توطئه لازم نیست آقای رئیس!

جام جم آنلاین: روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «این سیاستمداران غیرتمند»،«دموکراسی با ماشین جنگی!»،«حق مشهد این نیست آقای رئیس جمهور!»،«ایران / تهران»،«راز انفجارهای خونین»،«توطئه لازم نیست آقای رئیس!»،«احزاب بی پشتوانه و انتظارات مردمی»،«بی‌دینی آری اما بی‌اخلاقی هرگز!»،«سرنوشت یورو با نقش‌آفرینان جدید»و…که برخی از آنها در زیر می‌آید.

کیهان:این سیاستمداران غیرتمند

«این سیاستمداران غیرتمند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛تعاملات و رقابت های سیاسی، میدان دوئل نیست. اما سیاستمدارانی چنین می کنند و از رقابت، دوئل می سازند. آن قدر رقابت سیاسی را حیثیتی و ناموسی می کنند که مجبور به دوئل شوند. سیاستمدارانی هم هستند که به خیال دوئل و شلیک به رقیب، خودزنی می کنند. عمل زدگی و غرق خواسته یا خشم- میل و غضب-شدن، گاه چنان سیاستمداران را مدهوش خود می کند که به هوای رقیب، خود را زخمی و خونین و مالین می کنند. خیلی که غیرتی می شوند و روی دنده لج می افتند، به بشکه های انتحاری می مانند. ممکن است سالها اندوخته اعتبار خود را در چند روز منفجر کنند شاید ترکشی هم به حریف و رقیب بگیرد! این تعبیر را امیرمؤمنان علی علیه السلام به مردی گفت که می دید بر علیه دشمن خویش می کوشد اما به خود آسیب می زند. فرمود «انما انت کالطاعن نفسه لیقتل ردفه. تو مانند کسی هستی که با نیزه خود را می زند تا کسی را که پشت سرش نشسته از پا درآورد!» (حکمت ۲۹۶نهج البلاغه).

آیا نمی توان با وجود رقابت و تفاوت، اختلاف ها را مدیریت کرد و سیاست را به سامان عقلانیت و اخلاق رساند؟! مخاطب این پرسش فقط طیف های اصولگرا نیستند هرچند که آنان به عنوان متولیان امروز اجزای حاکمیت، به تامل در ابعاد این پرسش سزاوارترند. گزاره اصلی این است که «تکالب» جایی نه در منطق دینی و نه در تراز عقلانیت ندارد. متحد جان های مردان خداست و این جان گرگان و سگان است که از هم جداست. منطقی است اگر صاحب منصبان در رژیم صهیونیستی همدیگر را سگ هایی که زیاد پارس می کنند خطاب قرار دهند یا در فرانسه اندکی مودبانه تر با هم دیالوگ کنند و مثلا شعار دهند «هرکس به سارکوزی رای دهد، گاو است». با این وجود، سارکوزی در فرانسه پیروزی رقیب خود را – آن هم با ۳درصد اختلاف رای – پذیرفت و تبریک گفت و در رژیم صهیونیستی، همان ها که یکدیگر را سگ خطاب می کردند، دولت ائتلافی تشکیل دادند تا رژیم تل آویو بیش از این در گرداب بحران های عظیم فرو نرود. بی گمان در این دو رویداد اندرز و عبرت است که مولای متقیان فرمود «در هر چیز اندرز و عبرت است برای عبرت اندوزان صاحب خرد».

«لجاجت» یکی از بزنگاه های خودزنی و انتحار است همچنان که تعصب باطل. پیامبر اعظم(ص) فرمود «از لجاجت بپرهیزید که آغاز آن نادانی و پایان آن پشیمانی است». و از امیرمؤمنان فراوان نقل شده که «لجاجت، زیان بارترین چیزها در دنیا و آخرت است… جنگ ها در پی دارد و دلها را از کینه پر می کند… بذر شرارت است… تدبیر را سست می کند … راکب خود را به زمین می زند… اندیشه را تباه می سازد… و برای انسان لجوج هیچ تدبیری نیست.» اولیای دین فرموده اند هرکس لجاجت بورزد و به آن پای فشارد، بخت برگشته ای است که قلب او زنگار بسته و پیشامدهای بد بالای سر او می گردد.» و آنچه قفل این زنجیر دست و پاگیر می نماید، تعصب باطل است. تعصب ناروا ظاهرا سیاستمداران را نسبت به حلقه ها یا اشخاص خاص غیرتی می کند اما در باطن رشته های حقیقی غیرت آنها را شل می کند. غیرتی می شوند نه برای حدود الهی، به هم می ریزند اما نه برای حقوق مردم، برمی آشوبند اما نه آنجا که باید. آخر این خط را حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هشدار داد آنجا که اهل ایمان را از سرنوشت احبار و برگزیدگان یهود برحذر داشت؛ می دیدند حدود الهی نقض می شود و دم برنمی آوردند اما اگر گمان می بردند چیزی حق آنهاست در ستاندن آنها به هر قیمت دریغ نمی کردند. شدند شایستگان لعنت خدا!

امام سجاد علیه السلام فرمود «تعصبی که انسان به خاطر آن مرتکب گناه می شود، ای
ن است که شرار طایفه خود را بهتر از خوبان گروه دیگر ببیند و تعصب این نیست که انسان به طایفه و قوم خود محبت داشته باشد بلکه آن است که قوم خود را برای ظلم یاری دهد.» اگر کسانی مدعی طرفداری از خط امام(ره) هستند، نمی توانند با گروه هایی الفت و ائتلاف کنند که دشمنان این مرام بودند. و اگر کسانی شعار سازندگی یا عدالت را سر دست گرفتند، سزاوار نبود که از مفسدان اقتصادی و غارتگران بیت المال و صاف کنندگان جاده فساد صرفا به اعتبار عصبیت های باندی جانبداری کنند، اتفاقی که مع الاسف در دوره های مختلف رخ داد. باورکردنی نبود اما در وزارت کشور دولت اصلاحات، برای یک متهم فساد ستاد حمایت تشکیل دادند و بست نشستند. یا در دولتی دیگر بسیج شدند تا از سرعت محاکمه بکاهند و اعتبار دادگاه را ملکوک کنند. این غیرت از کجا آمد که برخی مدعیان آبادانی و سازندگی و اصلاحلات و عدالت طلبی را تبدیل به سپر بلای مفسدان اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و انگشت نما کرد؟!

می شود از زاویه دیگری به ماجرا پرداخت تا خیلی هم به کسی برنخورد. چه تغییری در کمتر از ۲ سال رخ داد که موجب شد جناب طلحه و زبیر بیعت خود را با امیرمؤمنان(ع) بشکنند و از مطالبه عدالت- که تا مرز تندروی و ترور خلیفه سوم پیش رفت- به نقیض آن یعنی ویژه خواهی و امتیازطلبی برسند و سرانجام دست ائتلاف در دست امثال مروان بن حکم و ولیدبن عقبه ای بگذارند که اساسا به اعتبار حضور اشرافی و بدعتگزار آنها در حاکمیت خلیفه سوم سر به شورش و اعتراض گذاشته بودند؟ این وسط کدام تحول پیش آمده بود؟ یا می توان پرسید کدام بلا به جان فرقه خوارج افتاده بود که به معاویه حسن ظن و اعتماد می کردند اما نسبت به علی بن ابیطالب(ع) دچار سوءظن شده بودند؟ نه به آن خوش بینی و نه به این بدگمانی! درد آقای اشعث بن قیس- پدر محمدبن اشعث سردسته خو ن آشامان کربلا و جعده همسر جفاکار امام حسن علیه السلام- دین نبود اما با این وجود تبدیل به مقتدای دینداران خوارجی شد. آنها اگر تعادلی در دینداری داشتند چرا از خوردن خرمایی که از شاخه نخلی به پشت دیوار افتاده بود، عذاب وجدان می گرفتند و حلالیت می خواستند اما شکم یک انسان مسلمان و همسر باردار وی را صرفا به اعتبار اینکه محبت امیرمؤمنان(ع) در دلشان بود، سفره کردند و آخ هم نگفتند؟! آیا تلخ و عبرت آموز نیست؟

آغاز این سقوط از کجا بود؟ بدعت آوردن و خود را تراز حق بلکه بالاتر از آن دانستن از یک سو و پشت به پشت هم دادن در امر باطل؟ رجل سیاسی با سابقه بودن اما سر بزنگاه، سربازگیری شدن در خدمت جبهه باطل؟!زبیر سیف الاسلام را با ولیدبن عقبه ای که به خاطر شرابخواری و فسق علنی، به دست علی بن ابیطالب(ع) حد بر او جاری شد چه معاملت؟! به کسی برنخورد اما سلطنت طلبان و نهضت آزادی و انواع فرقه های نفاق را چه نسبت با نخست وزیر و رئیس مجلس و رئیس جمهور اسبق جمهوری اسلامی؟! یا فلان مدیر دولتی را چه تجانس با متهم اول فساد بانکی که باعث لابی این دو در طبقه هفتم فلان هتل شود؟ و یا اصولگرایان مجلس را چه نسبت با آلودگان فتنه و آشوبگری و یارگیری از آنها در رقابت های درون گروهی فراکسیون اصولگرایان؟! و… آیا این همه عمل زدگی انواع طوایف سیاسی، علت کافی نیست برای اینکه فرصت ها و چالش های مهم ملی بعضا به حاشیه بیفتد و حاشیه سازان، معرکه گیر و میداندار شوند؟! باید نگران باشیم اگر برخی اختلاف سلیقه ها و رقابت های ما از دوئل یا خودزنی سردر می آورد اما آنجا که باید در مبارزه با مفاسد و معارضه با دشمنان جدیت مجاهدان را داشته باشیم، به تفرقه میان دوستان یا ائتلاف با نامحرمان میل کنیم. یارگیری از اغیار در وزن کشی ها و رقابت ها، دوستی با مارهای خوش خط و خالی است که زمانی طیفی از مدعیان اصلاح طلبی را زهرآگین خود کرد و اکنون می تواند مدعیان اصولگرایی را از پا درآورد؛ به بهانه انتخابات ریاست جمهوری باشد یا مجلس و هیئت رئیسه آن یا هر دستاویز دیگر.

چه خطاب عتاب آمیزی دارد کلام الهی در آیه ۷۵ سوره نساء.می فرماید شما را چه شده که در راه خداوند و مستضعفان – از مردان و زنان و کودکان – مجاهدت نمی کنید درحالی که فریاد استغاثه آنها بلند است. جای شگفتی خواهد بود اگر مؤمنان به پروردگار، فرصت های بزرگ پیروزی و فریاد استغاثه ستمدیدگان را در بزنگاه تاریخ ببینند اما نشسته بر مرکب لجاجت، مشغول خراشیدن سیمای هم و دوئل با یکدیگر باشند. مولای متقیان بارها غمگنانه از اجتماع دشمنان بر باطل خویش و پراکندگی دوستان ازحق گلایه کرد، گلایه ای که مخاطبان خود را هرگز از ملامت و سرزنش رها نخواهد کرد. امام درباره هجوم سپاه غارتگر شام- به فرماندهی بسر بن ارطاه – و سنگینی یاران در مقابله با این تهاجم می فرماید: «به خدا سوگند یقین دارم که آنها به زودی اقتدار را از شما می گیرند به خاطر اجتماعشان بر باطل خود و تفرقه شما نسبت به حق تان، و به خاطر نافرمانی امام خویش در امر حق و اطاعت آنها از پیشوایشان در امر باطل، و اینکه آنها نسبت به صاحب خود ادای امانت می کنند و شما خیانت می کنید» (خطبه ۵۲ نهج البلاغه).

