در فیلم سینمایی «خوابم میآد» به کارگردانی رضا عطاران را به شرح زیر نقل کرد:
سر فیلم «خوابم میآد»، آقای عطاران به منزل ما آمد. به او گفتم رضا داستان فیلم چیست؟
گفت: عمو اکبر رویم نمیشود بگویم. به او گفتم چرا مگر نقش بدی است؟ رضا به من گفت:
دوست دارم در این فیلم مامان من شوی. گفتم فقط به یک شرط، اول میآیم تست گریم
میشوم و لباس میپوشم، بعد بریم برای کارهای بعد.
حتی چادر نماز مادرم را برداشتم و رفتم تست گریم شدم. بعد از تست گریم، همانطور
(با لباس و گریم زنانه) از دفتر آقای امکانیان خارج شدیم. سوار تاکسی شدیم تا به نماز
جمعه برویم. راننده تاکسی ما را راهنمایی کرد و به من گفت مادر، وقت نماز جمعه گذشته،
خلاصه همه راهنماییمان کردند و هیچکس من را نشناخت، حتی حدس هم نزدند که من مرد هستم.
جالبتر اینکه ما آن موقع در بلوار ارتش زندگی میکردیم. من با لباس صحنه و با همان گریم
به منزل خودمان رفتم
عبدی هستم، ایشان خانه هستند؟ گفتند نمیدانیم، گفتم شما میتوانید من را
راهنمایی کنید؟ بنده خدا ما را به طبقه ۲۵ رساند و تحویل خانم بچهها داد و گفت عمه
آقای عبدی هستند. خانواده من هم درجا من را نشناختند.
بعد از اینکه طرف میرود و در خانه را میبندند، خانوادهام بعد از حدود ۲۰ ثانیه جیغ میزنند و من را میشناسند.