی، تقلیدی صرف از فیلم «یکه‌بزن» است.در این فیلم، برخی صحنه‌ها همچون تیراندازی کردن و افتادن شلوار از پای یکی از شخصیت‌ها، ماجرای پرواز شخصیت‌ها به آسمان، صحنه‌های تعقیب و گریز و… عیناً از فیلم «یکه بزن» کپی‌برداری شده است.شدت این تقلیدها به حدی بوده که حتی دکوپاژها نیز در نهایت دقت، از روی آن فیلم کپی‌برداری شدند.

اما تمام تقلیدهای فیلم، در گریم شخصیت‌ها و برداشت ظاهری سکانس‌ها نبود بلکه این فیلم در شکل نوشتار نیز از فیلم «یکه بزن» تقلید کرده بود: «یکه بزن» داستان دختر جوانی را روایت می‌کند که پس از مرگ پدرش، وارث ثروت هنگفتی می‌شود. عموی دختر برای تصاحب ثروت او، گروهی را استخدام می‌کند و ترتیبی می‌دهد که آنها، دختر را ربوده و وادارش کنند سندها را به او منتقل کرده و سپس به قتلش برسانند. اما جوانی که نگهبان دختر شده، او را رسوا کرده و تحویل قانون می‌دهد.«شارلاتان» با کپی‌برداری از داستان این فیلم، رؤیاهای دو جوان را نشان می‌دهد که همان صحنه‌های استخدام و مأموریت برای آنها، به شکل دیگر و امروزی تری پیش می‌آید.


۲- آتش بس (۱۳۸۴)

«آتش بس»، ساده‌ترین شکل تقلید در سینمای ایران است؛تقلیدی که خیل گسترده‌ای از سینماروها متوجه آن شدند. فیلم به دلیل سوژه باورپذیر و همچنین زوج گلزار و افشار، بشدت مورد استقبال قرار گرفت اما حقیقت آن بود که این فیلم از روی فیلم پرهزینه و پرمخاطب «آقا و خانم اسمیت» کپی‌برداری شده بود.

یک کپی‌برداری از روی دعواهای فانتزی همسرانی که یکدیگر را دوست دارند اما در بروز این احساس، با مشکلات فراوانی دست به گریبان هستند.»آقا و خانم اسمیت« داستان دختر و پسری است که به شکل مصلحتی با هم ازدواج می‌کنند اما رابطه آنها بعد از مدتی، سرد می‌شود.آنها در جلسات مشاوره خانواده شرکت می‌کنند اما نمی‌توانند دلیل مشکلاتشان را کشف کنند.«آتش بس»، دامنه تقلید را تا همین جا متوقف می‌کند و به شکلی دست به ابتکاراتی می‌زند.

«آتش بس» داستان سایه و یوسف است که می‌خواهند طلاق بگیرند اما یکباره به مطب روانشناس رسیده و داستان در پی آموزه‌های روانشناس، سر‌و‌شکل می‌گیرد.«آتش بس» به زیرکی، اکشن‌های «آقا و خانم اسمیت» را از خود دور نمود و وارد فضای ایرانی بگو مگوهای زن و شوهرهای جوان شد؛ پرورش همین یک خط ایده بود که سبب شد مخاطبان این فیلم بتوانند به راحتی با آن رابطه برقرار نمایند.باید پذیرفت که «آتش بس»، نادرترین تقلید موفق در سینمای ایران به حساب می‌آید.



۳- چپ دست (۱۳۸۴)

«چپ دست» هم یک کپی‌برداری بسیار واضح از روی فیلم «۵۰ قرار اول» است.بیشترین بعد تقلیدی در «چپ دست»، بر روی شمایل شخصیت‌ها است به گونه‌ای که ما شخصیت‌هایی نظیر آشپز بسیار چاق، رفیق دیوانه پسر عاشق پیشه و برادر ورزشکار دختر را به همان ترتیبی که در فیلم «۵۰قرار اول» می‌بینیم، در «چپ دست» هم مشاهده می‌کنیم.«چپ دست» داستان پسری به نام سامی است که در یک مجموعه ورزشی، تفریحی، سعی در برقراری ارتباط با دختری را دارد که هر روز او را در آن مکان مشاهده می‌کند، سامی بالاخره با دختر ارتباط برقرار می‌نماید.

 اما متوجه می‌شود که آن دختر، تمام حافظه‌اش به اندازه ۲۴ ساعت است و پس از آن مدت، ذهن او هیچ چیز از روزهای گذشته را به یاد نمی‌آورد.این خط داستان که در «چپ دست» مشاهده نمودیم، خط اصلی داستان «۵۰ قرار اول» است که به دلیل سوژه کمیک خود، مورد استقبال زیاد مخاطبین قرار گرفت.عاشقانه‌های «چپ دست» ایرانیزه شده بود و فضای کمیک فیلم، به درام کشیده نشد در حالی که «۵۰ قرار اول»، یک کمدی – درام جدید و مخاطب پسند بود که با فروش بسیار خوبی نیز مواجه شد.



