دوگانه رنج

ما رنج می کشیم. نوع انسان رنج می برد. اصلا آدمی در رنج خلق شده است. «لقد خلقنا الانسان فی کبد». اما «رنج» یک لفظ مشترک برای مصادیق گوناگون و گاه متناقض است. انسان گاه رنج می برد از سر معرفت و غیرت. رنج می کشد از اینکه دیگران را در رنج می بیند و به خاطر آنها خود را در سختی می اندازد. می شود پیامبر اعظم(ص) که از رنج امت در رنج بود (عزیز علیه ما عنتّم). از غصه رنج آنان تا آنجا پیش رفت که وحی آمد «فلعلّک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا» (آیه ۶ سوره کهف) و «لعلّک باخع نفسک الاّ یکونوا مومنین» (آیه ۳ سوره شعرا). پیامبر رحمت(ص) نزدیک بود بر سر غصه رنج مردم، جان گرامی را فدا کند. رنج کشیدن، گاه جریمه غیرت و معرفت یک روح بزرگ است، چندان که استاد شهید مطهری(ره) فرمود «روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد… روح کوچک دنبال لقمه برای بدن و پست و مقام می رود ولو با گرو گذاشتن ناموس… اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند، بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ به تن می گوید این سر را توی تنور ببر تا حرارت آن را حس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن. … روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا ۰۰۳ زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که زیر سم اسب ها لگدمال می شود، جریمه یک روح بزرگ، جریمه یک حماسه، جریمه حق پرستی و جریمه روح شهید را می دهد».

رنج اما گونه های دیگری هم دارد. گاه رنج مردم عادی و محرومیت ها و سختی های زندگی آنان است. و گاه رنج خواص و نخبگانی است که اسیر آرزوها و خواسته ها و تمنیات دور و دراز خویشند و چون به آن خواستنی ها -نام و مال و مقام و عیش پایدار و تکاثر بی مرز قدرت و ثروت- نمی رسند، عذاب می کشند. اینها سه قسم رنج است که هر یک مرهمی خاص خود دارد و به شیوه ای متفاوت تسکین می پذیرد. همه ما رنج می کشیم اما شماری به خاطر اینکه مردم رنج می کشند، رنج می برند تا از رنج آنان بکاهند و گروهی به مردم رنج فراوان می رسانند تا خود رنج نکشند. این دو را به یک جرعه و شربت مشابه نمی توان از رنج رهاند، که حسگرهای رنج و لذت در آنها از هم متفاوت است. ممکن است این هر دو حتی در نگاه اول در یک جبهه تلقی شوند اما در حقیقت آنها دو گروهند؛ آنان که غم مردم می خورند و غصه دار حقوق الهی بر زمین مانده هستند و آنها که بر رنج های مردم می افزایند یا از کنار احکام معطل الهی می گذرند تا خود به آسایش و بهره و لذت برسند.
ما رنج می کشیم. مردم خوب ما رنج می برند وقتی برخی نخبگان و صاحبان منصب و نفوذ و رسانه را می بینند که گویا قدر فرصت های بزرگ پیش روی کشور را در دهه چهارم انقلاب نمی دانند، غرق تنیدن و فربه کردن قبیله سیاسی خود هستند و رنج های روزمره شهروندان، دل آنها را نمی لرزاند و نمی رنجاند. این طایفه چنان مشی می کنند که بوی غمخواری مردم از آن استشمام نمی شود. این موضوع، حقیقت تلخ و رنج آوری است غیرقابل کتمان اما همه واقعیت نیست و حقیقت سویه دیگری هم دارد که آن را کمتر می بینیم. درست مانند لکه سیاهی که روی پیراهنی سپید به چشم می آید. آن لکه را نمی توان انکار کرد اما اصل حقیقت و واقعیت، آن لکه نیست. در جامعه و سیاست ما نیز خوبان بسیاری هستند که اگر از معاریفند بی سرو صدا و ادعا، و اگر گمنامند بی سروصداتر، خدمتگزاری مردم می کنند و گره از راه پیشرفت کشور می گشایند. هر چه بی دردها پرهیاهو هستند و به چشم -چون خار- می آیند این طایفه دوم، مطلقا هیاهو و جلوه فروشی نمی کنند حال آن که چرخ خدمت و عزت و پیشرفت بر کاکل آنان می چرخد.