آن حضرت در خطبه دیگری که واکنش به هجوم سپاه شام به منطقه انبار و تبیین فضیلت جهاد است، تأکید می کنند «جهاد دری از درهای بهشت … و سپر محکم و زره استوار الهی است که هر کس از سر اختیار از آن رو گرداند خداوند لباس مذلت و بلا به او می پوشاند… من شب و روز و پنهان و آشکار شما را به جهاد با این قوم فراخواندم و گفتم با آنها بجنگید پیش از آن که به جنگ شما بیایند، که به خدا سوگند با هیچ گروهی در خانه اش نجنگیدند مگر اینکه او را ذلیل کردند. اما شما تکلیف را به گردن هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا مهاجمان از هر سو تاختند… شگفتا! شگفتا! که به خدا سوگند اجتماع آنها بر باطل خویش و تفرقه شما از حقتان، قلب را می میراند و اندوه و غم را با خود می آورد. زشتی و اندوه بر شما باد که نشانه هایی برای تیرهای دشمن شده اید؛ غارت می شوید اما حمله نمی کنید. می جنگند و نمی جنگید. و خدا نافرمانی می شود و شما رضایت می دهید…» (خطبه ۷۲ نهج البلاغه).

همه غیرتی می شوند و رگ گردن شان بیرون می زند. اما باید به این غیرت هویت و جهت داد تا فقط برای رضای خدا و خلق بجنبد و بس. سیاستمدارانی که غیرتشان ته کشیده، باید نگران شوند از این عارضه. آنها هم که بر سر حواشی غیرتی می شوند و زمینه غفلت از مصلحت ها و اولویت های بزرگ را فراهم می کنند یا اساسا در آتش این حواشی می دمند و رهزنان را فراری می دهند، دچار نوع دیگری از این عارضه اند. شماری از سیاستمداران و رسانه های آنها را باید نهیب زد که غیرت شما کجاست و شماری دیگر را که اهل بصیرت و غیرتند باید به این کلام امیرمؤمنان پس از کشته شدن سران پیمان شکن فتنه جمل رهنمون شد که از «صبر در کنار بصیرت» خبر دادند و خطاب به آنها فرمودند: «پیوسته منتظر عواقب خیانت شما بودم و آثار فریب خوردگی را در سیمای شما می دیدم. لباس دین شما را از من می پوشاند و صدق نیتم مرا بر باطن شما بصیر و بینا می ساخت» (خطبه ۴ نهج البلاغه). یعنی که صبر سازنده و فعال مأموریت امیرمؤمنان بود در قبال گرویدگان به فتنه و انحراف تا فرصت جبران داشته باشند و در غیر این صورت بر طبل رسوایی خود بکوبند. به همین دلیل هم امام پرچمداران مقابله با فتنه را صاحبان بصیرت و صبر- و نه صرف بصیرت- معرفی کرد و فرمود الا و لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر.

خراسان:حق مشهد این نیست آقای رئیس جمهور!

«حق مشهد این نیست آقای رئیس جمهور!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛آقای رئیس جمهور حال که توفیق یافتید یکصدمین سفر استانی خود را با سلام بر امام رضا(ع) و آستان بوسی بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج(ع) از پایتخت معنوی ایران، مشهد عزیز آغاز کنید، بدانید و مطمئن باشید هرچند که می دانم که باور دارید و می دانید که حق مشهد این نیست. گرچه مشهدالرضا(ع) پس از انقلاب شاهد پیشرفت و توسعه و کارهای قابل توجهی بوده است اما این دیار مقدس این خطه خورشید این خاکی که متبرک به وجود عالم آل محمد(ص) امام رئوف حضرت رضا(ع) است قطعا ظرفیت، لیاقت و شایستگی بسیار بیشتر از این ها را دارد.

بر این باورم که این قطعه بهشتی و این دیار می تواند و باید در زمان تثبیت نظام اسلامی به نماد تمدن سازی انقلاب اسلامی تبدیل شود و این حق مشهد است که متاسفانه به آن پرداخته نشده است.

آقای احمدی نژاد مشهد عزیز با وجود کارهای انجام شده هنوز گرفتار و آزرده خاطر از بسیاری رنج ها و کمبودها و نگاه های غیرملی است.

آقای رئیس جمهور این نوشته را بدون اشاره به حتی یک مسئله سیاسی و برخی چالش های موجود بین قوا و فقط برای اشاره اجمالی به برخی حقوق مشهد عزیز نوشته ام و حتما شما هم آن را با نگاه غیرسیاسی خواهید خواند.

۱ – این شهر عزیز که قلب تپنده معنویت، مهرورزی، رافت و عاطفه ایران زمین است و هر لحظه خون تازه در رگ های حیات معنوی جامعه ایرانی و بلکه همه شیفتگان طریق سعادت و توحید و رافت تزریق می کند، به جای این که همچون نگینی در چنبره نگاه ملی، بودجه ملی و اقدامات ملی بدرخشد متاسفانه اسیر نگاه غیرملی، بودجه عادی و معمولی، اقدامات مقطعی و برنامه های روزمره و میان مدت است که یکی از تبعات نگاه غیرملی گسترش پدیده نامبارک حاشیه نشینی است.

امروز متاسفانه این شهر بر اساس آمار اعلام شده گرفتار حاشیه نشینی ۹۵۰ هزار نفری است و شما می دانید که این جمعیت از جمعیت بسیاری از شهرستان های کشور و حتی برخی از استان های کشور بیشتر است.

تا کی و تا چند باید مردم این سرزمین و بلکه مردم ایران وعده های سامان یابی این وضعیت تاسف بار و نامبارک را بشنوند اما شاهد اقدام عملی کارآمد و موثری نباشند و شما نیک می دانید که حاشیه نشینی آن هم در چنین گستره و حجمی چه تبعات اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، اقتصادی و … برای مجاوران و زائران امام رضا(ع) و این شهر گردشگرپذیر و مهاجرپذیر دارد.

آیا وقت آن نشده است که چاره ای اساسی برای رهایی مشهد عزیز از چنگال این پدیده نامبارک و رنج آور اندیشیده شود.

۲ – آقای دکتراحمدی نژاد تخصص و رشته تحصیلی شما بسیار مرتبط با عمران و شهرسازی است حتما موقع پرواز هواپیمایتان بر فراز این شهر و موقع عبور از خیابان ها، این شهر را از نظر شهرسازی و مبلمان شهری مورد نگاه کارشناسی قرار داده اید. آیا با تمام زحماتی که مسئولان برای شهر کشیده اند آن چه موجود است واقعا مشهد را به جایگاهی رسانده است که ادعا کنیم عمران و آبادی، سازه ها و مبلمان شهری مشهد در حد ویترین نظام اسلامی است برای جلوه گری در پیش چشم سالانه بین ۲۰ تا ۲۵ میلیون زائر کشورمان و ده ها هزار زائر شیفته از کشورهای جهان؟

۳ – آقای رئیس جمهور این شهر ملی و بلکه فراملی برای رسیدن به جایگاه مطلوب و شایسته خود نیازمند نگاه ملی مسئولان است، نیازمند و شایسته اختصاص بودجه قابل توجه و ردیف ملی است.

آقای دکتر این شهر تنها متعلق به ساکنان نجیب و بزرگوار و ولایتمدارش نیست این شهر و مردمان مهمان نوازش سالانه میزبان ۲۰ تا ۲۵ میلیون زائر بارگاه ملکوتی علی ابن موسی الرضا(ع)است. بنابراین کدام شهر ایران با مشهد عزیز قابل قیاس است که بتوان بودجه و نگاه ملی به آن را با مشهد مقایسه کرد. پس مشهد را شما و نمایندگان مجلس و مجموعه تصمیم گیران نظام دریابید.

۴ – آقای رئیس جمهور سیستم حمل و نقل درون شهری این بزرگ ترین کلان شهر مذهبی جهان تنها و تنها از ۱۹ کیلومتر سیستم ریلی قطار شهری آن هم پس از سال ها انتظار یعنی حدود یازده سال، به تازگی برخوردار شده است آن هم به مدد اقدامات ضربتی و همت مسئولان اخیر استان و برخی مسئولان کشوری، این در حالی است که در همه شهرهای پیشرفته جهان مترو به عنوان بهترین و راهگشاترین سیستم برای فائق آمدن بر مشکلات حمل و نقل و کاستن از ترافیک سنگین شهرها و عبور و مرور سریع، آسان و مطمئن مردم محسوب می شود و قصد ندارم به قصه تلخ چرایی این همه انتظار و فراز و نشیب برای برخورداری از ۱۹ کیلومتر قطار شهری اشاره کنم که البته قصه پرغصه قطع درختان بسیاری در جریان این پروژه و سختی هایی که اهالی و کسبه منطقه کشیدند و از همه مهم تر راکد ماندن چند صد میلیاردتومان از سرمایه کشور به خاطر طولانی شدن این پروژه خود ماجراها دارد. آخر این زیبنده شهر مشهد است که حتی ساکنین این شهر همیشه به دنبال پیدا کردن جایی برای پارک کردن خودروی خود بگردند در این مقوله چه خونی به دل میلیون ها زائری می شود که با وسیله شخصی به مشهدالرضا سفر می کنند، فقط خدا می داند.

۵ – آقای احمدی نژاد شما که خود با شعار مخالفت با اشرافی گری و تجمل گرایی و حمایت از قشر محروم و کم درآمد وارد صحنه سیاست و تصدی پست مسئولیت ریاست جمهوری شدید حتما می دانید که مشهد امروز به خاطر ساخته شدن هتل های متعدد و مناسب تقریبا مشکلی برای پذیرایی از زائران با درآمدهای بالا و نسبتا بالا ندارد. اما هنوز اقدام جدی، فراگیر، اثرگذار و کارآمدی برای تحقق اسکان ارزان قیمت میلیون ها زائر کم درآمد مشهدالرضا که از مطالبات رهبری عزیز نیز بوده و هست نشده است و خیل کثیری از این زائران به خاطر کمبود چنین اقامتگاه هایی مجبور می شوند ظرف یکی دو روز علی رغم میل باطنی خود مشهد را ترک کنند، آمارها متاسفانه نشانگر کاهش میانگین ماندگاری زائران در مشهد است.

۶ – آقای احمدی نژاد اگر مسئولان شما را در جریان گذاشته اند که فبه المراد اما اگر نه مطلع باشید که همین دو سه سال پیش مشهد عزیز شهر امام رضا (ع)قلب معنوی و پایتخت معنوی ایران به خاطر نبود نگاه ملی، انجام نشدن اقدامات اساسی و برنامه های بلند مدت و خشکسالی های پی در پی با مشکل جدی آب آشامیدنی مواجه بود و این شهر به شهر تشنه تبدیل شده بود و اگر نبود اقدام زیرساختی و آینده نگرانه ساخت سد دوستی و اگر نبود بارش مناسب نعمت های الهی و اقدامات قابل تقدیر برخی مسئولان برای رساندن آب سد دوستی به مشهد این کلان شهر مذهبی جهان همین حالا حتی با همین بارش های بسیار مناسب تشنه می ماند. پس آقای رئیس جمهور برای تأمین آب مشهد کاری باید کرد کارستان، شاید شبیه آن چه که در اندیشه دارید و کلید آن را زده اید برای انتقال آب دریاچه خزر به دو نقطه کویری ایران زمین. آقای احمدی نژاد ما در استان خراسان آب های فراوانی داریم که به سوی آن طرف مرزها همچنان روان هستند و همچنین روان آب هایی داریم که هدر می رود پس آیا نباید کاری کرد؟

۷ – آقای احمدی نژاد مشهد یکی از قطب های علمی کشور است وجود دانشگاه عظیم و معتبر فردوسی، دانشگاه معتبر علوم پزشکی مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی و همچنین حوزه گسترده و وسیع علمیه مشهد و حضور هزاران عالم و استاد فرهیخته دانشگاه و حوزه و چند صد هزار دانشجوی مستعد و وجود نخبگان علمی نامدار و نام آور برای ایران و جهان در مشهد مقدس این شهر را و استان را به یک ستاره پرفروغ علمی در ایران تبدیل کرده است اما هزاران هزار افسوس که این شهر و استان با وجود این که جزو سه استان اول در برخورداری از تعداد نخبگان علمی است اما متأسفانه جزو تنها سه استان کشور است که از داشتن «بنیاد نخبگان» محروم است. آیا سزاوار است؟ آقای رئیس جمهور نخبگان مشهد و استان را که امیدها و آینده سازان علم و دانش کشور و موثرترین ها در رساندن کشور به قله های علم است دریابید.

