جام جم آنلاین: نوستالژی و تعلق خاطر به گذشته در هر مقطعی که سراغ انسان بیاید نتیجهاش حسی است آمیخته با حسرت از دست رفتن آنچه برگشتناپذیر است از عزیزانمان تا رویاهای دور و درازمان و حس و حالی که میدانیم هیچ وقت بازنمیگردد.
در این میان، دوران کودکی مهمترین مقطع زندگی است که به دلیل وارد نشدن به مشکلات و تلخیهای معمول و متداول، در زندگی هر فردی جایگاهی ویژه و تعیینکننده دارد و همیشه همراه با حسرت از آن یاد میشود.
گذران این دوره منحصر به فرد در دهه ۶۰ کشورمان تجربهای است خاص که به دلیل شرایط حاکم بر جامعه، کشور و خانوادهها، در ذهن همه کسانی که این دهه را دیده و لمس کردهاند جایگاهی ویژه دارد.
لازم نیست در دهه ۶۰ کودک بوده باشید تا با یادآوری برنامههای کودکان و نوجوانان، نگاهتان به دوردستها خیره شود و این جمله کلیشهای را بگویید که یادش بخیر اون روزا! چرا که بزرگسالان دهه ۶۰ هم جزو تماشاگران همیشگی برنامههای کودک بودند.
محدودیت شبکههای تلویزیونی به دو شبکه که بجز روزهای تعطیل، برنامههایشان از عصر شروع میشد، یکی از دلایلی است که باعث میشد بزرگسالان هم مخاطب برنامه کودک باشند.
دلیل اصلیتر، جذابیت این برنامهها بود که میان آنها سهمی به مجموعههای تولید داخلی اختصاص داشت که توسط گروههای متخصص و حرفهای دستاندرکار تولید و ساخته میشد.
مهمترین شاهد این مدعا حضور بازیگران، کارگردانان، صداپیشگان، عروسکگردانان و… در این برنامهها بود که امروز پس از گذشت سه دهه هنوز در سینما، تلویزیون و تئاتر فعال هستند و حضورشان به حیطهای که در آن فعالیت میکنند، تشخص میدهد.
در واقع نگاه تخصصی و حرفهای هنرمندانی که دهه ۶۰ با تکیه بر شرایط موجود، کار در حیطه کودک را انتخاب کردند، عامل مهمی بود که باعث شد مخاطب بزرگسال نیز بتواند جذب این برنامهها شود و بخشی از علایق و نیازهای خود را در این برنامههای کودکانه ببیند.
چهبسا کودک درون بزرگسالان آن دهه آنقدر سماجت داشت که با اصرار توانست سلیقه خود را به کرسی بنشاند.
تنوع این برنامه به گونهای بود که از مسابقههای تلویزیونی تا برنامههای عروسکی و حضور بازیگران بزرگسال در نقش شخصیتهای فانتزی را دربر میگرفت که البته هر کدام به دلیل ساختار متفاوت، جذابیت خاص خود را داشتند.
این ویژگی که برنامههای کودک تلویزیون در دهه ۶۰ برنامههایی چند وجهی بودند بخصوص امروز قابل تحلیل است که مخاطبان کودک آن روز بزرگ شده و خود پدر یا مادر هستند و مخاطبان بزرگسال نیز پدربزرگ و مادربزرگ شدهاند.
قرار گرفتن این دو طیف کنار هم، خود دلالتی است بر اینکه برنامهها چندلایه بود و به همین دلیل توانست گستره وسیع مخاطبان را درگیر و جذب کند و تا امروز به عنوان خاطرهای روشن و ماندگار از آنها یاد شود.
لایه بیرونی برای مخاطب هدف کودک طراحی شده بود تا از خلال رنگ، نور، دکور، شعر، ترانه و بازیهای کودکانه، پیام کار را دریافت کند و در عین حال سرگرم شود.
یادمان باشد شعارزدگی و پیامرسانی، ویژگی عام و متداول دهه ۶۰ به شمار میرفت و مخاطب به دلیل گذر از شرایط انقلاب و دگرگونی و همچنین درگیر بودن با شرایط جنگ، این وجه را به عنوان نماد و نشانه تفکیکناپذیر آن دهه پذیرفته بود و به گفته بهتر شعار و پیام، دافعهای را که امروز برای مخاطب دارد، نداشت.