آدرس اگر می خواهید، شهید مصطفی احمدی روشن (معاون تاسیسات اتمی نطنز) از نسل سوم انقلاب که در مستاجری سر کرد؛ و شهید «حسن تهرانی مقدم» و مجاهد والا مقام مرحوم «عبدالله والی» از نسل اول انقلاب که در گمنامی تمام، به چرخ خدمت و پیشرفت و سازندگی در کشور شتاب دادند. از این مجاهدان گمنام و بی ادعا و پرخیر و کم خرج در کشور فراوانند که در غوغای طبّالان منازعات سیاسی به حاشیه می افتند یا به واسطه تبلیغات سازمان یافته دشمنان چنین تداعی می شود که تمام کشور در چنبره منازعات سیاسی است. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب در ملاقات خانواده مرحوم حاج عبدالله والی «بعضی ها هستند هر کاری می خواهند بکنند قبل از اینکه کار انجام بگیرد، تابلویش را می زنند. مدت ها این تابلو آنجاست، هیچ کاری هم انجام نگرفته. بعضی ها هم نه، کار را انجام میدهند، هیچ تابلویی هم ندارد. کار مرحوم حاج عبداله والی و شماها از این نوع دوم است، یعنی بی تابلو [به بشاگرد] رفتید و برای خدا کار واقعی کردید، اینها خیلی باارزش است. شما بدانید این جور کارهای بی سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست می کند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر می گذارد. مثل سیمانی است که در یک بنایی تزریق کنند و آن را مستحکم کنند. با انجام این جور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم می شود بدون اینکه کسی بفهمد. یعنی وقتی در گوشه و کنار کشور، در بین مردم، کسانی هستند که کار را برای خدا می کنند، کار را مخلصانه انجام می دهند، دنبال هیاهو و جلب نظر این و تحسین آن نیستند، یکی از خواصش این است که اصلا خود این بنا را مستحکم می کند، مثل روحی که در یک کالبدی بدمند.»
مردم خوب ما سرشار ایمان و امید به آینده اند هرچند رنج می کشند از اینکه ببینند برخی متولیان امور، قاعده بازی مؤمنانه را از خاطر می برند و زحمت افزا می شوند. تن دادن به عملیات روانی دشمن در زمینه جعل یا تشدید اختلافات کم مایه، با طبع بلند مردمان ما نمی خواند. فراموش کردن قواعد رفتار مؤمنانه و از سر پارسایی بود که در طول ۳ دهه پس از انقلاب به ویژه سال های اخیر، مجال نقش آفرینی بدخواهان و فضای شبیخون دشمنان را فراهم کرد. تلخ بود هر جا که در طول این ۰۳ سال دیدیم دوستانی با حاملان انقلاب و ارزش های آن فاصله گذاری می کنند اما نسبت به نامحرمان و مفسدان و اهل اباحه گری- به همان اندازه- حساسیت و وسواس نشان نمی دهند. دیدیم که این قبیل سیاستمداران نوعا عاقبت به خیر نشدند. دافعه ها و جاذبه های آنان به هم خورده بود. و خوب که باریک شدیم دیدیم به مرور خود را جای خدا و خلق نشانده و فربه کرده اند. دیدیم که الهه ای تراشیده اند از خواسته های خویش و اطرافیان چنان در عرض و طول این خودمداری و خود مرکزبینی و آرزوهای دور و دراز دمیده اند که جایی برای محبت معبود و غم مخلوق نمانده است. وقتی منزلت و موقعیت و قبیله سیاسی «من» جای دغدغه «مسئولیت و تکلیف من چیست» نشست، معلوم است که جایی برای وحدت و همدلی نمی گذارد. چنین رجالی هر چه قدر آماده مصانعه و سازش و همرنگی و مداهنه با اغیار هستند، از فشردن دست الفت و دوستی و تعاون با مؤمنان گریزان می شوند.
