سایۀ سندروم افغانستان بر تصمیم سرنوشت ساز پوتین

زهرا خدایی


تحولات سوریه این روزها شکل سریعتری به خود گرفته است. با اعلام موضع جدید روسیه و ارائۀ طرح جدید کوفی عنان که در آن قرار است ایران و ترکیه نیز طرف مذاکره باشند، این امیدواری وجود دارد که تا چند روز دیگر راه حل جدیدی برای خروج این کشور از بحران ارائه شود. شاید ارائۀ طرح جدیدی که در آن بر مشارکت و نقش همسایگان منطقه ای و فرامنطقه ای تأکید بیشتری شود، بتواند اندکی از تبعات بحران سوریه که طی ماه اخیر شکل فاجعه انسانی به خود گرفته را بکاهد. اینکه نقش و وزن هریک از بازیگران در طرح جدید چه خواهد بود، خبرآنلاین در گفتگویی با جهانگیر کرمی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل روسیه این موضوع را مورد بررسی است که در ذیل می خوانید.
پوتین در سفر دوره ای خود به اروپا و همچنین در اجلاس روسیه و رهبران اروپا همچنان بر مواضع خود پافشاری می کند، نقطۀ اختلاف پوتین با غرب بر سر چیست؟
پوتین با شعارها و مواضع جدی و سرسخت نسبت به غرب در انتخابات ریاست جمهوری در روسیه پیروز شد. از این رو بعد از انتخاب شدن به دلیل مسائل داخلی و تبلیغات انتخاباتی در نشست سران جی ۸ و نشست ناتو شرکت نکرد و نخست وزیر خود را به آمریکا فرستاد. در واقع پوتین به دلیل شعارهایی که داده بود نمی خواست اولین سفرش به آمریکا باشد و از طرف دیگر آنچه در دستور کار جی ۸ و ناتو بود، همه از جمله موضوعاتی بودند که به نوعی روسیه مخالف آنها بود (مثل بحران سوریه، مسئله هسته ای ایران و یا گسترش ناتو به قفقاز و مناطق پیرامونی روسیه). در واقع پوتین نمی خواست اولین نشست او نتایج، بیانیه ها و یا توافقاتی را به دنبال داشته باشد که در آن مخالفت روسیه آشکار است که البته همین طور هم شد یعنی سران ناتو بیانیۀ خود را به رغم مخالفت روسیه صادر کردند. پوتین نمی خواست در یک چنین فضایی ریاست جمهوری خود را آغاز کند.
اما سفر پوتین به چین و شرکت نشست سران سازمان شانگهای از اهمیت زیادی برخوردار است. این سازمان مرکب از روسیه، چین، ازبکستان، قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان و اعضای ناظر اعم از ایران، پاکستان، هند، مغولستان و شرکای گفتگوی این سازمان یعنی بلاروس، سریلانکا است. سفر پوتین به چین با توجه به نقش و جایگاه چین هم به لحاظ افکار عمومی و هم به لحاظ بین المللی معنای متفاوتی دارد. به خصوص اینکه سازمان همکاریهای شانگهای مستقیماً مربوط به منافع روسیه و امنیت ملی این کشور است.
با زمزمه های فاصله گرفتن چین از روسیه بر سر بحران سوریه و همچنین موافقت تلویحی روسها با برکناری اسد، آیا باید منتظر تغییرات مهمی در جهنم سوریه باشیم؟
سوریه مسئلۀ مهم و حیاتی در سیاست خارجی روسیه است. واقعیت اینست که روسیه در دو سال اخیر با آغاز تحولات خاورمیانه با چالش مهمی در منطقۀ خاورمیانه مواجه بوده است. به بیان واضح تر تحولاتی که در این منطقه شروع شد و بعضاً با حمایت غرب(به خصوص در تحولات لیبی) ادامه یافت، از نگاه روسها پذیرفتنی نیست. روسها در ابتدا با تردید به موضوع نگاه می کردند و به این نتیجه رسیدند که پشتِ سر این تحولات یا آمریکا و اروپا قرار دارد و یا اگر هم آنها نباشند، در هر صورت در حال بهره برداری از این شرایط هستند و موضوع بیداری اسلامی و یا بهار عربی را به ابزاری برای محدود سازی نفوذ روسیه و دولتهای مستقل منطقه تبدیل کرده اند. اما بعدها با آغاز تحولات سوریه، این مسئله برای روسیه نگران کننده شد. در واقع پوتین در شرایطی رییس جمهور شد که روسیه حداقل تا به این مقطع خود را بازندۀ تحولات ۲ سال اخیر خاورمیانه می بیند.