لایه درونی این برنامهها که در کنار جذابیت معمول، مخاطب بزرگسال را تحت تاثیر قرار میداد بیشتر به مفاهیم و تعابیر فرامتنی بازمیگشت که میتوانست با نشانهگذاریهایی جذابیت پیدا کند.
یکی از این نشانهگذاریها به فراخور دهه ۶۰ و صریح و مستقیم بودن شعارها و پیامها، حضور پررنگ زوجهای مکمل در مسابقهها، برنامهها و مجموعههای کودکانه بود که یکدیگر را کامل میکردند.
این زوجها به مفهوم رایج حتما دو جنس مخالف نبودند، بلکه بیش از هر چیز تداعیکننده دو وجه مختلف و متضاد (به لحاظ ظاهری یا مفهومی) بودند که وقتی کنار هم قرار میگرفتند یکدیگر را کامل میکردند و به یک پیکر تبدیل میشدند.
«هوشیار و بیدار» یکی از معروفترین این زوجها بودند که با حضور دو بازیگر خوشقریحه در نقش کاراکترهای نمایشی یک مسابقه تلویزیونی مخصوص کودکان و نوجوان، پرسشهایی را برای شرکتکنندگان طرح میکردند و در واقع هنر بازیگری را در تعامل با مطالب علمی کتابهای درسی قرار داده و با این رویکرد یک مسابقه علمی را از حالت خشک و صرفا تئوری خارج کرده و جذابیتی خاص به آن دادند.
این زوج به فراخور پرسشهای طرح شده و نقشی که به عهده داشتند با دعوت کودکان و نوجوان به هوشیار و بیدار بودن در تلفیق با یکدیگر به تعادل میرسیدند و در واقع فرمولی برای موفقیت و رسیدن به پاسخ درست ارائه میکردند.
«کار و اندیشه» نیز مجموعهای بود که با ساختاری متفاوت تلاش میکرد فرمولی دیگر برای رسیدن به موفقیت ارائه کند که البته مستقیم بودن این پیام با تکیه بر ساختار عروسکی ـ انیمیشنی آن پذیرفتنی بود.
هرچند همه آنچه این مجموعه قصد داشت بیان کند در ترانه تیتراژ به شکلی فشرده و موجز آمده بود، اما ماجراهایی که هر بار این زوج را کنار هم قرار میداد تا با تلفیق دو وجه (کنش و فکر) کنار هم به موفقیت برسند و مشکل را حل کنند، آنقدر جذاب بود که هر بار با علم به ساختار تکراری و دانستن پایان کار، باز هم مخاطب آن را دنبال کند.
در این میان تکنیک مجموعه که در آن مقطع برای مخاطب تلویزیونی تازگی داشت، همراه با این دو عروسک هوشمند که فرمول علمی و جدیدی برای موفقیت ارائه میدادند در جذابیت آن تاثیر بسزایی داشت.
این نظریه که فعل و کنش در کنار فکر و اندیشه منجر به پیروزی و موفقیت میشود از گذشته تا حال در فیلمها و آثار نمایشی مختلفی لحاظ شده است. البته در برخی فیلمها با یک نگاه هنرمندانه و ظریف این نظریه در لایههای زیرین به کار برده شده تا به آسانی به مخاطب منتقل نشود.
اما این مجموعه کودکانه با تکیه بر مخاطب هدف خود یعنی کودکان و نوجوان از همان ابتدا پیام، شعار و نظریه کاربردی خود را به شکل مستقیم بر بستر یک درام آموزشی بیان میکرد تا به شیوه خاص خود تاثیرگذار باشد.
عروسکهای «چاق و لاغر» با تکیه بر الگوی تضاد اولیه ـ که عروسک چاق، خنگ و کتکخور و عروسک لاغر به تصور خودش باهوش و البته هر دو به اصطلاح کلهپوک و بدشانس بودند ـ نیز شکل گرفتند.
در سریهای اول مجموعه این دو کاراکتر، عروسکهای باتومی بودند یعنی دست یک فرد داخل بدن قرار میگرفت و دست دیگر با سیم تکان میخورد و بعدها تبدیل شدند به عروسکهایی که آدمها لباس آنها را تن کرده و ماسک میگذاشتند.