۴- زن بدلی (۱۳۸۵)

«زن بدلی» تقلیدی بسیار واضح از فیلم «مرد خانواده» محصول سال ۲۰۰۰ امریکاست.«زن بدلی» حتی در پیاده کردن دیالوگ‌های فیلم «مرد خانواده» نیز اهتمام ویژه‌ای داشته است به گونه‌ای که بسیاری از دیالوگ‌های این فیلم، دقیقاً از روی نمونه غربی آن، کپی شده است.اما کارایی این دیالوگ‌ها در «زن بدلی»، هیچگاه به مانند «مرد خانواده» نیست، حتی صحنه کادو دادن که یکی از مهم‌ترین سکانس‌های مفهومی در فیلم «مرد خانواده» است در این فیلم، سکانسی بشدت معمولی است که حتی اگر آن را از دل فیلم بیرون بکشند هم اتفاقی در جریان درام نمی‌افتد.

شدت تقلید فیلم‌های ایرانی از فیلم‌های غربی به اندازه‌ای است که حتی جزئیات آنها نیز از تیزی این تقلید باز نمی‌ماند.در این فیلم، تنها ابتکار سازندگان در آن است که در فیلم «مرد خانواده»، «نیکلاس کیج»، محوریت داستان را بر عهده دارد و دچار شوک می‌شود اما در «زن بدلی»، «ماهایا پطروسیان» با ناشکری از وضعیت موجود خود، شوکی بزرگ را به خود می‌بیند.«مرد خانواده»، داستان «جک کمپبل»، کارمند موفق بورس است که در پی موفقیت‌های مالی بسیاری که دارد ناگهان دچار شوکی بزرگ می‌شود به این ترتیب که او وقتی صبح روز کریسمس از خواب بلند می‌شود، خود را در خانه زنی می‌بیند که چندین سال قبل، با وی نامزد بوده است، در حالی که دو فرزند نیز دارد.

 او هر چه سعی می‌کند تا به آنها بفهماند که وی موقعیت دیگری دارد، کسی باورش نمی‌کند و در نهایت هم آرام آرام به زندگی جدیدش عادت می‌کند. در «زن بدلی» همین داستان برای شخصیت زن اتفاق می‌افتد. به این ترتیب که زن، پس از موفقیت‌های فراوان در امر برج سازی، یک روز از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند که شوهر و دو بچه دارد و در ادامه، تمام اتفاقات «مرد خانواده» برای این فیلم نیز تکرار می‌شود.او تلاش می‌کند تا به همه بفهماند که اشتباهی رخ داده و وضع او به گونه دیگری است اما وقتی می‌بیند کسی از اطرافیان، به حرف‌های او توجهی نمی‌کنند، سعی می‌کند تا خود را با همان زندگی معمولی وفق دهد.«زن بدلی» اثر بسیار ضعیفی بود اما «مرد خانواده» اثری خوش ساخت به حساب می‌آید که «نیکلاس کیج»، یکی از بهترین بازی‌های خود را در این فیلم انجام داده است.


۵- دو خواهر (۱۳۸۷)

«دو خواهر» را باید جزو فیلم‌هایی دانست که فریم به فریم از فیلم «دو تا زیاده»، محصول سال۱۹۹۴ تقلید کرده است.«دو خواهر» حتی در شکل تیتراژ، لوکیشن‌ها و گریم شخصیت‌های خود نیز نتوانسته تقلید از این فیلم را کنار بگذارد به گونه‌ای که تلاش شد تا موهای گلزار به مدد اکستنشن، به مانند موهای بازیگر نقش اصلی فیلم «دو تا زیاده» یعنی آنتونیو باندراس، بلند باشد.حتی نام این فیلم هم از روی نام فیلم غربی که تداعی کننده دو زن بس است، برداشت شده است.داستان هر دو فیلم در ارتباط با جوانی است که بنا به دلایلی مجبور می‌شود تا با دو خواهر، با طرز تفکراتی متفاوت ازدواج کند به گونه‌ای که هیچ کدام از آنها، متوجه این موضوع نشود.

حسین مثقالی، نویسنده فیلمنامه «دو خواهر» در وبلاگ خود، ماجرای تقلید این فیلمنامه را اینگونه توضیح می‌دهد: «ماجرای فیلمنامه و فیلم دو خواهر به سال ۸۵ برمی‌گردد. آقای بانکی فیلمنامه‌ای به نام «آقا بالاسر» از من خوانده و پسندیده بود. مدتی وقت صرف کردیم تا به قول ایشان آماده ارائه به ارشاد شود. چون در فیلمنامه من کمی بی‌پروایی وجود داشت و موضوعش به قول معروف ملتهب بود. فیلمنامه تغییر یافته آماده شد اما ارشاد پروانه ساخت نداد!