روسها تا کجا می خواهند در مقابل غرب مقاومت کنند؟
روسها اگر بخواهد جلوی این تحولات را از همین حالا هم بگیرد باز هم کار سختی را در پیش دارند و باید این کار را در سطح بین المللی به تنهایی و در سطح منطقه ای با همکاری دولتهایی مثل ایران و سوریه دنبال کند. لذا آنچه که در نشست رهبران اتحادیه اروپا و روسیه در سن پترزبورگ اتفاق افتاد در واقع نوعی پیشنهاد معامله از طرف اتحادیه اروپا و روسیه بود که در آن چند مسئله مطرح شد. یکی از آنها متقاعد کردن روسیه برای قطع و یا کاهش حمایت روسیه از بشار اسد بود و اینکه از ظرفیت های روسیه برای روند تغییر در سوریه استفاده شود.
در عوض مسائلی که اروپا به روسیه پیشنهاد کرد در واقع دو موضوعی بود که سالهاست در روابط روسیه و اتحادیه اروپا، روسها به دنبال کسب آنند و اتحادیه اروپا هنوز حاضر نشده است که با روسیه بر سر آنها کنار بیاید. یکی برداشتن ویزا برای شهروندان روسی است و دوم بحث روابط تجاری با اتحادیه اروپاست. اینکه اتحادیه اروپا محدویت های تجاری به ویژه در حوزه تکنولوژی های سطح بالا را در مورد روسیه بردارد. علی الظاهر تا حالا توافقی میان دو طرف صورت نگرفته است. صحبت هایی بعد از پایان نشست نشان می داد که پوتین اصرار دارد بر اینکه هیچ جایگزینی برای طرح کوفی عنان وجود ندارد و هر تغییر و تحول در آن چهارچوب باید با نظر و رأی روسیه پیش برود.
دلیل اصرار روسها بر حمایت از دولت سوریه، مقاومت در برابر نفوذ غرب در خاورمیانه است.
در منطقۀ خاورمیانه در حال حاضر مهمترین مسئله برای روسها مسئله سوریه است و اینکه بتوانند از سقوط بشار اسد جلوگیری کند چون بشار اسد فراتر از یک شریک تجاری و یا یک شریک نظامی و تسلیحاتی برای روسیه است، در واقع حکومت سوریه در خاورمیانه برای روسیه به مثابۀ یک نیروی موازنه دهنده است؛ حتی این نیروی موازنه می تواند در مسئلۀ عربی-اسراییلی نقش آفرینی کند و در سایر جبهه ها از جمله محور سوریه-ترکیه و حتی ایران-ترکیه نیز نقش موازنه گر داشته باشد. در واقع مسئله فراتر از بحث تجاری و نظامی و تسلیحاتی و حتی حضور منطقه ای در خاورمیانه است که یکی از مسائل مهم برای قدرتهای بزرگ و جهانی است. در صورتی که اتفاقی برای سوریه بیفتد و حکومت سقوط کند، این معادلات در خاورمیانه به گونه ای به هم می خورد که در آینده می تواند برای روسیه نه تنها پیامدهای منطقه ای در خاورمیانه بلکه پیامدهای منطقه ای در حوزۀ پیرامونی روسیه مانند قفقاز جنوبی و حتی در داخل روسیه داشته باشد. لذا دولت روسیه اصرار دارد تا جلوی این تغییر و تحول را بگیرد.
در واقع شما معتقدید که سقوط بشار اسد به معنای پایان نفوذ روسیه در خاورمیانه است؟
من فکر می کنم روسیه بعد از سقوط سوریه خیلی متفاوت از روسیه امروز خواهد بود. چون فقط یک حکومت تغییر نخواهد کرد و تنها جابجایی قدرت نخواهد بود بلکه روندی در سطح معادلات خاورمیانه به جریان خواهد افتاد که می تواند بلافاصله در قفقاز جنوبی، حوزۀ خزر، دریای سیاه و حتی در داخل روسیه نیز پیامدهای جدی داشته باشد. به عبارتی روسها قبلاً مسئلۀ سپر موشکی و گسترش ناتو به مرزهای اروپای شرقی و به سمت مرزهای فدراسیون روسیه در حوزۀ بالتیک و دریای سیاه را به جنگهای کریمه در نیمۀ دوم قرن ۱۹ تعبیر می کردند. منظور این بود که غرب در گذشته به همراه انگلستان و فرانسه و امپراطوری عثمانی فضایی را علیه روسیه ایجاد کرده بودند که دسترسی روسیه به دریای خزر و حاکمیت این کشور را بر شبه جزیزۀ کریمه زیر سوال بردند و منطقه را از روسیه گرفتند و هنوز هم روسیه متعهد و محدود و محصور به تعهدات و تحمیل هایی است که در آن قرارداد و از زمان جنگهای کریمه بر این کشور اعمال شده است، یعنی دسترسی این کشور به تنگه های ورودی دریای سیاه، داردانل، اژه و بسفر به همان توافقات و شرایطی محدود شده است که بر آن تحمیل شده است.
ظاهراً موقعیت روسها در رویارویی و تقابل با غرب در تاریخ تحولات معاصر چندان رضایت بخش نبوده و از همین روست که همچنان مقاومت می کنند.