این دو عروسک به نوعی وطنی و ایرانیزه، الگوی کلاسیک یک زوج آشنا بودند. چاق و لاغر دو کارآگاهی بودند که برای برهم زدن جشنهای دهه فجر از یک رییس بزرگ ناپیدا دستور میگرفتند و هر بار ناموفق میماندند تا اینکه میفهمیدند رییس میخواهد با حضور یک رقیب قدرتمند آنها را از میدان به در کند و…
با وجود از پیش تعیین شدن عدم موفقیت این دو کارآگاه در انجام ماموریت، به دلیل حاکمیت فضای طنزی که این دو را از انجام وظیفه به درگیری با یکدیگر میکشاند، قصه تکراری چاق و لاغر برای مخاطب کودک جذابیت داشت و البته یادآور جشنهای دهه فجر در تلویزیون بود.
«النگ و دولنگ» با تکیه بر بازیگرانی که نقش این زوج را بازی میکردند در اولین وجه متکی بر تضاد ظاهری این زوج یعنی همان چاق و لاغر بودند و البته بازیگوشیهای کودکانه آنها که راه به دل مخاطب کودک آن روزگار باز کرد.
این مجموعه برای اینکه تکرار تجربههای قبل نباشد ساختاری جدید را وارد کار کرد. صدای خارج از قابی با این دو کاراکتر حرف میزد، کارهای اشتباه را به آنها گوشزد و راهنماییشان میکرد که این صدا، توانست هویتی مستقل یابد و وجه جذابیت و پیام رسانی را به شیوهای جدید تامین کند.
تیتراژ این مجموعه هم به واسطه ترانه و ترکیبی که از اسم این دو کاراکتر در ذهن مخاطب به جای گذاشت یکی از عواملی بود که مخاطبان را به دیدن آن دعوت میکرد.
وقتی این خاطرات را با تکیه بر نمونههای موجود مرور میکنیم این پرسش بیش از پیش در ذهن شکل میگیرد که مخاطب کودک و نوجوان امروز چه اندوختهای به عنوان خاطره در بزرگسالی دارد؟ آیا مجموعههای داستانی و برنامه های تولید داخلی امروز که به حضور خالهها و عموها محدود شده، عروسکهای دوستداشتنی که هنوز وامدار کلاه قرمزی دهه ۷۰ و منسوبانش هستند و انیمیشنهایی که حتی نامشان در زمان پخش در ذهن مخاطبان نمیماند، میتوانند ۳۰ سال دیگر این جمله کلیشهای را بر زبان کودکان امروز و پدران و مادران فردا بیاورند: «یادش بخیر اون روزا.»
یادش بخیر اون روزها
«آفتاب و مهتاب»، «السون و ولسون» و «درون و برون» از دیگر زوجهای نمایشی برنامههای کودک تلویزیون بودند که با تکیه بر بار علمی و اخلاقی که قرار بود به مخاطب کودک انتقال دهند جزئی از مجموعههای کودکانه خاطرهساز شدند که دهه ۶۰ را برای مخاطبانشان به یاد ماندنی کردند.
نگاهی به حضور پررنگ زوجهای تلویزیونی در برنامههای کودک و نوجوان دهه ۶۰ ـ که نه تنها برای مخاطبان کودک آن روزگار بلکه برای بزرگسالانی که امروز میانسالی را پشت سر گذاشتهاند، خاطرهساز شد ـ نشاندهنده فضای جامعه است، بخصوص از این جهت که در آن مقطع تاکیدی خاص بر تولید مجموعههای ایرانی کودکانه با تکیه بر نیروی متخصص وجود داشت تا تربیت و آموزش کودکان و نوجوانان با تکیه بر استانداردها و معیارهای تازه شکل گرفته باشد.
به نظر میآید همین وجه، یعنی دوره تغییر معیارها بود که باعث شد مخاطب بزرگسال نیز ـ به دلیل فضای جدید حاکم بر این تولیدات که تلاش میکردند معیارهایی نو را به زبانی کودکانه اما به شکل مستقیم انتقال دهند ـ جذب آنها شود.(جام جم – ضمیمه قاب کوچک)
سحر عصرآزاد
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version