کمی بعد آقای بانکی با من تماس گرفت و گفت فیلمی سراغ نداری که بشود آن را آداپته کرد؟ (آداپته عبارت محترمانه کپی کردن است!) من زیاد مایل به این کار نبودم اما در نهایت قبول کردم. مدتی قبلش، من فیلمی به نام «دو تا زیاده» (Tow Much) دیده بودم که دوست عزیزم آقای گلبهار به من معرفی کرده بود. آن را به آقای بانکی دادم و ایشان بلافاصله پسندید. طرحی از روی آن نوشتیم و ارشاد هم بلافاصله پروانه ساختش را صادر کرد! صحنه‌های غیراخلاقی فیلم را درآوردیم و به جایش، خواستگاری گذاشتیم و یک روانشناس وارد داستان کردیم تا قهرمان‌های مشکلدار فیلم را راهنمایی کند. بقیه داستان تقریباً همان است که در فیلم خوش ساخت «دو تا زیاده» بود و مایی که وارد این ورطه شده بودیم دلیلی برای عوض کردنش نمی‌دیدیم! در زمان اکران فیلم، برخلاف تصورم کسی به کپی بودن فیلم گیر نداد و حتی با عباراتی مثل یک کپی‌تر و تمیز، به نظرم از آن تقدیر هم کردند.
بدون شرح!


۶- همه چی آرومه (۱۳۹۰)

«همه چی آرومه»، یک کپی تمار عیار از فیلم کمدی Hangover (خماری) است.بیشترین تلاش برای تقلید در این فیلم بر روی ۴ کاراکتر فیلم، نحوه پوشش آنها، اتفاق واحدی که برای آنها می‌افتد و در نهایت پایان ماجرا متمرکز است. شدت تقلید از «خماری» در این فیلم به قدری ناشیانه بوده که آنها حتی کت‌های آبی روشن آن کاراکترها و مدل ماشین عجیب و غریبشان را نیز در این فیلم مورد استفاده قرار داده‌اند و تنها در سه جا متفاوت عمل کرده‌اند:در «خماری» شخصیت‌های داستان با خوردن مشروبات الکلی از حالت عادی خارج می‌شوند اما در «همه چی آرومه»، شخصیت‌ها با خوردن قارچ‌های مسموم به این حال و روز می‌افتند.

در «خماری»، حیوان داخل حمام، یک ببر کوچک است اما در «همه چی آرومه»، حیوان داخل حمام، یک بچه تمساح بی‌آزار است که کاراکترها با ادا و اطوارهای ناشیانه‌ای سعی بر این دارند که نشان دهند این بچه تمساح خطرناک است و احتمال دارد به آنها حمله کند.در «خماری»، کاراکترها وقتی به هوش می‌آیند، یک نوزاد را می‌بینند اما در «همه چی آرومه»، کاراکترها وقتی به هوش می‌آیند، یک نوجوان بسیار چاق را می‌بینند که همان خود محلی برای شوخی‌های بی‌مزه با موضوع چاقی آن نوجوان می‌شود.
در مقام عمل، فیلم نتوانسته برشی هوشمندانه از جلوه‌های بصری نمونه غربی خود داشته باشد و در شکل داستان نیز، هیچ علاقه‌ای به نزدیک شدن به جنس کمدی قابل توجه این فیلم را از خود نشان نمی‌دهد.

از دیگر سو، هر ۴ شخصیت «خماری»، مبین ۴ تیپ اجتماعی هستند که خصوصیاتی منحصر به خود را دارند، اما ۴ شخصیت «همه چی آرومه»، نه تنها دارای تیپ‌های جداگانه‌ای نیستند بلکه تنها ضرورت بصری دارند.داستان «خماری» درباره ۴ جوان است که می‌خواهند به عنوان مراسم آخرین شب مجرد بودن داگ، با سه دوست خود به لاس وگاس بروند. داگ و دوستان با هم به هتلی می‌روند و در اثر استعمال مشروبات الکلی، بشدت مست می‌شوند.

 اما صبح روز بعد می‌بینند که ببری در حمام اتاق است، دندان یکی از دوستانشان افتاده و یک نوزاد در اتاقشان است و از همه بدتر این‌که داگ گمشده ‌است و آ‌نها چیزی از شب قبل به خاطر ندارند.تمام این اتفاقات در فیلم «همه چی آرومه» نیز به وقوع می‌پیوندد البته با دلیل و سندیتی غیرمنطقی.این فیلم امسال اکران شد و کارگردان این اثر در مصاحبه‌های خود، بشدت تأکید داشت که این فیلم هیچ شباهتی به فیلم «خماری» ندارد!!!