۸ – آقای رئیس جمهور دانایان و فرهیختگان دنیا «فردوسی» ما را، حکیم فرزانه توس را از جمله بزرگترین حماسه سرایان جهان می دانند و بلکه او را در رأس همه. این آزاد مرد حکیم فرزانه آرامگاهی در توس دارد ولی باور کنید توس نه تنها در ایران و در خراسان و حتی در مشهد غریب و مهجور مانده است. شما که قرار است در این سفر در آرامگاه این بزرگ پاسدار هویت و زبان پارسی سخن بگویید خود با حضور در توس به یقین بر غربت و مهجوریت این خطه که باید نگین درخشانی و نجم فروزانی برای سرزمین ایران باشد پی خواهید برد. از سال ۷۵ تا کنون ۱۶ سال می گذرد اما هنوز توصیه اکید رهبر فرزانه انقلاب برای «احیای توس» محقق نشده است. آقای رئیس جمهور در زمانه ای که هر روز دیگران برای تمدن نداشته خود سابقه سازی و تاریخ سازی می کنند و برخی دانشمندان و شاعران ما را به قباله خود درمی آورند، ما با داشتن بزرگانی چون حکیم فردوسی چرا نباید این گوهر تابناک تاریخ و تمدن و هویت و فرهنگ و زبان ایرانیان را به قطبی برای گردشگری تمدنی – فرهنگی در جهان تبدیل کنیم؟ آیا قبول نداریم که فردوسی و توس شایسته این مقام و مرتبت است؟

۹ – آقای احمدی نژاد خطه خراسان این دیار مردان ولایتمدار خورشید اندیش برای مانایی ایران و اعتلای دین و میهن و برای تثبیت نظام اسلامی بزرگ یادگار خمینی عزیز در ۸ سال دفاع مقدس هزاران شهید والامقام تقدیم اسلام و ایران کرده اند اما هزاران افسوس که مردم این شهر و استان و میلیون ها زائری که به آستان بوسی امام هشتم مشرف می شوند پس از سال ها از پایان جنگ تحمیلی هنوز شاهد ساخت «موزه دفاع مقدس» نیستند. این در حالی است که مردم غیور و شرافتمند و بزرگوار خراسان سهم و نقش بسیار ارزشمند و موثری در پیروزی رزمندگان ایران زمین بر ارتش بعث صدام داشته اند.

۱۰ – آقای رئیس جمهور انصاف نیست که به مشهد و استان خراسان تنها به عنوان یک شهر و یک استان از شهرها و استان های کشور نگاه کنیم. حق مشهد واقعا این نیست بلکه بسیار بیش از این ها است. هنوز یک سال و اندی به اتمام دوره ریاست جمهوری شما باقی است پس تا اختیاری تا این حد گسترده و مسئولیتی چنین سترگ و خطیر از طرف مردم در اختیار شماست برای رساندن استان و مشهد عزیز به جایگاه شایسته آن اقداماتی در خور که شایسته نام مشهد عزیز و ثبت در تاریخ این سرزمین و ایران باشد انجام دهید، با اختیاراتی که دارید تمهیداتی بیندیشید که مشهد با نگاه ملی نگریسته شود و لااقل در این شهر سیستم مدیریت واحد شهری که به اذعان اکثر قریب به اتفاق کارشناسان می تواند راهگشا و مشکل گشای بسیاری از مشکلات شهری باشد را طراحی و اجرایی کنید. آقای رئیس جمهور یکصدمین سفر استانی شما با سلام به امام رضا(ع) از مشهد مقدس قلب و پایتخت معنوی ایران آغاز شد کاری کنید که حق مشهد ادا شود ان شاء ا… نام همه خدمتگزاران صادق به مردم، نظام، کشور و پایتخت معنوی ایران در فهرست محبان و خادمان علی ابن موسی الرضا(ع) ثبت و ضبط شود.

خداوند بر درجات آن مرجع عالیقدر عارف و مهذب حضرت آیت ا… بهجت بیفزاید که می فرمود: امروز مصداق عمل صالح خدمت به زائران امام رضا(ع) است.

جمهوری اسلامی:دموکراسی با ماشین جنگی!

«دموکراسی با ماشین جنگی!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛انفجارهای پرتلفات روز پنجشنبه در دمشق که منجر به کشته شدن ۷۰ نفر، زخمی شدن ۳۷۰ نفر و تخریب اماکن دولتی و خانه‌های شخصی و خودروهای مردم شد، از یکطرف کارشکنی مخالفان دولت سوریه علیه طرح کوفی عنان برای حل مشکلات این کشور را نشان داد و از طرف دیگر چهره ضد انسانی سران کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و مهره‌های آنها در جهان عرب را بیش از گذشته افشا کرد.

مردم دمشق، این روزها درحالی شاهد به راه افتادن حمام خون در شهرشان هستند که یکماه از حضور ناظران سازمان ملل برای اجرای آتش بس مورد نظر “کوفی عنان” میان ارتش و مخالفان مسلح در سوریه می‌گذرد. در این مدت، مخالفان بارها آتش بس را نقض کرده و نشان دادند درصدد به شکست کشاندن طرح نماینده سازمان ملل هستند و نمی‌خواهند بحران سوریه از طریق سیاسی و تلاش‌های مسالمت آمیز حل شود. دولتمردان عربستان سعودی و قطر نیز با موضعگیری‌های صریح خود از توسل مخالفان به سلاح و ناامن ساختن سوریه برای از پا در آوردن نظام حاکم بر این کشور حمایت کرده و در عمل نیز با ارسال سلاح و پول برای آنان، در جهت تحقق این هدف خود تلاش می‌کنند. این، سیاستی است که دولتمردان اروپائی و آمریکائی نیز از آن حمایت می‌کنند و به شکل‌های مختلف برای پیشبرد آن سرمایه‌گذاری می‌نمایند.

در این میان، دوگانگی سیاست آمریکا در قبال کشورهای مختلف خاورمیانه پرده نفاق را از چهره دولتمردان این کشور کنار زده و آنها را بیش از پیش رسوا ساخته است.

همزمانی سفر ولیعهد بحرین به آمریکا با انفجارهای دمشق و دیدار وی با هیلاری کلینتون وزیر خارجه این کشور و حمایت‌های صریح آمریکا از کشتار مردم بحرین توسط خاندان آل خلیفه و انفجارهای پرتلفات دمشق و سکوت تأییدآمیز کاخ سفید در قبال آن، نشان داد که آنچه برای دولت آمریکا مهم است حفظ مهره‌های خود در کشورهاست و در این راه هر جنایتی قابل توجیه است. در چارچوب این سیاست استعماری، تروریسم بطور طبیعی به دو نوع بد و خوب تقسیم می‌شود. تروریسم بد آنست که در جهت منافع آمریکا نباشد و تروریسم خوب آنست که منافع آمریکا را تأمین نماید.

بدین ترتیب، در این نگاه اصولاً مفاهیم عوض می‌شوند و انفجارهای پیاپی در دمشق با ۷۰ کشته و ۳۷۰ زخمی و آنهمه ویرانی، تلاش مردمی برای رسیدن به آزادی تلقی می‌شود و راه‌پیمائی‌های مسالمت آمیز مردم بحرین برای احقاق حقوق مشروع خود و رها شدن از یوغ دیکتاتوری آل خلیفه، تروریسم است!

بحرین، که کمتر از ۷۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، طی یکسال اخیر برای رسیدن به آزادی حداقل ۹۰ نفر قربانی داده است. قربانیان، از زن و مرد و جوان و پیر و کارگر و کارمند و کاسب و دانشگاهی و روحانی و پزشک و نماینده مجلس و حقوق دان هستند. یعنی اقشار مختلف مردم در برابر آل خلیفه صف آرائی کرده‌اند و خواهان همان دموکراسی هستند که غربی‌ها همواره شعار آن را می‌دهند. آمریکا و انگلیس، مردم بحرین را به جرم آزادیخواهی مستحق سرکوب و کشتار می‌دانند و از آل خلیفه و آل سعود که با ماشین‌های جنگی خود این مردم را می‌کشند و فریادشان را در گلو خفه می‌کنند حمایت‌های سیاسی و تسلیحاتی می‌کنند و این را دموکراسی می‌دانند!

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، در دیدار با ولیعهد بحرین، با صراحت کامل حمایت کشورش را از آل خلیفه اعلام کرد و رژیم حاکم بر بحرین را دوست عالیقدر آمریکا دانست.

 دولت انگلیس نیز ظرف یکسال گذشته دو محموله ۵۰۰ هزار پوندی اسلحه به بحرین فروخت و به شکل‌های مختلف از آل خلیفه حمایت کرد. محافل مخالف آل خلیفه می‌گویند اعضای خاندان حکومتی بحرین، رشوه‌های زیادی به سران کشورهای آمریکا و انگلیس می‌پردازند تا آنها در برابر جنایات آل خلیفه سکوت و در مواقع لازم از آنها حمایت کنند.

همین محافل می‌گویند در سفر اخیر ولیعهد بحرین نیز وی علاوه بر اینکه جداگانه به وزیر خارجه آمریکا مبلغ قابل توجهی پرداخته، تأمین بخشی از هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی “باراک اوباما” را که قرار است در آبانماه امسال شانس خود را برای دور دوم ریاست جمهوری آمریکا امتحان کند، عهده‌دار شده است.

این واقعیت‌های اسفبار نشان می‌دهند مشکل دولت‌های اروپائی و آمریکا فقط آلودگی حکومت‌ها نیست، بلکه تک‌تک دولتمردان نیز به سودجوئی و پر کردن کیسه‌های خود آلوده هستند و در این راه حاضر می‌شوند اعتبار و آبروی کشورها و ملت‌های خود را حراج کنند.

از این آلودگی زشت‌تر و خطرناک تر، همدستی دولتمردان اروپائی و آمریکا با رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب برای از میان برداشتن هر نوع مقاومتی در برابر اراده باند تبهکار و صهیونیسم بین الملل در منطقه خاورمیانه است که در این راه حاضرند تروریسم دولتی را تطهیر کنند و هر حرکت تروریستی که در چارچوب اهداف آنها قرار داشته باشد را مورد حمایت قرار دهند و حتی از مجامع بین‌المللی نیز استفاده ابزاری کنند و اگر لازم باشد مصوبات، طرح‌ها و تصمیمات سازمان ملل را درصورتی که با اراده آنها سازگار نباشد زیر پا بگذارند، درست همان کاری که اکنون با طرح کوفی عنان در مورد سوریه انجام می‌دهند.

