عشق لیلا به بچه را باور کردم

جام جم آنلاین: مهراوه شریفی‌نیا بازیگر نقش لیلا در سریال «خداحافظ بچه» است و خیلی‌ها معتقدند کسی جز او نمی‌توانست شخصیت لیلا را تا این حد ملموس و باورپذیر به تصویر بکشد.

چهره آرام و چشمان شفاف شریفی‌نیا نیز به او کمک کرده لیلا طوری در ذهنمان نقش ببندد که سادگی‌اش را باور کنیم و با تمام دغدغه‌های زندگی‌اش همراه شویم.

در گفت‌وگویی که می‌خوانید او از شخصیت لیلا می‌گوید و عشق او به بچه را تحلیل می‌کند.

چه شد پیشنهاد بازی در نقش لیلا را قبول کردید؟

آخرین تجربه بازیگری من در تلویزیون به سه سال پیش در سریال «آشپزباشی» برمی‌گردد. بعد از آن در سریال «قلب یخی» بازی کردم و به همین دلیل کمتر توانستم در تلویزیون حضور داشته باشم به همین دلیل خیلی دوست داشتم در سریال تلویزیونی و البته با سوژه‌ای متفاوت و نو فعالیت کنم. اما وقتی صفحه اول فیلمنامه خداحافظ بچه را خواندم به طور کلی از این کار منصرف شدم، چرا که نقشی برای من در نظر گرفته شده بود که مربوط به زنی باردار بود.

ابتدا به مهدی بدرلو (مدیر تولید سریال) گفتم من نقش یک زن باردار را بازی نمی‌کنم و به دنبال بازیگر دیگری باشند، اما او از من خواست حداقل خلاصه اولیه فیلمنامه را با دقت بخوانم و بعد تصمیم بگیرم و تاکید کرد قرار نیست لیلا در کل این سریال باردار باشد. من هم به توصیه ایشان خلاصه اولیه و دو قسمت از متن را خواندم و متوجه شدم در مورد نقش لیلا عجولانه قضاوت کرده​ا ​م و به کلی نظرم درباره پذیرش نقش عوض شد. خداحافظ بچه، نگاه کاریکاتورگونه‌ای به معضل بچه‌دار نشدن یک زن دارد و این دید برایم خیلی جالب بود. لیلا نیز نقش محوری و البته بسیار حساس است.

نقش شما به عنوان یک زن آن هم زنی که از بزرگ‌ترین موهبت، یعنی مادر شدن محروم شده نقش سختی است. شما چطور از پس آن برآمدید؟

به نظر من نقشی خوب از کار درمی‌آید که اتفاقا سخت باشد و جالب است بدانید تمام جذابیت نقش لیلا برای من همین سختی نقش او بود. البته مطمئن نیستم توانسته‌ام بخوبی از پس این نقش برآیم. اما نهایت تلاش خودم را کرده‌ام و امیدوارم نتیجه راضی‌کننده باشد.

این سختی‌های نقش لیلا که می‌گویید دقیقا چه مواردی است؟

نقش لیلا تقریبا یکی از سخت‌ترین نقش‌هایی است که تا به حال بازی کرده‌ام، هم به دلیل فضای طنزی که در کار وجود دارد و هم به دلیل اغراقی که قرار است برای این عشق مادری در کار نشان داده شود. این‌که باید این اغراق را آنقدر خوب بازی کنم که بتواند انگیزه تغییر رویه لیلا از یک دختر صاف و ساده به یک دزد برای مخاطب باور‌پذیر شود.

مسیر خلافی که لیلا برای به دست آوردن بچه طی می‌کند و تغییر جهت او در زندگی باید آنقدر آرام و پیوسته صورت بگیرد که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. یکی از نکاتی که می‌تواند به این باورپذیری کمک کند، عشق شدید و اغراق‌آمیز لیلا به بچه است.

اجرا و به نمایش گذاشتن این اغراق انرژی زیادی از من می‌گیرد. من در طول کار دائم به خودم یادآوری می‌کنم که باید شوق و علاقه به بچه در نگاهم نیز نمود داشته باشد و حتی یک لحظه هم آن را فراموش نکنم. به نظر من به طور کلی بازی کردن در نقش یک شخصیت عاشق و به نمایش گذاشتن عشق و علاقه زیاد در یک نقش کار سختی است و به تمرکز زیادی نیاز دارد. یک مساله دیگر هم بازی گرفتن از نوزاد است.

این موضوع کار همه ما بخصوص آقای هادی را خیلی سخت‌تر می‌کند. در طول فیلمبرداری ما با بچه‌های مختلفی کار می‌کنیم و روزهای زیادی به خاطر مشکلات مربوط به خواب، غذا، گریه نوزادان کارمان با تاخیر انجام می‌شود. در کل حضور نوزادان در صحنه فیلمبرداری، مسئولیت بسیار سنگینی را بر همه عوامل تحمیل می‌کند.