بله. هم اکنون در مورد بحران سوریه، مطبوعات این کشور به شکست روسیه در افغانستان اشاره می کنند. شکست در افغانستان محصول اتحاد و همپیمانی آمریکا، غرب و حکومتهای مسلمان در عربستان، امارات، پاکستان و حتی ایران و جریانهای اسلامگرای رادیکال در منطقه بود. به این معنا که آمریکا به همراه جریانهای اسلامگرای رادیکال آمد و جریانی را در منطقه با همکاری عربستان و پاکستان شکل داد که تأثیر مهمی بر فروپاشی شوروی داشت چون هزینۀ بزرگی در چهارچوب دکترین جنگ کم شدت علیه شوروی در افغانستان شکل گرفت و بعد از ۱۰ سال جنگ آنها مجبور به عقب نشینی شدند و هزینه های زیادی که در این جنگ صورت داده بود، حیثیت بین المللی این کشور را لکه دار نمود و از سویی فشارهای اقتصادی زیادی از طرف دنیا علیه شوروی ایجاد شد و نهایتاً تأثیر مهمی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشت.
هم اکنون نیز در خاورمیانه معادله ای شبیه به آن دوران در جریان است. یعنی از ۱۱ سپتامبر و حتی قبل از آن یعنی از زمان انفجار پایگاههای آمریکا در زهران، خُبر، انفجار ناو آمریکایی در یمن، انفجار سفارتخانه های آمریکا در تانزانیا و کنیا و سپس ۱۱ سپتامبر (اینها روندی است که از سال ۱۹۹۱ علیه آمریکا و مواضع این کشور از سوی جریانهای اسلامگرای رادیکال شروع شده بود) که آمریکا حملات را متوقف کرده یعنی درست در اوج بیداری اسلامی آمریکایی ها بن لادن را ترور کردند و هیچ اتفاق خاصی در منطقه نیفتاد، روسها این روند را خطرناک می بینند. چون بهترین گزینه برای روسها اینست که آمریکا در معرض و در مقابل جریانهای اسلامگرا قرار گیرد تا اینکه در مسائل خاورمیانه و طبیعتاً بعدها در مناطق پیرامونی روسیه همپیمان و یا همکار آنها باشد. لذا روسیه اگر نتواند حمایت خود را از سوریه به درستی انجام بدهد، با سندروم افغانستان دهۀ ۱۹۸۰ مواجه خواهد بود.
آیندۀ موضع روسها در قبال بحران سوریه را چگونه پیش بینی می کنید؟
طی روزهای آینده، مواضع نسبت به سوریه تندتر می شود. رابطه ها، فراخوانی سفرا، فشارها از طرف اتحادیه اروپا و سایر نهادهای بین المللی و حتی اتحادیه عرب علیه سوریه سخت تر می شود. در طرف روسی نیز با شعارها و ادعاهای بزرگی که پوتین با آن رییس جمهور شده است، تغییر در مواضع روسیه خیلی مشکل و سخت است، به نظرم این مسئله دو جنبه دارد: اول اینکه مسئله سوریه برای روسیه حیثیتی و سپس امنیتی شده است. به لحاظ حیثیتی پوتین در آوردگاهی قرار گرفته که هرگونه کوتاه آمدن در این آوردگاه حیثیت و ادعاها و شعارهای رئیس جمهور را به شدت زیر سوال می برد و در نزد افکار عمومی روسیه به ویژه جریانهای ملی گرا و جریانهایی که دنبال قدرتمندی روسیه هستند مثل جریان اوراسیاگری جدید در روسیه، این مسئله لطمه بزرگی به حیثیت رییس جمهور خواهد زد.
دوم اینکه موضوع سوریه برای روسیه امنیتی است؛ به این معنا که با تغییر در سوریه، روسیه فقط یک متحد و شریک استراتژیک خود را از دست نمی دهد بلکه پیامد این سقوط می تواند قرار گرفتن خاورمیانه در دامن غرب و افزایش نفوذ و قدرت ترکیه و بعد فشارهایی باشد که در مناطق پیرامونی روسیه به ویژه در قفقاز جنوبی و حوزۀ دریای سیاه و همچنین قفقاز شمالی برای روسیه ایجاد خواهد شد. لذا فکر تغییر در مواضع روسیه به معنای یک تغییر بزرگ در معادلات استراتژیک منطقه ای است و حتی پیامدهای فراتر از اینها خواهد داشت. چون بعد از سوریه ممکن است فشارها به سمت عراق، ایران و بعد هم در قدم بعدی علیه خود روسیه به کار برود. لذا پوتین در یک انتخاب استراتژیک مشکلی قرار گرفته است و هرگونه عقب نشینی در این فضا می تواند بعدها به یک فروپاشی درونی در روسیه دامن بزند.

۲۶۳ ۴۹
 

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.