موضعگیری‌های ضدانسانی و دوگانه دولت‌های اروپائی و آمریکا در مسائل سوریه و بحرین ریشه در وحشتی دارد که این دولت‌ها از بیداری اسلامی دارند. بیداری اسلامی، منابع نامشروع دولت‌های غربی را با خطر جدی مواجه کرده و طبیعی است که آنها برای مقابله با این خطر به هر کاری دست می‌زنند و تقسیم کردن تروریسم به خوب و بد نیز برای آنها قابل توجیه است. اما برخلاف اراده غرب، ملت‌های منطقه اکنون راه خود را پیدا کرده‌اند و امواج بیداری اسلامی قطعاً به نابودی کلیه مهره‌های استعمارگران خواهد انجامید. سرنوشت آل خلیفه و شیوخ قطر و آل سعود نیز با سرنوشت رژیم صهیونیستی گره خورده و همگی به دلیل ایستادگی در برابر اراده ملت‌های منطقه، محکوم به زوال هستند.

رسالت:ایران / تهران

«ایران / تهران»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می‌خوانید؛

مقدمه
•می‌خواهم تا صورت مسئله‌ای که احتمالاً سیاستمداران، به دشواری بتوانند به زبان آورند را بگویم.

• ایران / تهران…
• پدیده دکتر محمود احمدی‌نژاد در ایران / پدیده دکتر علی مطهری در تهران…
• این دو پدیده، فکر را به خود مشغول می‌کنند.

• خب؛ ابزار تحلیلی اندکی در دست دارم، تا بتوانم توضیح کاملی در مورد این الگوهای انتخاب به دست دهم. به اتکاء این جمله، پیشا پیش، می‌خواهم بگویم که قطعاً اصل واقعه پیچیده‌تر از این است. …

• پدیده دکتر محمود احمدی‌نژاد در ایران / پدیده دکتر علی مطهری در تهران…
 • هر دوی آن‌ها، پدیده‌اند. هر دو بدون آن‌که نیروهای سیاسی مسلط بخواهند یا بتوانند پیش‌بینی کنند، رأی آوردند. خوب هم رأی آوردند. هنوز هم رأی می‌آورند. دکتر احمدی‌نژاد در ایران و دکتر مطهری در تهران. هنوز هم، بسته به مقیاس جمع‌آوری آراء، اولی در ایران و دومی در تهران رأی می‌آورند.

مطلب اول
• هر دو مخالفند. اساساً مخالفند. خیلی مخالفند. پس، درس اول: نشان می‌دهند که جناح‌ها و سلایق سیاسی مسلط، ربط زیادی به مسائل این جامعه ندارند. به این معنا هستند که باید دنبال راه‌حل‌های جدید برای حل مشکلات گشت. البته از آن رو که این صداها تنها در انتخابات پژواک می‌یابند، معلوم می‌شود که بر عالمان و دانشمندان این قوم است که بیندیشند و برای مسائل این جامعه فکری بکنند و افکار خود را به راه‌حل‌های سیاسی برای حل مسائل و دشواری‌ها تبدیل کنند. نارضایتی‌هایی هست.

خواه این نارضایتی‌ها، ناشی از بالا بودن افق انتظارها باشد، خواه سستی و کاهلی حکمرانان و مأموران و کارمندان، و خواه انسداد امور در فقدان راه‌حل‌ها. در اصل، همه این‌ها هست: افق انتظارها، سستی کارمندان، و انسداد امور و فقدان راه‌حل‌ها. هر چه باشد، نارضایتی‌هایی هست.

مطلب دوم
• از این مهم‌ترین نتیجه‌ای که می‌شود گرفت که بگذریم، درس دوم برمی‌گردد به تفاوت این دو مرد متفاوت. دکتر محمود احمدی‌نژاد در ایران / دکتر علی مطهری در تهران. یکی در مقابل آن دیگری.

• فکر می‌کنم که این دوگانگی بین آرای تهران و ایران، که خود را در انتخابات‌های قبلی و خصوصاً در انتخابات دراماتیک هزار و سیصد و هشتاد و هشت به خوبی نشان داد، می‌تواند در یک سطح، بیانگر نوعی گفتگوی تعطیل شده قلمداد شود.

• تهرانی‌ها خبر از غیرتهرانی‌ها ندارند. و پس از انتخابات هشتاد و چهار، این عقده و شکاف فعال شده است. دولت، در جهت منافع گروه‌های حاشیه‌ای اقدام کرد، ابتکار سفرهای استانی را که قبلاً توسط آیت ا… سید علی حسینی خامنه‌ای بنیان گذاشته شده بود، جدی گرفت و همه جا رفت. طرح هدفمندسازی یارانه‌ها را اجرا کرد، طوری که به آنها که بیشتر و در حاشیه‌ها تولید می‌کردند، بیشتر برسد؛ لااقل بیش از پیش برسد. و خیلی سیاست‌های گریز از مرکز دیگر. البته این سیاست‌ها مستلزم به هم ریختن الگوهای توزیع قدرت و تصمیم و ثروت بود که زندگی برخورداران پیشین را بی‌ثبات می‌کرد و خشم آنان را برمی‌انگیخت.

• و دکتر علی مطهری (در کنار دکتر احمد توکلی)، شدیدترین حملات را به این دولت داشته است و در انتخابات شهر تهران، بدون حمایت گروه‌های سیاسی، از رأی بالایی برخوردار گردیده است. در عین حال، لحن دکتر علی مطهری (در کنار دکتر احمد توکلی)، در مورد هر دو دولت پیشین که دولت‌های شهربنیاد و تهران‌مدار بوده‌اند، به طرز محسوس و چشمگیری ملایم‌تر است.

مطلب سوم
• واقع آن است که بین ایران / تهران، نوعی شکاف فراهم آمده. از شدت بی‌گفتگویی چنین شده.

• مدت مدید است که به گفتگوی ایران / تهران نیاز هست. از مشروطه تاکنون، از وقتی تهرانی‌ها به دلیل تسلط خود بر دستگاه‌های دیوانی مرکزی، سواد و سایر امکانات اولیه برای «عرض حال» نزد بزرگان، امکانات و مقدورات را به سوی خود جلب کردند.
• همین گویاست. گویای آن است که به گفتگو میان تهرانی‌ها و غیرتهرانی‌ها، برای اجتناب از قول زور و باطل نیاز هست.

• تا این گفتگو شکل نگیرد، رابطه میان دو قطب سیاست قطبی‌شده ایرانی / تهرانی، میل به خشونت و اردوکشی خواهد داشت. میل به زورگویی خواهد داشت. در حالی که همه فکر می‌کنیم کارها درست پیش می‌روند، شاهد اردوکشی خیابانی برای دور زدن انتخابات خواهیم بود؛ چون تهرانی‌ها عادت کرده‌اند که فکر کنند که تهران، نصف جهان که هیچ، همه‌ دنیاست. زورشان برسد، دست‌های پشت پرده را بهانه می‌کنند و جام قهرمانی فوتبال را نیز به ضرب و زور اردوکشی خیابانی، از نصف جهان به تهران و وسط مکان جعلی پرسپولیس منتقل می‌کنند. باز هم انتخاباتی برگزار خواهد شد که در آن، رأی اول تهران، با رأی اول کشور مغایر خواهد بود، و باز هم تهرانی‌ها و جناح‌های سیاسی وسوسه خواهند شد تا شانس خود را در بیرون صندوق‌ها و در جایی دیگر بیازمایند.

• خب؛ پس، گفتگو لازم است. باید تهرانی‌ها بدانند که چه بر سر خارج از تهران می‌آید. بدانند که مدارس بشاگرد و ایذه و…

چند شیفته‌اند؟ چند کلاس کنار هم و با یک معلم درس می‌خوانند؟ آنها هم کلاس کنکور دارند؟ احتمال مرگ یک جوان زاهدانی در اثر تصادف یا یک بیماری عفونی در مقایسه با یک تهرانی چند برابر است؟ امید به زندگی یک تهرانی چقدر بیش از یک سمنانی است؟ آیا این مثل تهرانی‌ها درست است که «تهران بدجایی‌ست، ولی هیچ جا تهران نمی‌شه»!؟ چقدر عادلانه است که آن مردان و زنان و پیران و جوانان و کودکان در آن شرایط روزگار بگذرانند و تهرانی‌ها در این شرایط؟

• باید گفتگوی خفه شده میان تهران و خارج از تهران که از آغاز شهرمداری مدرن مشروطه بن‌بست شده، مجددا گشوده شود.
• و گفتگو…
• و رسم گفتگو…
مطلب چهارم
• و رسم گفتگو، سهیم شدن مردم است در سخنان و اعمال، و صبر و استقامت در این کار.
• و گفتگو به شرطی پایدار خواهد ماند که خدا نیز طرف سوم گفتگو باشد. سهیم شدن دو تن در یک. در خدا. در حق. و استقامت در این راه.

• شرط گفتگو چیست؟ آن است که اطراف گفتگو به فکر منافع خود نباشند؛ به فکر رضای خدا باشند. سر و ساده به هم بگویند که به طور تاریخی، به هر یک، چه میراثی از ملت رسیده است. وقت جنگ‌های تاریخ این کشور، همه با هم جنگیدند. وقت تقسیم غنایم که شد، شهری‌ها بیشتر بردند. وقت آن است که با هم گفتگو کنند. به هم صاف و ساده بگویند چه دارند و چه ندارند. داشته‌ها و نداشته‌ها را بین خود تقسیم کنند، یا لااقل هم را درک کنند، که عاقبت، از آن پرهیزگاران است.

• این، مستلزم و نیازمند احترام و برابری و دوسویگی، در عین تعهد به متن و نص، و در عین رهایی از ملاحظات و بردگی‌های ساختگی است. فارغ از مدرک و زبان و لهجه و رنگ پوست و تیپ و قیافه و اصالت و زور و قدرت و پول و تزویر و…، و تنها حول تقوا،…
• باید گفتگو کرد تا حق به حق‌دار برسد. گفتگو برای حق.

• عامل مخل در وقوع چنین گفتگویی، منافع و معاش و کار است. آن‌چه مانع عدالت است، این است که تهرانی‌ها منافع و معاش و کار دارند، و نمی‌توانند به خطر افتادن آن را بپذیرند.

آیا تهرانی‌ها تحمل عدل و عدالت را خواهند داشت؟ آیا شدت عدل، هنوز هم قربانی می‌گیرد؟ البته نمی‌خواهم بگویم که دکتر محمود احمدی‌نژاد کشته شدت عدل خویش است. ولی می‌خواهم بگویم که رویگردانی یکپارچه تهرانی‌ها از او، بازتاب عوامل زیادی است که امروز سر باز کرده است. تهرانی‌ها عادت کرده‌اند که در اوج قحطی بی‌آب نمانند، حتی اگر مزارع ورامین بدون آب بمیرند و آب زراعی آن‌ها به مصرف شرب تهرانی‌ها برسد.
نتیجه: فوریت «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی»

• پیش از این ایرانی / تهرانی در برخی مقاطع زندگی خود با هم بوده‌اند و هنوز هم هستند. حرم امام رضا علیه السلام، محل تجمع یکپارچه تمام این مردم در کنار هم در تمام روزهای سال است. گفتگوی ایرانی / تهرانی، در سایه مغایرت منافع و معاش و کار دشوار بوده است. پس، شاید بتوان پیشنهاد کرد که حیطه‌هایی جدا از معاش و کار را شناسایی کرد که بتوان این گفتگو را در آنجا پایه‌گذاری کرد؛ فرهنگ و دین.

