گردآوری توسط گروه موفقیت ممتاز نیوز
آنتونی رابینز معروف هم در ابتدای شروع کارش، سراغ چند تا از موفقها رفت تا سر از راز و رمزشان در بیاورد
با آنتونی رابینز که آشنا هستید؟ امکان ندارد کسی وارد حوزه موفقیت و مطالعه در این بخش شود و آنتونی رابینز را نشناسد؛ معروفترین و پرشورترین سخنران انگیزشی جهان که تا حالا میلیونها نفر از صوت و تصویر او و آموزشهایی که میدهد، استفاده کردهاند. او را تونی صدا میزنند؛ لابد برای اینکه صمیمیت بیشتری ایجاد شود. تونی، وقتی که شروع به فعالیت کردن در حوزه موفقیت و سخنرانی انگیزش و افزایش توانمندی آدمها را کرد از خودش همان سؤال طلایی همیشگی را کرد: چرا بعضیها موفق میشوند؟ او، تلاشهای زیادی کرد و مطالعات فراوانی را از سر گذراند تا به پاسخ این سئوال طلایی برسد. تونی نیز در طول زندگیاش، علاقهمند به مصاحبه و گفتوگو با چهرههای موفق زمانه خودش بود. او بخشی از این علاقهمندیها و ملاقاتها را در کتابهای خودش آورده است.
پسربچه جنجالی
تونی در روزگاری از عمرش تصمیم گرفته بود که بازیکن بیسبال شود؛ روزگاری که دبیرستان درس میخواند. وقتی که دید در این حوزه نمیتواند خودی نشان بدهد، تصمیم گرفت که برود و خبرنگار ورزشی شود. او نشست و برای برخی از باشگاهها نامه نوشت تا درخواست مصاحبه با ستارهها را داشته باشد. جواب یکی از نامهها آمد که قرار ملاقات با هوارد، از ستارگان مطرح بیسبال آن روزگار بود. او هم سریع شال و کلاه کرد و خودش را به محل مصاحبه رساند. خیلی شلوغ بود ولی به هر ترتیبی که بود، رفت و خودش را به او رساند و سؤالات جالبی هم کرد؛ جوری که همه مسحور سؤالات خوب او شده و نشریات محلی نیز به واسطه این کار، او را پسربچه جنجالی نام نهادند.
یک معلم گذری
تونی رابینز، یک روز داشت به مردی کمک میکرد تا برخی از اسباب و اثاثیههایش را به خانهای که تازه خریده بود، منتقل کند. خانه، بسیار مجلل و در حد قصر بود. سؤال همیشگی، سراغ آنتونی رابینز آمد: شما چطور توانستهاید اینجا را بخرید؟ شما چطور توانستهاید اینقدر موفق باشید؟ آن مرد هم به خاطر اینکه تونی بچه خوبی بوده و کمکش کرده، راز این ماجرا را برایش توضیح داد که ، او هم فقیر بوده و سرایداری میکرده و تنها به واسطه حضور در سمینارهای جیم ران، معروفترین سخنران انگیزشی دهه ۷۰ میلادی در ایالاتمتحده، زندگیاش عوض شده و تکانی به خودش داده است. به جیم ران علاقهمند شد و هرطوری که بود، راهی پیدا کرد برای جور کردن پول شرکت در سمینارهایش.
راز در پشتی
تجربه ناب دیگری که تونی در روزگار نوجوانی داشت، مصاحبه با وودی هایس بود. او دوست داشت که این ستاره را ببیند و پای حرفهایش بنشیند. خودش را با اتوبوس به محل تمرین این ستاره ورزشی رساند. از کارمندان هتل که میپرسید، کسی جوابش را نمیداد. تا اینکه به محل تمرین هتل رفت. دید چند بازیکن مشغول بازی هستند. از آنها پرسید که کجا میتواند وودی را پیدا کند. اول کمکش نکردند، بعد که دیدند واقعا بچه خوبی است، به او گفتند که باید کدام اتاق برود. او هم دوان دوان خودش رابه اتاق رساند. هرقدر در زد، کسی در را باز نکرد. تا اینکه به او گفتند که وودی مصاحبه مطبوعاتی دارد. خودش را سریع از در پشتی، به محل مصاحبه رساند. هر کسی هم که از او میپرسید کیست و چه کار دارد، میگفت که خبرنگار فلان خبرگزاری است و برای مصاحبه آمده است البته درست است که سن و سالش کم است اما … . بالاخره این هم ترفندی بود برای فرار از دست نگهبانها. سرانجام خودش را به میان خبرنگاران رساند. اما از آنجا، نه میتوانست وودی را ببیند و نه از او سؤال کند ضمن اینکه وقت این کنفرانس خبری هم تمام شده بود. حالا فرصت داشت از دست میرفت. یادش افتاد که از کدام در پشتی تو آمده است. سریع خودش را به آنجا رساند و در را باز کرد که ناگهان خودش را در مقابل وودی دید. از او تقاضای مصاحبه کرد. قبلا نامهای برایش فرستاده بود. وودی یادش آمده که نامهای برایش رسیده است. قبول کرد تا نیم ساعت با او مصاحبه کند؛ با پسرک جنجالی که میتوانست ستارهها را به حرف بکشاند. او این مطلب را آنقدر خوب نوشت که موفق شد در ۱۴سالگی، یک شغل.
در محضر جیم
مورد بعدی هم، دیدار با جیم ران بود. تونی، پیامهای جیم را شنیده و تحت تاثیرش قرار گرفته بود و به هر ترتیبی که بود میخواست با او کار کند. سرانجام این اتفاق افتاد و این همکاری منجر به دیدارهایی هم شد. در این دیدارها هم، سؤالها و جوابهایی رد و بدل شد. به این ترتیب، تونی جوان با یکی از موفقترینهای عصر خودش دیدار کرد و از سرچشمه حکمتهای روزمره او نهایت استفاده را برد و چنین بود و چنین شد که جیم ران برای همیشه استاد جناب رابینز ماند.
تی وی – موفقیت مالی و ثروت
باز نشر: سایت خبری تحلیلی ممتاز نیوز www.momtaznews.com