۷- تو و من (۱۳۹۰)

«تو و من» به مانند ساخته قبلی کارگردانش، تقلیدی فریم به فریم این بار از فیلم TheProposal (خواستگاری) است که در این فیلم نیز همان تقلیدها در شکل نوع گریم‌ها، لوکیشن‌ها، داستان و دیگر مباحث انجام شده است.داستان فیلم «خواستگاری» با بازی «ساندرا بولاک» و «رایان رینولدز»، درباره یک ناشر است که مدت اعتبار اقامت وی در امریکا رو به اتمام است. او به منشی‌ ای که از آن بسیار متنفر است پیشنهاد ازدواج می‌دهد تا بتواند در امریکا بماند، منشی می‌پذیرد و این دو به صورت صوری با یکدیگر ازدواج می‌کنند که در ماجراهایی که در مدت ازدواج صوری این دو اتفاق می‌افتد، آنها به یکدیگر علاقه‌مند شده و در نهایت با یکدیگر ازدواج می‌کنند.

داستان فیلم «تو و من» هم درباره رئیس یک شرکت است که در پی اساسنامه شرکت مبنی بر متأهل بودن رئیس، تصمیم می‌گیرد تا با منشی خود ازدواج صوری کند، منشی می‌پذیرد و این دو در جریان اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد، به هم علاقه‌مند شده و در نهایت با یکدیگر ازدواج می‌کنند.«خواستگاری» در زمان اکران، سوژه‌ای تازه و جریان ساز داشت که بشدت هم مورد استقبال قرار گرفت ضمن این‌که استراکچر اجرایی فیلم نیز بر روی متد تکنیکی سوار بود اما آنچه در «تو و من» مشاهده می‌شود، داستان ضعیف و غیرقابل باوری است که سعی دارد از طریق وصله زدن داستانک‌هایی غیرمنطقی، مخاطب را مجاب به پذیرش این روابط و حوادث پیش آمده برای آنها نماید.

سندرم تقلید در سینمای ایران به اندازه‌ای ریشه دوانده که سازندگان، تنها وجه مالی و رسیدن به سود کلان را ملاک قرار داده و از واگویه نمودن هنر تکنیکال آن گونه آثار که عمدتاً جزو فیلم‌های خوب سینمای غرب به حساب می‌آیند، مستأصل هستند. راه رفتن در مسیر تکرار سبب خشک شدن ذائقه سینمای ایران شده و قدرت ابتکار را از آنها می‌گیرد.

نکته خیلی جالب در مورد این تقلیدها، اشاره بجا و بسیار درست «حسین مثقالی» است، زمانی که می‌گوید فیلم را کاملاً بر اساس نمونه خارجی‌اش به رشته تحریر درآورده و در زمان اکران هم کمتر کسی متوجه این کپی‌برداری فاحش شده است.تذکار فوق در زمینه ورود به مسیر ذوق محوری شاید در مورد سازندگان این گونه آثار وجاهت داشته باشد اما مخاطبان نیز خود وظیفه‌ای دارند که آن، همانا دنبال کردن بیشتر نمونه‌های موفق خارجی در تمام گونه‌های سینمایی است؛ نه تنها سینما بلکه در دیگر هنرها نیز این حقیقت صدق می‌کند.

چندی پیش در حال گوش دادن به آلبوم یکی از مطرح‌ترین خوانندگان پاپ کشور بودم که ناگهان متوجه شدم موسیقی متن یکی از بهترین کارهای این آلبوم، برداشت دقیق و مشخصی از یکی از معروف‌ترین کارهای «مایکل جکسون» است. مخاطب فهیم ایرانی باید دایره لذتبخشی خود از آثار مورد علاقه‌اش را با احاطه بر هنر سرزمینی، بین‌المللی نموده و روی هر دو زمینه، اشراف اطلاعاتی وسیعی به دست آورد.

تماشاگران فیلم دوست ایرانی، وقتی در جریان حداقل ساخته‌های موفق سینمای غرب قرار گیرند، کمتر سازنده‌ای ریسک ساخت آثار تقلیدی تا مرز فریم به فریم را به خود می‌دهد و همین خود سبب می‌شود تا مانعی اساسی در جهت ترویج این گونه فیلم‌ها وجود داشته باشد؛ آفتی که روی پوست بافت سلول‌های تنفسی سینما را گرفته و قدرت نفس کشیدن و احیا را از این سینمای مظلوم سلب نموده است.


مجله اینترنتی برترین ها سبک زندگی سلامت دکوراسیون موفقیت کودک

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.