• حیطه‌های گفتگوی فرهنگی و دینی، قلمروهای پا گرفتن گفتگوی آزاد می‌توانند باشند. البته این بدان معنا نیست که قلمرو و دُم بحث به اقتصاد و سیاست نمی‌کشد، می‌کشد، ولی نگاه به اقتصاد و سیاست، از فرهنگ پا می‌گیرد. جایی که امکان بیشتری برای برابری و حق‌طلبی هست.

• رسم‌ها و خطوط این قلمرو را نص دین مشخص می‌کند. نه تنها اجبار و خشونت، بلکه تمامی مناسبات سلسله مراتبی یا دستوری از این حوزه بیرون می‌مانند. «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی» دقیقاً از آن رو فضای آزادی است که میان اشخاصی که به دلایل تاریخی نابرابر شده‌اند، نوعی برابری اخلاقی برقرار می‌کند که می‌توانند از موضعی برابر در مورد وضع زندگی خود و استحقاق‌های خویش با هم گفتگو کنند.

• «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی»، مثل وضعی است که در محشر حج تمتع یا در حرم امام رضا علیه‌السلام هست. آنجا، یک «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی» است که در آن، اشخاصی که به لحاظ تاریخی موقعیت‌های نابرابری یافته‌اند، می‌توانند با هم آزادانه و برابر گفتگو کنند و حق‌طلبانه، استحقاق‌های متفاوت خود را در میان گذارند و شرایط را برای «ان اکرمکم عندا… اتقکم» فراهم آورند. شرایطی که کاش خارج از حرم دوام می‌آورد.

• «حوزه گفتگوی فرهنگی و دینی»، همان حوزه آرمانی است که در آن، هم برابری و هم فردیت، هم عدالت و هم آزادی، زیر سایه حق و حقیقت و حقانیت، تحقق و تبلور می‌یابد.

•تا وقتی این حوزه، قدرت گرد آوردن ما را نداشته باشد، و در آن واحد، هم ما را از زندگی خصوصی و منافع معاش و کارمان جدا نسازد، و هم جایگاه اخلاقی جداگانه‌ای را برای هر یک از ما در این «جهان مشترک» بندگان خدا تضمین نکند، سیاست بی‌طاغوت راستین امکان‌پذیر نیست.

•در جایی که سیاست، عرصه تاخت و تاز افراد خودمحور است، نه خدامحور، ذاتاً مستعد گفتگوی برابر نیستیم. این سیاست، ذاتاً متکی بر «زور» و باطل و طاغوت است. در این سیاست، مدام، طرف‌ها یکدیگر را «تحت فشار» و «تحت زور» قرار می‌دهند.

•احتمالاً قطبی شدن سیاسیتی که با نماد دوگانه دکتر محمود احمدی‌نژاد / دکتر علی مطهری بیان می‌شود، می‌تواند یک سمبل بیدار باش گردد. بگوید که حال که از جنگ بدر، همان جهاد اصغر مبارزه با محمد رضا شاه و صدام و آمریکا پیروز در آمدید، حالا نوبت جهاد اکبر است. بروید و با خود مبارزه کنید و آماده شوید تا از دهان شما برگیرند و به دهان مستحق‌تر از شما گذارند. بروید و با خودپرستی مبارزه کنید که طاغوت اصلی همان است.

•با خودمداری، و بدون حق‌مداری، جایی که گفتگو با معیارهایی غیر از دین باب شود، مرزها و مجاری فطری ارتباط بین افراد انسان، جای خود را به رشته پولادینی می‌دهند که انسان‌ها را چنان سفت و محکم به یکدیگر می‌فشرد که کثرت آنها در قالب انسانی با ابعاد غول‌آسا محو می‌شود. فضای حرمت میان افراد از بین می‌رود، و در نتیجه، حرمت و قدرشناسی و انصاف میان‌شان ناممکن و نامیسر می‌شود. «نیروی برهان» محو می‌شود و منافع و معاش و کار و فشار جایگزین آن می‌شود. خودتان قضاوت کنید. جملات اخیر، اوصاف حال امروز ما نیست؟

• واقع آن است که مردم‌سالاری پس از مشروطه، می‌تواند نتایجی را برای تاریخ ایران به دنبال آورد، که تاریخ سیاه پیش از مشروطه، نزد آن سفید آید. مردم‌سالاری خودمدار، نه مردم‌سالاری خدامدار، می‌شود مطالبه دموکراسی دعوا و فشار و نافرمانی و… . می‌شود مطالبه مصیبت. می‌شود مطالبه دموکراسی دوم خردادی. همش دعوا؛ همش فشار؛ همش نافرمانی؛ همش ناراحتی؛ همش چانه‌زنی؛ همش نابرادری؛ همش اعتصاب و تظاهرات؛ بدون برهان و استدلال و حق و حقانیت. پر از طاغوت. جبر و زور و افکار عمومی.
مستندات را از دفتر روزنامه بخواهید
هوالعلیم

حمایت:راز انفجارهای خونین

«راز انفجارهای خونین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛سوریه در روزهای اخیر با چندین انفجار خونین همراه بود که صدها کشته و زخمی برجای گذاشت. هرچند که در هفته‌های اخیر این انفجارها تکرار گردیده اما تشدید این ناآرامی‌ها در حالی بوده که اولا سازمان ملل تاکید دارد که سوریه در مسیر آرامش پیش می‌رودثانیا مردم سوریه در فضایی آرام در انتخابات پارلمانی شرکت کرده‌اند. هر چند که گروه‌های تروریستی مسئول این حملات هستند اما بررسی ریشه ای تحولات نشان می‌دهد که آنها به تنهایی توان انجام این اقدامات را نداشته و از جانب عامل دیگری حمایت می‌شوند.

روند تحولات در روزهای اخیر نشان می‌دهد که ائتلافی از کشورهای غربی، عربی، صهیونیستها و ترکیه برقراری فضای امن در سوریه را برنتابیده و تلاش دارند تا به هر نحوی شده با این امر مقابله نمایند. آنها برگزاری انتخابات پارلمانی با حضور ۶۰ درصدی مردم را مغایر با سیاستهای خود دانسته و برآنند تا به نوعی این امر را از جامعه جهانی پنهان سازند.آنها توجه جهانی به این انتخابات را برابر با ناکامی خود می‌دانند.

در همین حال این ائتلاف تلاش دارد تا با افزایش ناظران بین‌المللی به ۳ هزار نفر، فضایی امنیتی را بر سوریه حاکم سازد و به نوعی اشغال این کشور را محقق سازد. برخی تاکید دارند که این ناظران در اصل نقش حمایتی برای گروههای تروریستی را دارند که اطلاعات و تجهیزات را در اختیار آنها قرار می‌دهند. نکته بسیار مهم آنکه آرامش هفته‌های اخیر و نیز برگزاری انتخابات پارلمانی به نوعی از حمایت و گرایش مردم به سوی اصلاحات اسد حکایت دارد که این نیز برای برخی جریان‌های خارج نشین و ائتلاف ضدسوری خوشایند نمی‌باشد.

براین اساس می‌توان گفت که انفجارهای اخیر دمشق به نوعی انتقام گیری از مردم سوریه بوده که با حضور خود پای صندوق‌های رای حمایتهای خود از اسد و اصلاحات وی را اعلام کرده‌اند. البته باید در نظر داشت که پنهان سازی برخی تحولات منطقه نظیر پرونده الهاشمی معاون فراری رئیس جمهور عراق، سرکوب‌گری‌های گسترده در بحرین و عربستان،‌ دخالتهای خارجی در انتخابات مصر و … در ورای معطوف شدن افکار عمومی جهان به مسائل سوریه از جمله اهداف این انفجارها بوده است.

به هر تقدیر این انفجارها بار دیگر اثبات کرد که ادعای کشورهای عربی، غربی و ترکیه مبنی بر حمایت از دموکراسی در سوریه امری واهی بوده آنها برآنند تا با کشتار و جنایت طرح سلطه بر سوریه و حتی تجزیه این کشور را اجرایی سازند. با این وجود همگرایی میان مردم و نظام سوریه مولفه‌ای مهم می‌باشد که می‌تواند این توطئه‌ها را با شکست همراه سازد. 

تهران امروز:توطئه لازم نیست آقای رئیس!

«توطئه لازم نیست آقای رئیس!»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می‌خوانید؛سخنان روز پنج‌شنبه آقای احمدی‌نژاد در خصوص ریشه‌های گرانی و نیز راهکار ارائه شده برای کاهش قیمت‌ها از جمله عجیب‌ترین سخنانی است که تاکنون از سوی رئیس دولت ارائه شده است.عجیب از آن جهت که از دیدگاه رئیس‌جمهور همه علل و عوامل داخلی و خارجی طی نقشه‌ای از پیش آماده شده با یکدیگر هماهنگ شده‌اند تا دولت را در مهم‌ترین برنامه اقتصادی‌اش یعنی اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها ناکام بگذارند و در همان حال از دید وی ناکام گذاشتن این توطئه یک راه حل بیشتر ندارد:«مردم دو ماه خرید نکنند تا این توطئه ناکام بماند!»

باید به آقای رئیس‌جمهور یاد آور شد که همین نوع نگاه و نگرش غیرعلمی و غیرکارشناسی به مسائل کشورخودش ریشه بحران‌های اقتصادی مثل گرانی، تورم و از هم گسیختگی قیمت‌ها در بازار است و تا وقتی رئیس دولت و موثرترین مقام اجرایی کشور به مشکلاتی که با راهکار علمی وتمهیدات اجرایی قابل حل است، چنین نگاهی داشته باشد، هیچ توطئه و برنامه‌ای برای به‌هم ریختن بازار نیاز نیست، بلکه پرداختن به امور کشور به ویژه مسائل اقتصادی با همین رویکرد خود می‌تواند به اولین و مهم‌ترین عامل در خارج شدن ریل اقتصاد کشور از مسیر اصلی منجرشود.

در باب اینکه ایشان می‌گوید «عده‌ای خوششان نیامد قانون یارانه‌ها درست اجرا شود و تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا قانون یارانه‌ها ناکام بماند»،ذکر این نکته ضروری است که اتفاقا برعکس این سخنان، شواهد و قرائن بسیاری از همکاری بی‌دریغ دستگاه‌ها و سایرقوا برای پیشبرد اهداف هدفمند‌سازی در دست است.همه نهادها، شخصیتها و رسانه‌های گروهی حمایت کامل خود را از اجرایی شدن قانون یارانه‌ها به‌عمل آوردند و دقیقا به همین دلیل هم بود که دولت گردنه اول قانون یارانه‌ها را به‌خوبی طی کرد و توانست با کمترین چالش از پس پیامدهای روانی اعلام اجرای قانون یارانه‌ها برآید.اما پس از آن دولت راه خود را از مجلس و نهادهای رسمی و کارشناسان اقتصادی جدا کرد و بدون توجه به هشدارهای پی در پی درباره تبعات تورم‌زای رو‌آوردن دولت به سیاست‌های انبساط مالی و افزایش نقدینگی برای تامین یارانه نقدی،شد آنچه نباید می‌شد و در این میان هم جز خود دولت نباید دنبال مقصر دیگری گشت.

