رزیتا غفاری بازیگر تئاتر و سینمای تهران که در سریال در قلب من به کارگردانی حمید لبخنده به شهرت رسید متولد ۱۳۵۱ و همسر عباس صالحی میباشد. این بازیگر که آرامش در بیشتر نقشهایی که تاکنون بازی کرده موج می زند مربی اسکی نیز میباشد. ناگفته نماند وی از کودکی پا به دنیای تئاتر گذاشت. او که تاکنون در ژانرهای زیادی با موضوعات روز خانواده نقش آفرینی کرده است.
رزیتا غفاری عاشقانه دل به دنیای بازیگری بست تا تصویری ماندگار در ذهنها به جا گذارد. این بازیگر به گفته خود عشق به زندگی را از دستان پدر و از میان نصیحتهای مادری مهربان آموخته است. او میگوید: همیشه میخندم و کورترین گرههای زندگی را با تبسم میگشایم. در کلامش عشق به زندگی جریان دارد و رنگ زیبایی از ثانیههای مهربانی را به تصویر درآورده است. عاشقانه دل به دنیای بازیگری بست تا تصویری ماندگار در ذهنها به جا گذارد. رزیتا غفاری متولد ۱۳۵۱ در تهران از کودکی پا به دنیای تئاتر گذاشت. او که تاکنون در ژانرهای زیادی با موضوعات روز خانواده نقش آفرینی کرده است، امسال به عنوان سفیر اهدای عضو و اهدای زندگی انتخاب شد.
عشق به خانواده و تعیین محدوده و مرز بین کار و زندگی، یکی از مهمترین اولویتهای اوست. میگوید: سال ۱۳۸۰ ازدواج کردم که ثمره آن دخترم تارا است. همیشه سعی کردهام زندگی هنری ام را در کار تعریف کنم و برای زندگی مشترک و خانوادهام بیشتر وقت بگذارم. تربیت تنها دخترم برای من و پدرش بسیار مهم است سعی میکنیم زندگی را کاملاً با دیدگاهی نو برایش تعریف کنیم به گونه ای که حتی از کنار کوچکترین مسائل و نکتهها به سادگی نمیگذریم. همه اصول زندگی را نکته به نکته برایش توضیح میدهم و با هر مشکلی که رو به رو میشود، سعی میکنیم کنارش باشیم و او را کمک میکنیم تا زودتر آن را حل کند. یکی از مسائلی که در زندگی خانوادگی به آن اهمیت میدهیم، حرف زدن زیاد با دخترمان است. من و همسرم همیشه در فرصتهای مناسب در مورد مسائل زندگی با تارا حرف میزنیم و امیدواریم او دیدگاه زیبایی نسبت به زندگی پیدا کند.
زشت و زیبا و تلخ و شیرینهای زندگی از دید او تفکیک ناپذیرند. غفاری میگوید: به عنوان یک هنرمند زندگی را با تمام جزئیاتش میبینم. زندگی را جزء به جزء، تصویر به تصویر، پلان به پلان و… میبینم. شاید همین نگاه هم باعث میشود که همیشه هنرمندان در زندگی اذیت میشوند اما روی دیگر زندگی را که همان ظرافتها و زیباییهاست، بیشتر دوست دارم. سعی میکنم سختیها را بپذیرم.
فرد امیدواری هستم. روحیه شادی دارم و کمتر پیش آمده که افسرده و ناراحت شوم با تمام مشکلاتم راحت کنار میآیم و همیشه احساس میکنم خداوند در کنارم قرار دارد و او را در تمام لحظات احساس میکنم، در جامعه هم با همین روحیه و انگیزه حاضر میشوم.
نقش آفرینیهایش را شاید بر همین اساس دنبال میکند. برای او زشت و زیبا مهم نیست اما معتقد است انتخاب نقشهای زیبا بر روحیه و زندگی تأثیر میگذارد.
ایفای نقش در حوزه اهدای عضو هم یکی از همین نقشها بود، به گونه ای که با گذشت ۱۰ سال از آن، هنوز هم آن لحظهها را به یاد دارد.
حدود ۱۰ سال پیش بود که با مقوله اهدای عضو آشنا شدم؛ زمانی که به من پیشنهاد دادند که کارت اهدای عضو بگیرم، استقبال کردم اما متأسفانه نتوانستم در این حوزه فعالیت بیشتری داشته باشم. زمانی که در جشن نفس به عنوان سفیر زندگی انتخاب شدم، احساس کردم این بخشش ماندگار برای همیشه در تاریخ زندگی بشریت ثبت میشود. هیچ وقت تا به امروز در زندگی و کارم چنین احساس خوبی را تجربه نکرده بودم. شاید فقط یکبار در طول این سالها جایزه دریافت کرده باشم و آن جایزه بهترین بازیگری زن از جشنواره مولوی بود. همیشه دوست داشتم تقدیر از من معطوف به آن چیزی شود که دوست دارم. زمانی که به عنوان سفیر زندگی در اهدای عضو انتخاب شدم بالاترین ارزش معنوی نصیبم شد که برایم شادی و خوشحالی زیادی به ارمغان آورد. واقعاً شعار نمیدهم حس خیلی خوبی را داشتم و زمانی که تندیس سفیر زندگی را گرفتم، از انتخاب و گرفتن تندیس در هر جشنواره ای برایم باارزش تر بود.