اولویت در قاموس اصولگرایی، با وحدت و اتحاد است نه تقابل و تضاد و فرسایش. این تضادهای فرساینده، گارد رقبای سیاسی را نسبت به نامحرمان و فرصت طلبان و نفوذی ها می گشاید همچنان که در برخی ادوار مجلس و دولت گشوده است. هیچ هدفی ولو مقدس، وسیله نامشروع را توجیه نمی کند. این عین اباحه گری و رفتار اموی و عمروعاصی است. مراعات همین یک قلم- حریم اصول و حرمت پیوند با بی مبالاتی کنندگان نسبت به آن- بسیاری از بحران ها و چالش ها را برطرف می کند و مانع هدر رفت فرصت ها می شود. وحدت وفاداران و حاملان انقلاب، انحلال در یکدیگر نیست بلکه تعاون و هم افزایی و پشتیبانی یکدیگر در امور مهم ملی ضمن تفاوت سلیقه هاست. و باید نگران شویم اگر دیدیم در مصالح کلی کشور و نظام، غیرت همدیگر را نداریم و یا ماشین جنگی تبلیغات دشمن به ویژه در داخل، به ترور شخصیت اجزای مختلف این جبهه بزرگ انقلاب می پردازد و ما برافروخته نمی شویم هیچ، که بفهمی نفهمی بدمان هم نمی آید از اینکه «رفیق – رقیب» ما را تخریب کنند! عایق شدن ۲ لایه «نفوذی ها» و «تندروهای کم ظرفیت» فاصله افکن است و یارگیری از آلودگان در رقابت های رایج، خودزنی به خواست دشمن. این فاصله ها آن گونه که امیرمؤمنان(ع) فرمود آدمی را طعمه شیطان می کند همچنان که برّه جدا از گله، سهم گرگ می شود. فتنه سال ۸۸، ماجرای حلقه انحرافی و برخی اتفاقات ناگوار انتخابات اخیر مجلس- هرچند که در برابر صلابت نظام و مردم به جایی نرسید- استعداد غفلت را در طیف های مختلف سیاسی نشان داد و اگر چاره نشود در آینده نیز از خود آنها تلفات خواهد گرفت.
ما -فرزندان آدم- رنج می بریم. برخی از این رنج ها، اسباب کرامت و برخی دیگر مایه ذلت است. می توانیم از رنج های خویش سرمایه و انرژی حرکت بسازیم یا ریسمان دست و پاگیر اسارت. برای خود نوشابه باز نکنیم. ما این ظرفیت را هم داریم که آینه عبرت و اسباب شماتت دشمنان شویم. می شود با خدا و خوبان او- به زعم خود- مکر ورزید تا آنگاه مشمول مکر الهی شد که بی برو بر گرد هلاک می کند. می شود نام ما نیز از فهرست خوبان و دوستان خدا خط بخورد. اما جرعه هایی ناب از حکمت الهی هم هست که می تواند رنج ما را به آسایش و نشاط تمام بدل سازد. یکی از آن جرعه های ناب و نایاب، در مناجات مولود شریف این روزها حضرت سیدالساجدین و زین العابدین علیه السلام جاری شده که عرض می کند:
«خداوندا تو دین خویش را در هر عصر به امامی تایید کرده ای… خداوندا پس الهام کن به ولی خود شکر آنچه به او نعمت داده ای و الهام کن بر ما تا نعمت وجود او را شکرگزار باشیم… و رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانی او را به ما ببخش… خداوندا بر دوستداران امامان که معترف به جایگاه آنها و پیرو راه آنان و متمسک به ولایت ایشان و چشم انتظار روزگار آنها هستند درود فرخنده و پاکیزه و فزاینده خود را در هر صبح و شام بفرست و امر آنها را بر مدار تقوا جمع کن و کارهای آنها را به صلاح و سامان برسان… و مرا با مهلت دادن غافلگیر نکن… بیدارم کن از خواب غافلان و خواب زدگی اسرافگران … و پناه ده از آنچه که مرا از تو دور می سازد… و از غمرات و تیرگی های فتنه مرا نجات بده… و حائل شو میان من و دشمنی که مرا گمراه کند و هوایی که به هلاک اندازد… مانند کسی که از چشم رعایت تو افتاده، مرا دور نیافکن… بلکه دستم را از سقوط بی دینان بگیر… محبت دنیای پست را از قلب من ریشه کن فرما… مرا روز ملاقات خویش خوار نکن… و به حیات طیبه زنده ام بدار… از شماتت دشمنان و حلول بلاء پناهم بده… و آن هنگام که فتنه و گمراهی و بدی را برای قومی اراده کردی، مرا به پناه خود نجات ده… مرا سرگشته رها نکن هرگاه که طغیان کردم… و مایه اندرز و عبرت اهل موعظه و عبرت یا اسباب گمراهی آنها که به من می نگرند قرار نده. و با من در زمره کسانی که با آنان مکر می کنی، مکر نورز. و دیگری را جایگزین من در امر خیر نکن و نام مرا از دفتر نیکان تغییر نده… و مرا مایه تمسخر خلق خویش و درگاه خود نگیر… و خنکای عفو و حلاوت رحمت و روح ریحان خویش را به من بچشان… و کینه مؤمنان را از قلب من ریشه کن فرما و دل مرا با خاشعان مهربان کن و با من چنان باش که با صالحانی و با زیور پارسایان مرا بپوشان و نام نیک و یاد فزاینده برای من در میان آیندگان قرار بده» (دعای ۷۴ صحیفه سجادیه).
محمد ایمانی


بولتن نیوز

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.