آشکار است وقتی که دولت بی‌محابا به خلق نقدینگی رو می‌آورد چنین رویکردی چه پیامدهایی دارد.همچنین اشتباهات فاحش دیگری که دولت در مسیر اجرای این قانون مرتکب شده، روشن‌تر از آن است که نیازی به ذکر آن باشد.نمونه چنین خطاهایی را می‌توان در گزارش هفته گذشته مجلس شورای اسلامی درباره تخلفات دولت در اجرای هدفمندی دید.

با این وجود مقامات دولت و در راس آن رئیس دولت به‌جای آنکه شجاعانه به پذیرش تقصیر دولت در اجرای این قانون اعتراف کند راه فرافکنی در پیش گرفته و زمین و زمان را جز دولت مسبب ایجاد وضع موجود می‌داند. جالب‌تر آنکه آقای رئیس‌جمهور به‌جای آنکه به فکر اقدامی از سوی دولت برای مهار وضع موجود باشد از مردم می‌خواهد که دو ماهی خرید نکنند تا همه چیز حل شود!

اگر فرض بگیریم پیشنهاد رئیس‌جمهور قابل طرح هم باشد آن وقت این سوال پیش می‌آید که چرا مردم نباید دو ماه خرید کنند؟ در این دو ماه چه کار کنند؟ چگونه مایحتاج زندگی خود را تامین کنند؟ گیریم همه مردم هم لبیک گویان به رئیس‌جمهور دو ماه خرید نکنند پس از آن چی؟آیا پس از دو ماه قیمت‌ها پایین می‌آید؟اگرمصرف کنندگان دو ماه خرید نکنند تولید کنندگان چه باید بکنند؟ واقعا مایه تعجب است که رئیس دولت به مسائل اقتصادی اینگونه می‌نگرد و راهکار مهار گرانی را در مثلهایی می‌بینید که قدما برای درس عبرت از تاریخ به قلم می‌آوردند.مثلا می‌گفتند گوشت گران شده است و فلان حکیم به کنایه و خطاب به حاکم شهر می‌گفت راه آن این است که نخریم و نخوریم! مشکلات اقتصادی راه حل‌های اقتصادی دارد نه راهکارهای غیر اجرایی و غیر کارشناسی.

اعمال چنین دیدگاهی برای رفع معضلات اقتصادی نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه بر مجموعه ایرادات و بحران‌ها خواهد افزود و اقتصاد و به تبع آن معیشت مردم را درچرخه تسلسل‌ مشکلات بی‌پایان فرو خواهد برد.راه حل‌های عقلی برای پدیده‌های اقتصادی که ریشه درعلم و دانش بشری دارد، بهترین و موثرین راهکار ‌ برای عبور از بحران هاست ولی آیا واقعا دولت تمام مسیرهای عقلی و علمی را به پایان رسانده که به روش‌های غیر علمی متوسل شده است؟علم اقتصاد را باور کنید آقای رئیس!

آفرینش: احزاب بی پشتوانه و انتظارات مردمی

«احزاب بی پشتوانه و انتظارات مردمی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛مشکلی که سال هاست عرصه سیاسی کشور از آن رنج می برد نبود احزاب مستقل و مردمی می باشد. نبود این احزاب مردمی مسبب بسیاری از معایب و چالش هایی گردیده است که راه چاره ای برای آن نمی توان یافت. پاسخگو نبودن نمایندگان مجلس، مسولان اجرایی و دیگر نهادهای کشوری در مقابل گرفتاری ها و خواسته های مردم از دلایل نبود این احزاب می باشد. نکته دیگر به وجود آمدن احزاب و تشکل های خلق الساعه در زمان انتخابات های مختلف می باشد. قبل از انتخابات، جبهه های مختلف و صداهای گوناگون به وجود می آیند و با تبلیغات مختلف نظرات مردمی را به خود جلب می کنند اما بعد از انتخابات درصورت شکست یا پیروزی این عنوان ها فراموش می شود و هیچ نامی از آنها باقی نمی ماند. وقتی الزامی به بودن یا حضورشان نیست چگونه می توان انتظار داشت پاسخگوی مردم باشند.

گرایش این تشکل ها به مراکز قدرت ضعف دیگر فعالیت حزبی در کشور می باشد. ما هنوز در کشورمان حزبی قوی که پشتوانه مردمی داشته باشد تشکیل نداده ایم. اگر این احزاب به پشتوانه های مردمی تشکیل شوند موکداً محدودیتی برای اعمال وکردارشان مشخص خواهد شد، و این گونه نیست که به محض ورود فرد به مجلس یا پست های دیگر بر اساس نظرات و سلیقه شخصی خود عمل کند . درغیر این صورت فضای سیاسی کشور دچار بی نظمی خواهد شد و منافع و عقاید شخصی است که مورد تاکید قرار می گیرد و نه منافع گروهی مردم.

وضعیت فعلی کشور را می توان شاهد این امر دانست. متاسفانه در پیش از انتخابات مجلس جبهه ها و تشکل های فراوانی ایجاد شدند که به حسب رای مردم عده ای وارد مجلس و عده ای بازماندند. حساب آنها که از قطار بهارستان جا ماندند از همین الان مشخص است و دیگر هیچ نام و نشانی از آنها نمی بینیم و نمی شنویم تا انتخاباتی دیگر، البته اگر با همان نام قبلی وارد رقابت شوند.اما درمورد تشکل هایی که به مجلس راه یافتند، باید دید نام هایی را که تحت لوای آن در انتخابات پیروز شدند را تاکی حفظ می کنند. مسلماً مردم انتظارات خود را از همان نام هایی که پیش از انتخابات به تبلیغ می پرداختند طلب می کنند.

اما متاسفانه به سبب نداشتن وجهه قانونی و الزام آور نبودن ماهیت وجودی این جبهه ها و تشکل ها، عملاً ضمانت اجرایی برای پاسخگو بودن نمایندگان وجود نخواهد داشت. بعضاً مشاهده شده که نمایندگان پس از ورود به مجلس دیگر با همراهان خود وحدت رویه ندارند و یا از حرکت باز می ایستند و یا در سمت وسوی سیاسی دیگری حرکت می کنند.

لذا لازم است تا سیستم های نظارتی در امر انتخابات اجازه به وجود آمدن تشکل ها و جبهه هایی را که بدون هیچ اساس نامه ای مدون و برنامه ای مشخص، فقط برای زمان انتخابات به وجود می آیند و پس از آن از بین می روند را ندهند.این فیلترینگ می تواند زمینه متحد شدن نیروهای پراکنده سیاسی را فراهم کند تا تحت لوای یک جریان و برای کسب قدرت و اکثریت به وحدت برسند. ضمن اینکه این روند می تواند نظارت اساسی و هدفمند را بر برنامه و وعده های این احزاب وتشکل ها داشته باشند.

از طرفی هم مردم می توانند نیازهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی خود را دسته بندی کنند و قدرت انتخاب سازنده داشته باشند. نه اینکه درهر انتخابات صدها نفر خود را کاندیدا کنند و یا نهایتاً نام خود را در یکی از لیست های موقت جای دهند و پس ورود به مجلس تصمیمات و نظرات شخصی خود را پیگیری کنند.امیدواریم انتخاب شدگانی که با نام لیست های مختلف وارد مجلس نهم شده اند، وحدت و انسجام خود را حفظ کنند و در قبال شعارهایی که داده اند خود را در معرض نظارت دسته جمعی ببینند و پاسخگوی مردم باشند.


شرق:تورم سال

«تورم سال »عنوان سرمقاله شرق به قلم حسین راغفر است که در آن می‌خوانید؛مسوولان اقتصادی کشور پیش از اجرای آزادسازی قیمت‌ها و برنامه پرداخت یارانه‌های نقدی (که به آن عنوان هدفمندی یارانه‌ها اطلاق شده‌است) اعلام کردند که این برنامه موجب تورم- یعنی افزایش مستمر سطح عمومی قیمت‌ها- نخواهد شد، بلکه فقط موجب یک جهش قیمتی خواهد شد و سپس با برقراری تعادل در بازار، علت افزایش قیمت‌ها از بین خواهد رفت. تجربه کشور خود ما بعد از جنگ تحمیلی بار‌ها بر ناکامی چنین منطقی صحه گذاشته است و سخنان رییس دولت در مشهد در هفته گذشته، خود، دلیل دیگری بر ابطال این منطق است.

اگرچه ایشان وجود تورم را تلویحا تایید کرده است اما علت عمده آن را به «شیطنت‌های موذیانه» و توطئه‌های «بیگانگان» نسبت داده است. تردید نباید کرد که «بدخواهان و ناجوانمردان و دشمنان ملت» از اخلال در اقتصاد کشور خشنود می‌شوند اما نمی‌توان همه علت تورم در سال ۱۳۹۰ را به این عوامل محدود کرد و نباید سهم قابل توجه برخی سیاست‌های اقتصادی، اتلاف منابع عمومی و فزونخواهی در دستگاه اجرایی را نادیده گرفت.

اینکه «اقتصاد ما می‌تواند جزو بزرگ‌ترین اقتصاد‌های دنیا باشد» یک ظرفیت است اما اینکه با واقعیت فاصله بعیدی دارد، یک حقیقت تلخ است. اینکه این فاصله به دلیل اتلاف ظرفیت‌های عمومی در حال گسترش است نیز واقعیت تلخ‌تری است که علت اصلی آن را باید در سیاست‌های اقتصادی دولت به ویژه سیاست‌های سال‌های گذشته جست‌وجو کرد.

تورم بالا و بیکاری گسترده دو آفت عمده حال حاضر اقتصاد ایران، هر دو محصول سرمایه‌گذاری ناکافی ظرف سال‌های گذشته در اقتصاد هستند و این در حالی است که بزرگ‌ترین درآمد‌های تاریخ یک قرن استحصال نفت در کشور در همین دوره تحقق یافته است.

واردات بی‌رویه ۲/۱میلیارد دلار میوه تنها در سال۱۳۹۰- که تولید آنها در کشور به سهولت امکانپذیر است و می‌توانست موجب رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و آزاد شدن منابع برای ایجاد فرصت‌های سرمایه‌گذاری‌های جدید شود – به رشد بیکاری و تورم و فربه‌تر شدن دلالی و فساد به زیان تولید ملی انجامید. تبدیل منابع نفتی به واردات ۸۰میلیون دلار «چوب‌بستنی» با هر منطقی تنها اتلاف منابع ملی است. اینها تنها نشانه‌های اندکی از فرصت‌های بربادرفته هستند.

فرصت‌های بزرگ‌تری که در اثر تورم ناشی از سیاست‌های اقتصادی از کف رفته‌اند، سرمایه‌های اصلی کشور یعنی نیروی انسانی متخصصی است که در اثر فقدان ظرفیت‌های اشتغال جدید، تورم بالا، برخی فساد‌ها در توزیع اعتبارات بانکی، فضای کسب و کار ناسالم، امکان به فعلیت رساندن ظرفیت‌های خود را در داخل نمی‌بینند و جای دیگری به‌جز موطن خود را برای فعلیت بخشی به سرمایه‌های خود بر می‌گزینند. اینها محصول کدام توطئه است؟

و چه سهمی از آن را باید در سیاست‌های اقتصادی دولت جست‌وجو کرد؟ اعلام «انقلابی» واردات ۲۴میلیارد دلار کالا‌های خوراکی سهمی در این نابسامانی ندارد؟ آیا بهتر نیست معادل ریالی آن که بالغ بر ۴۰هزار میلیارد تومان می‌شود را به صورت وام کم‌بهره در اختیار تولیدکنندگان داخلی و کارآفرینان جوان و دانش‌آموختگان دانشگاهی قرار داد و این منابع را تبدیل به ظرفیت‌های تولیدی کرد که تضمین‌کننده آینده تولید در کشور هم هست، در حالی که واردات ۲۴میلیارد دلاری حداکثر پاسخگوی چند ماه نیاز بازار داخلی گوشت و برنج است؟

آیا این سیاست که به اغمای تولید داخلی کمک می‌کند و به نفع اقتصاد انگلی و وابسته به خارج است، تحلیل تک متغیری شیطنت‌های موذیانه و توطئه‌های بیگانگان را تضعیف‌ نمی‌کند؟ آیا جذب ۶۶هزار میلیارد تومان از درآمد‌های مردم به‌نام افزایش قیمت حامل‌های انرژی و تزریق مجدد آن دوباره منجر به افزایش تورم نمی‌شود؟ یک‌بار از کیسه مردم برداشت می‌شود و یک‌بار نقدینگی در کشور را به یک نسبت تکاثری افزایش می‌دهد.