توجه به ارزش زندگی و مفاهیم آن یکی از دغدغههای اصلی او از سالها پیش بوده و معتقد است همیشه این تغییر نگاه را در زندگی داشته است و چون زندگی را زیبا دیده، قدر لحظههای زندگی را دانسته و برای ارزشهای زندگی احترام قائل بوده است.
میگوید: به نظر من بازی در این موضوعات تاثیرات به سزایی روی بازیگر و مخاطب دارد و چون تمایل دارم دغدغههای زندگی اجتماعی را به تصویر بکشم، فیلمنامه هایی با موضوع احساسات مردم را بیشتر انتخاب میکنم. بازتاب این نقش را از زبان مردم شنیدهام و واکنشهایشان برایم جالب بود و در ارتباطی که با آنان داشتم، میشنیدم که میگفتند بازی در این نقش بسیار اثرگذار بوده است.
او که جایگاه بسیار والایی برای تکتک لحظهها قائل است و عشق گسترده ای به زندگی و مفاهیم آن دارد، اهدای عضو را یکی از ماندگارترین روشها برای احترام به زندگی میداند.
زندگی را خیلی خیلی دوست دارم واضح است اگر فردی به این کار رضایت ندهد، باید دیدگاه بسته ای داشته باشد چون وقتی یک نفر تسلیم مرگ میشود و قرار است بهزودی از دنیا برود، غیر از نابودی و فساد برای جسم اتفاق خوشایند دیگری صورت نمیگیرد پس چرا نباید بخشنده باشیم؟ این مقوله مانند یک تکه طلا است که اگر به عزیز دیگری هدیه داده شود، ماندگارتر میماند وقتی قرار است زندگی جریان و وجود داشته باشد، چقدر زیباست که بهترینها را به دیگرانی ببخشیم که هنوز حق زندگی دارند و فرصت زندگیشان به پایان نرسیده است.
او که با شور از زندگی صحبت میکند و خود را عاشق زندگی و مردم میداند، دیدگاه مثبتی به زندگی دارد و در اوج هر سختی لبخند زدن را از یاد نمیبرد. به همین علت است که زندگی در کنار دختر و همسرش را به یک رنگین کمان هفت رنگ تشبیه میکند.
آشنایی او با بخشش، ایثار و فداکاری و احترام به زندگی به سالهای کودکیاش برمی گردد. به همین علت است که والدین را نخستین آموزگاران بلندپایه این مفاهیم میداند.
از کودکی با واژه بخشش و ایثار آشنا شدم. پدرم همیشه تلاش میکرد تا به من و خواهرم مفهوم انسانیت را بیاموزد. این مفهوم قبل از هر چیز در زندگی ما از اولویت بالاتری برخوردار بود. من و خواهرم یاد گرفته بودیم پولهایمان را به دیگران ببخشیم. زمانی که این بخشش را از پدرم یاد گرفتیم، آن را تکرار کردیم. پدرم زمانی که در قید حیات بودند، همیشه در خدمت مردم بود و به ما هم این نکته را یاد داد و ما هم یاد گرفتیم که با احساسات در پرتو قلب مان زندگی کنیم.
او عشق به زندگی را بالاترین و والاترین درسی میداند که برایش از پدر به یادگار مانده است.
او مهمترین آرزوی قلبیاش را به این روزها گره زده است و میخواهد در زمانی که زندگی میکند، روی انسانهای هم عصرش تأثیر مثبتی بگذارد و حالشان را خوب کند و به گونه ای به آنها عشق بورزد و آن را معنا کند که از او عشق ورزی را به یادگار داشته باشند. او ارتباط با مردم را یک نعمت الهی میداند: «هر زمانی که از خانه بیرون میروم، از مردم انرژی و روحیه میگیرم و این عشق فقط به این دلیل نیست که مردم مرا میشناسند مهم این است که چطور مرا میشناسند و از من چه تصویری در ذهنشان ثبت شده است. برایم مهم است که در ذهن مردم چگونه نقش بستهام. احساس دوست داشتن و آن لحظاتی که در زندگی مردم اثرگذار بودهام، جزئی از زندگی کاری اماست. وقتی از زبان مردم میشنوم یا این عکسالعملها را میبینم که از من خاطرات خوبی دارند، خوشحال میشوم. در یک فیلم نقش آفرینی میکردم که همسرم متهم به قتل بود و من باید به عنوان یک زن برای رضایت از اولیای دم و برای زنده ماندن همسرم تلاش میکردم، به حدی این نقش تاثیرگذار بود و اثر خود را روی مخاطب گذاشته بود که مدتی بعد از سوی خانوادههای زندانی تماسهای زیادی داشتم که واسطه شوم برای جلب رضایت خانوادهها، این همان تاثیری است که مثل یک اثر ماندگار میماند.» آرزویش این است که همیشه عشق، صلح و آرامش را بین مردم شاهد باشد، موضوعی که امروزه خیلی کمتر احساس میشود.
ممتاز نیوز
باز نشر: سایت خبری تحلیلی ممتاز نیوز www.momtaznews.com