تورم حاصله به بازتوزیع درآمد‌ها به زیان گروه‌های با درآمد ثابت، کم‌درآمد و فقیر و به نفع گروه‌های پردرآمد و صاحبان دارایی‌های متعدد منجر می‌شود، تجربه‌ای که نابرابری در کشور را طی سال‌های اخیر به یک نقطه نامناسبی رسانده و امروز علت اصلی نابسامانی‌های اجتماعی است، اصرار بر اجرای پرداخت یارانه‌های نقدی که ۶۶هزار میلیارد تومان منابع آن قابل سرمایه‌گذاری در فرصت‌هایی است که به خلق شغل برای همین مردم و فرزندان جوانشان می‌انجامد- که شدیدا نیازمند آن هستند- می‌تواند به جلوگیری از خروج سرمایه‌های انسانی و مالی کشورمنجر شود، به رشد اقتصادی کشور و افزایش درآمد سرانه بینجامد و با سرمایه‌گذاری در حوزه‌های مشترک نفتی با کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس مانع از غارت منابع نفتی کشور توسط این کشور‌ها شود؛ در حالی که پرداخت آن به بالغ بر ۷۰‌درصد جمعیت کشور که بنا به اذعان مجریان این برنامه بیش از ۱۵‌میلیون نفر از آنها استحقاق دریافت یارانه را ندارند باید به‌کدام توطئه یا اخلالی نسبت داده شود؟

مشکل موجود کشور و تورم بزرگی که در انتظار جامعه و اقتصاد کشور است بیش از هر چیز محصول سیاست‌های اغلب غیرکارشناسی اقتصادی است که با اصلاح آنها می‌توان آینده روشنی برای کشور رقم زد. کافی است سیاست‌های نادرست را اصلاح کنیم، در آن‌صورت توطئه‌های خارجی هم بی‌اثر خواهند شد.

ابتکار: بی‌دینی آری اما بی‌اخلاقی هرگز!

«بی‌دینی آری اما بی‌اخلاقی هرگز!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛در پی انتشار آهنگی موهن به نام”نقی” که در آن به امام هادی(ع) هتاکی شده‌است- این هتاکی و وقاحت، در طراحی روی جلد آلبوم به اوج خود می‌رسد- موجی از واکنش، اعتراض و اعلام انزجار در داخل و خارج ازکشور به راه افتاده‌است. در همین شرایط نیز فتوای مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی مبنی”بر مرتد خواندن توهین‌کننده به ائمه اطهار علیه‌السلام” به تیتر خبری بسیاری از رسانه‌ها تبدیل گشته‌است. بدین منظور لازم است به نکاتی چند پیرامون این مهم اشاره شود.

نکته اول: این آهنگ متعلق به شخصی است که در گروه موسیقی زیرزمینی فعالیت داشت. وی پس از مدتی سر از آلمان درآورد و در آنجا به گروه”تپش ۲۰۱۲″ که گرایش‌ مارکسیستی دارد، پیوست. از مجموع فعالیت‌های این خواننده این طور برمی‌آید که مهمترین انگیزه او کسب شهرت و اخذ پناهندگی است.

نکته دوم: مطابق آموزه‌های دینی هیچ اشکالی وجود ندارد که انسانی از طریق استدلال و برهان، منکر اصل وجود خداوند گردد و حتی می‌تواند دلایل انکار خدا را بیان کرده و پیرامونش به گفت‌وگو بنشیند. چنانکه دلایل منکرین وجود خدا در بحث هستی‌شناسی در مباحث کلامی شیعه، بدون سانسور درج شده و بدون واهمه مورد بحث قرار می‌گیرد و دانشجویان با اطلاع از این دلایل، به سستی و بطلان آنها رای می‌دهند. با وجود این، آدمی را چاره‌ای جز الزامات اخلاقی نیست؛ انسان می‌تواند بی‌دین باشد ولی نمی‌تواند بدون اخلاق زیست نماید.

آدمی حتی اگر برای گزاره‌های اخلاقی منشأیی هم نیابد، ناچار است برای زندگی مسالمت‌آمیز با دیگران پایبند آن باشد. جامعه بدون گزاره‌های اخلاقی، فاقد امنیت و آسایش خواهد بود، حتی قانون هم نمی‌تواند خلاء اخلاقی را پر کند. می‌توان از گزاره‌ها و دستورات دینی گذر کرد اما از مرزهای آزادی و اخلاق نمی‌توان بیرون رفت؛ دور افتادن از مرزهای آزادگی، خروج از مرز انسانیت را در پی دارد.

انسان می‌تواند بدون دین زندگی کند، می‌تواند دین را نقد کند و برای نفی آن دلیل بیاورد، می‌تواند درباره آن گفت‌وگو کند اما آنگاه که به توهین و دیگرآزاری روی می‌آورد، مرزهای اخلاقی را در هم شکسته‌ و از حریم آزادگی بیرون رفته‌است. چنانکه آنانی که به هیچ دین و مسلکی هم پایبند نیستند، الزامات اخلاقی را پاس می‌دارند و تعرض به حریم‌های اخلاقی را برنمی‌تابند و از بی‌اخلاقی گریزانند.

نکته سوم: در هیچ مسلک و مکتبی توهین، دشنام و دیگرآزاری و اذیت کردن انسان‌ها مجاز شمرده نشده‌است و در هیچ کجا اهانت به اندیشه دیگران را نقد و بررسی افکار نمی‌شمارند.

در نگاه دینی هم نه فقط توهین به اندیشه‌ و مقدسات دیگران مجاز نیست که پیامبر(ص) حتی توهین به بت‌ها را هم مجاز نکردند. قرآن بارها عجز و ناتوانی خدایان دروغین و عدم قدرت آنان در سودرسانی یا ضرررسانی را بازگو کرده‌است اما توهین و دشنام به آنان را همواره نفی می‌کند.

نکته چهارم: زندگی و سیره پیامبر(ص) و ائمه اطهار(علیه‌السلام) پر است از نمونه‌هایی که به پرهیز از دشنام‌گویی توصیه می‌کند، به گونه‌ای که مهمترین ویژگی مکتب اسلامی – شیعی، رعایت ادب، متانت و نزاکت در کلام است.

نکته پنجم: در بررسی ادله کسانی که خود را مدافع اقدام این جوان جاهل و امثال ایشان برمی‌شمارند، تمسک به”آزادی بیان” موج می‌زند. این درحالی است که منشاء آزادی، کرامت انسانی است. انسان به واسطه عقل درک می‌کند، پس کرامت دارد و به اعتبار همین کرامت، حق دارد فهم خویش را بازگو کند. آزادی بیان به شرط تفکر، یک دستاورد متعالی است چون تفکر، ارزشمند و محترم است، بیان آن نیز لازم است اما اگر کسی به جای بیان اندیشه به فحش و ناسزاگویی گرفتار آید دیگر در دایره آزادی بیان قرار نمی‌گیرد. او درحقیقت به حریم آزادی تعرض کرده و از آن سوءاستفاده کرده‌است. توهین، فحش و ناسزاگویی درحقیقت اعلام جنگ با آزادی بیان است؛ آزادی بیان، هدیه‌ای آسمانی برای دور کردن آدمی از افتادن به ورطه بد‌اخلاقی و دشنام‌گویی است.

نکته ششم: بسیار دیده می‌شود که آدم‌های کوچک با فحش‌های بزرگ به دنبال کسب شهرت هستند؛ اینان برای اینکه روی موج خبری و آنتن رسانه‌ها همواره دیده شوند، جاهلانه خود را در مقابل عقاید و باورهای میلیون‌ها بلکه میلیاردها انسان قرار می‌دهند تا شاید از این طریق، برای خود شهرتی کسب نمایند یا در این مورد خاص به گمان نگارنده، مشکل پناهندگی توهین‌کننده حل شود. پس بهتر است که ما خود در زمین این گروه بازی نکنیم و اسباب تأمین خواسته‌های نامشروعشان نشویم؛ این دسته نه بهره‌ای از اندیشه دارند و نه نسبتی با منطق و استدلال.

نکته هفتم: آنچه از متن منسوب به حضرت آیت‌الله صافی به دست می‌آید، اینست که معظم‌له فتوای خودشان را بیان داشته‌اند؛ در حالی که در بسیاری از سایت‌ها و نوشته‌ها تحت عنوان”حکم” از آن یاد می‌کنند. می‌دانیم که بین فتوا و حکم، تفاوت بسیار است. اگر ایشان حکم صادر کرده باشند یعنی به مصداق خاصی اشاره داشته‌اند و اجرایش هم واجب است ولی اگر صرفاً فتوا باشد معنایی دیگر خواهد داشت که بیان یک حکم کلی است و ناظر به مصداق خاصی نخواهد بود.

به هر حال تاریخ بشر پر است از کسانی که به سمت آفتاب سنگی پرتاب کرده‌اند ولی آفتاب، همچنان آفتاب است اما از پرتاب‌کننده‌‌های سنگ هیچ اثری باقی نیست و نکته آخر اینکه، تاریخ نشان داده‌است که نمی‌توان با سنت‌های الهی درافتاد.

دنیای اقتصاد:سرنوشت یورو با نقش‌آفرینان جدید

«سرنوشت یورو با نقش‌آفرینان جدید»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛آیا دموکراسی در اروپا، موجب توقف برنامه‌های ریاضتی می‌شود؟ آیا انتخابات فرانسه و یونان آغازی از فرآیند واگرایی بیشتر در اروپا، فراموشی برنامه‌های ریاضتی و در آخر سقوط یورو است؟

نمی‌توان از این امر چشم پوشید که اجماع معنی‌داری در مورد اجرای برنامه‌های ریاضتی در بین کارشناسان و تکنوکرات‌های اروپا وجود دارد. در حقیقت می‌توان گفت که از منظر اکثر نخبگان، راه‌حل بدهی اروپا، کم خرج کردن دولت‌های مقروض است؛ البته این به معنای آن نیست که کارشناسان، مخالف رشد اقتصادی هستند؛ اما آنان می‌انگارند با این حجم بدهی نمی‌توان به سمت یک رشد پایدار قدم برداشت تا با درآمدی که از آن کسب می‌شود، این بدهی را تسویه کرد.

اما از سوی دیگر، شاید منطقی باشد تا مردمی که باید این ریاضت را تحمل کنند در زمانی که حق انتخاب دارند، به سوی سیاستمدارانی میل می‌کنند که علیه این برنامه‌های ریاضتی هستند. انتخابات پارلمان یونان، نشان دهنده این واقعیت است. احزابی پیروز این میدان بودند که فارغ از چپ و راست بودنشان علیه برنامه‌های ریاضتی بودند. حال چه حزب دست راستی دموکراسی نوین باشد یا چپ سیریزا و اتفاقا همین اختلافات فاحش در ایدئولوژی این احزاب است که منجر به ناکامی در تشکیل دولت شده است. در واقع این انتخابات تنها نشان دهنده ناراضی بودن مردم کشوری است که بیش از دیگران در اروپا، راه ریاضت را در پیش گرفته‌اند.

با این وجود آیا این انتخابات در نهایت منجر به تحولی در ارتباط یونان و یورو خواهد شد. این احتمال را نمی‌توان رد کرد، اما بی‌تردید اگر یونان مانند دموکراسی‌های توسعه یافته دنیا عمل کند،‌ ای بسا، همین سیاستمدارانی که امروز برای مبارزات انتخاباتی خود، خواستار حذف ریاضت‌ها بودند، امضای خود را پای معاهده‌هایی بگذارند که ریاضت هسته اصلی آن است. به بیان دیگر، انتظار آن است که سیاستمداران با عبور از فضای احساسی پیش از ورود به قدرت و لمس مشکلات و راه‌حل‌های موجود، راهی را برگزینند که نه بی‌وفایی به عهد با رای‌دهندگان تلقی شود و نه بتوان آن را کاملا غیرکارشناسانه دانست.

روشن‌تر آنکه، اگر دولتی از این پارلمان انتخاب شده تشکیل گردد، احتمال بسیار می‌رود تا برنامه‌های ریاضتی ادامه یابد؛ اما با فشاری کمتر. از آن سو، کشورهایی مانند آلمان نیز به‌نظر می‌رسد که دارای چنان بینشی باشند که حاضر باشند قدری از فشارها بکاهند؛ هر چند بسیاری در این کشور، معتقدند که دیگر نباید روی یونان سرمایه گذاری کرد.

صحنه اروپا اگرچه هر روز به سوی وخیم‌تر شدن و جدایی بیشتر اعضای آن به خصوص در حوزه یورو پیش می‌رود، اما به نظر می‌رسد که هنوز با اتفاقاتی چون جدایی یونان یا سقوط یورو فاصله داشته باشیم. فارغ از این تحولات بین دو سر طیف مساله بدهی‌ها؛ یعنی بین قرض‌دهندگان و قرض‌گیرندگان، دموکراسی اروپایی باعث شده تا یکی از نقش‌آفرینان کشورهای مرکز نیز تغییر کند و حال صندلی سارکوزی از آن اولاند است.

اولاند سوسیالیست به تمامی نشان داده که مخالف بسیاری از رویکردهای منطقه‌ای سلف خود است و از همین رو باعث شده تا مرکل بار دیگر در سخنرانی‌های خود از تصمیم‌های اتخاذ شده اروپا دفاع کند. اگرچه به نظر می‌رسد که رابطه بین سیاستگذاران اصلی حوزه یورو، با انتخابات فرانسه دستخوش تغییر شده، اما باز به نظر می‌رسد که این رابطه پس از کش و قوس‌هایی باز به تعادل برسد و کم و بیش در همین راه فعلی تداوم یابد.

در واقع، جنس مشکلی که حوزه یورو با آن روبه‌رو است؛ به گونه‌ای که بیش از هر زمان دیگر نیازمند نظرات اجماعی تکنوکرات‌ها است و دموکراسی‌های غربی در این وادی نشان داده‌اند که در نهایت فارغ از تحولات انتخاباتی در هنگام تصمیم‌گیری در مورد این مشکلات، نظرات کارشناسی بر قول‌های دو آتشه انتخاباتی خواهد چربید و شاید این امر در فرانسه بیش از یونان صدق کند. نهاد‌های اقتصادی – سیاسی اروپا به خصوص در غرب قاره، به آن شکل استوار هستند تا موج‌های انتخاباتی آنان را تخریب نکنند.

هرچند بنا بر ذات دموکراسی، هر انتخاب جدید می‌تواند موجب ایجاد تغییراتی در سیاست‌ها شود؛ اما بی‌تردید اگر این سیاست مرتبط با نهاد‌های تخصصی باشد، تنها با مشورت آنان است که سیاست جدید اعمال می‌شود و به نظر می‌رسد که با وجود این نهاد‌ها، برنامه‌های ریاضتی فعلی به‌رغم انتخابات تازه در اروپا، به آن میزان که قول‌های انتخاباتی به آن دامن زدند، تغییر نکند. از این منظر شاید بتوان گفت، پس از چند صباحی که دوره تغییر نقش‌آفرینان اروپا گذر کرد، سیاست‌ها با تعدیلی دنبال خواهد شد، تا آن زمان که نهاد‌های تخصصی واقعا به این نقطه برسند که دیگر نمی‌توان این راه را ادامه داد.

جهان صنعت:توطئه‌گران ناشناس

«توطئه‌گران ناشناس»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمی جونی است که در ان می‌خوانید؛ مانند همیشه توطئه‌گرانی که هویتشان آشکار نشده به ایجاد اخلال در بازار و به هم زدن قیمت‌ها متهم شده‌اند.

رییس‌جمهور باز هم توطئه‌گران را به تلاش برای برهم زدن و آسیب‌رسانی به نظام اقتصادی متهم و تاکید کرد که دولت با هوشیاری این توطئه‌ها را شناخته و با آن مقابله می‌کند‌. البته مایه‌ خوشحالی است که دولت توطئه‌ها را به سرعت کشف و خنثی می‌کند اما در همین گفتار، احمدی‌نژاد تاکید کرده که برای مبارزه با این توطئه‌ها بهتر است مردم کمتر به بازار بروند. پرسش مهم آن است که اگر دولت اینچنین به توطئه و توطئه‌گران مسلط است چرا به تنهایی و با ابزاری که در اختیار دارد با آنها مقابله نکرده و آنها را نابود نکرده است تا جایی که به مردم متوسل می‌شود و از روی ناچاری راه‌حلی دور از انتظار مانند کمتر مراجعه کردن مردم به بازار را پیشنهاد می‌‌کند.

رییس قوه مجریه که بارها تاکید کرده دومین جایگاه کشور را ریاست می‌کند در حالی آشفتگی‌های اخیر در نظام اقتصادی کشور را محصول توطئه‌های مشترک داخلی و خارجی خواند که هیچ‌کسی را به عنوان عامل اجرای این توطئه‌ها معرفی نکرد، اگر توطئه‌گران در خارج از کشور هستند چرا رییس دولت با ارایه اسناد و مدارک به مردم نشان نمی‌دهد که چه کسانی و چگونه این توطئه‌ها را هدایت و راهبری کرده و می‌کنند؟ اگر هم توطئه‌گران در درون مرزهای کشورمان هستند چرا‌ رییس دولت به عناصر اطلاعاتی و امنیتی کابینه دستگیری و تحویل آنها به قوه قضاییه را دستور نمی‌دهد؟

حداقل از ابتدای دولت محمود احمدی‌نژاد تا‌کنون هیچ‌کس به عنوان توطئه‌کننده علیه تصمیم و برنامه‌های دولت در دادگاه‌های ایران محاکمه یا حداقل معرفی نشده، این در حالی است که آقای رییس‌جمهور‌ به ویژه هنگامی که تصمیم‌ها و رفتار دولت به ایجاد بی‌نظمی در امور اقتصادی و دیپلماسی کشور می‌انجامد‌ به دفعات مکرر و در مواقع مختلف عناصر و دست‌های توطئه‌گر داخلی و خارجی را به عنوان متهم اصلی معرفی کرده است.

با چنین شرایطی این پرسش مطرح است که آیا رییس دولت خود توطئه‌گرانی که آنها را به مردم معرفی می‌کند، می‌شناسد؟

گسترش صنعت:دولت در میان مردم

«دولت در میان مردم»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت بعه قلم سیدعلیرضا شجاعی است که در آن می‌خوانید؛مرور کارنامه دولت نهم  و دهم نشان می‌دهد که سفرهای استانی یکی از کلیدی‌ترین و مهم‌ترین برنامه‌های دولت و رئیس‌جمهوری بوده است. به طوری‌که طی این سال‌ها گذشته، سه‌دور سفر استانی انجام شده و دولت اکنون در حال انجام دور چهارم سفرهاست. سفرهایی که به‌عنوان راهبرد اصلی ارتباط مستقیم با مردم و توزیع عادلانه ثروت و همچنین رشد متوازن همه نقاط از ابتدا مورد تاکید رئیس‌جمهوری قرار داشته است.

از این رو می‌توان یکی از رویکردهای اصلی این دو دولت  را پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم در جامعه دانست چراکه محور اصلی مردم‌سالاری دینی ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دولتمردان با مردم است و هرچه این ارتباط و حلقه‌های متصل به آن تعامل لازم و کافی داشته باشند منشا اثرات مثبت برای مردم در جامعه است به نحوی که انعکاس آن در جامعه و در نهایت به مردم به‌عنوان مدعیان مطالبات خود به‌خوبی نمایان خواهد شد و زمینه‌ساز اعتماد لازم دوسویه را بین مردم و دولت فراهم می‌کند.

اما نکته حائز اهمیت، اهداف و دستاوردهای سفرهای استانی دولت به مناطق مختلف کشور است که مسوولان و شخص ریاست‌جمهوری از نزدیک با جغرافیا، فرهنگ و خواسته‌های ملت ایران با شرایط اقلیمی متفاوت آشنا شده و این امر  تصمیم گیری‌های دولتمردان برای آگاهی از جوانب پنهان مشکلات جامعه و تلاش برای رفع آن و ایجاد آسایش و رفاه را به‌دنبال دارد بنابراین در این میان و در هر سفر و متناسب با شرایط و نیازهای آن منطقه دستورات و کمک‌هایی برای رفع مشکلات مردم و توجه به انجام امور زیربنایی از جمله واحدهای تولیدی و صنعتی صادر و یا در قالب تصمیمات اتخاذ شذه برای عملیاتی شدن و حرکت در مسیر اجرا، مصوبات استانی محقق شده و اعتبارات آن از محل‌های تعریف‌شده و سرفصل‌های متناسب با آن تامین شده است.

شاید بتوان یکی از دلایل مهم رشد  تولید و صادرات طی سال‌های ۸۴ تا ۹۰  در استان‌ها و شهرستان‌های مختلف کشور را در بررسی و حل مشکلات فعالان بخش خصوصی و واحدهای تولیدی از نزدیک جست‌وجو کرد. به عنوان نمونه بر اساس آمار موجود صادرات غیرنفتی که بخش قابل توجهی از آن از طریق استان‌های غیر از تهران صورت می‌گیرد از ۱۱ میلیارد دلار در سال ۸۴ به ۴۴ میلیارد دلار در سال ۹۰ افزایش یافت که نشان‌دهنده روند روبه رشد صادرات در طی این سال‌هاست.

از این‌رو شایسته است مسوولان اجرایی شهرستان‌ها با جدیت بر روند اجرای پروژه‌های عمرانی، خدماتی، صنعتی و… که بنا به دستور رئیس‌جمهوری در حال انجام است نظارت کرده  و ضمن تسریع در روند عملیات اجرایی آنها با حذف هزینه‌های اضافی ناشی از طولانی شدن زمان بهره‌برداری بر کیفیت طرح‌ها افزوده شود. البته لازم است که برای ایرانی‌سازی همه دستگاه‌ها و بخش‌ها به یاری هم بشتابند تا در سالی که تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی است شاهد شکوفایی عرصه‌های مختلف خدمت‌رسانی  در کشور باشیم.


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.