بسیاری معتقدند شما بعد از بازی در نقش یک مادر در «ساعت شنی» قابلیت خود را برای بازی در این‌گونه نقش‌ها نشان داده‌اید. خودتان هم فکر می‌کنید دلیل انتخاب شما برای این نقش همین بود؟

نه! به نظرم نقشم در ساعت شنی با خداحافظ بچه هیچ شباهت و ربطی ندارد. مهشید در ساعت شنی دختری از طبقه بسیار محروم جامعه بود که به خاطر پول مجبور به اجاره دادن رحم خود شده بود. یک دختر جدی و زجر کشیده. موضوع ساعت شنی هم کاملا مربوط به معضلات اجتماعی بود و کلا نگاه تلخی داشت تا آنجا که به خاطر سیاه‌نمایی ده قسمت از آن حذف شد.

اما خداحافظ بچه، روایت ساده، روان و شیرینی دارد. تنها وجه اشتراک لیلا با مهشید باردار بودن او بود که این مساله یک خصوصیت اخلاقی نیست، بلکه یک قابلیت برای همه زنان هم‌سن و سال من است و قرار نیست این موضوع را که تنها یک خصوصیت ظاهری در فیلمنامه است، ملاک شباهت بگذاریم.

اصولا این‌جور نقش‌ها درگیری زیادی برای بازیگر ایجاد می‌کند. برای شما هم همین‌طور بود؟ چقدر با نقش لیلا زندگی کردید و رویتان تاثیر گذاشت؟

نکته: نقش لیلا تقریبا یکی از سخت‌ترین نقش‌هایی است که تا به حال بازی کرده‌ام، هم به دلیل فضای طنزی که در کار وجود دارد و هم به دلیل اغراقی که قرار است برای این عشق مادری در کار نشان داده شود​

قرار نیست هر بازیگری در هر نقشی که بازی می‌کند تحت تاثیر آن قرار بگیرد. فکر می‌کنم در وجود و درون هر زنی حس و علاقه مادری نهفته باشد و تنها اندازه این حس در شرایط و زمان‌های مختلف کم و زیاد است.

من برای این نقش به رفتار همه مادرهایی که تازه بچه‌دار شده‌اند دقت کردم. سعی کردم از آنها الگوبرداری کنم. به نوع ابراز علاقه آنها به بچه و نگرانی‌های آنها و… توجه کردم و از آنها در کارم بهره گرفتم. سعی کردم عشق لیلا به بچه را باور کنم و به او حق بدهم.

من همیشه برای همه نقش‌هایم این موضوع را در نظر گرفتم. ابتدا یک گذشته برای نقش می‌سازم و خودم را جای او می‌گذارم و با او همذات‌پنداری می‌کنم تا بتوانم نقش او را باورپذیر و به درستی آن را به بینندگان القا ‌کنم. ولی این‌که قرار باشد باهر نقشی چیزی در درون من تغییر کند یا تاثیر زیادی روی زندگی من بگذارد را نمی‌پذیرم.

اگر این‌طور بود که من باید با فریده «روز حسرت» معتاد می‌شدم یا اگر روزی نقش دزد واقعی را بازی کنم بعد از آن باید از من ترسید! اما اگر بخواهم از میزان علاقه‌ام به کارم بگویم باید اعتراف کنم با لیلا زندگی می‌کنم و از بازی در این سریال لذت می‌برم؛ چراکه نه‌تنها عاشق نقشم هستم، بلکه کار با کارگردان خداحافظ بچه را بسیار دوست دارم. آقای هادی کارگردان بسیار خلاق، باانرژی و خوش‌خلقی است.

هوش و نکته‌بینی او در کار باعث می‌شود درصد خطای بازیگر هنگام ایفای نقش خیلی پایین بیاید. همین‌طور آقای سلامی، تصویربردار خداحافظ بچه که نگاه بسیار هنرمندانه و دقیقی به همه چیز دارد و او هم به نوبه خودش در طول تصویربرداری کمک‌های زیادی به ما می‌کند.

من از بودن در این پروژه بسیار خوشحالم؛ چرا که گروه خداحافظ بچه خیلی باانگیزه هستند و این موضوع باعث می‌شود من هم هر روز با انرژی‌تر سر صحنه بیایم.

از نظر شما مهم‌ترین نکته‌ای که باعث جذابیت خداحافظ بچه و محبوبیت آن در بین مردم شده است، چیست؟

من فکر می‌کنم جدای از مسائل فنی و هنری، مسائل دیگری هم در جذابیت یک سریال در بین مردم تاثیر می‌گذارد. من عمیقا باور دارم در هر کاری انرژی پشت دوربین کاملا به جلوی دوربین ​منتقل می‌شود و گروه خداحافظ بچه اینقدر خوب و یکدست بود که اگر محبوبیتی به دست آمده باشد نتیجه انتقال انرژی قلبی همه گروه در این سریال است. البته این نکته را هم باید یادآوری کنم که اگر انتخاب‌های خوب و دقیق و همفکری‌های آقایان هاشمی، افخمی و هادی نبود هیچ وقت چنین تیم باانگیزه‌ای به وجود نمی‌آمد. مدیریت قوی نیز در طول کار باعث شد چهار ماه کار به خوبی پیش برود.

تجربه بازی مقابل آتیلا پسیانی و شهرام حقیقت دوست چطور بود؟

متاسفانه تا الان سعادت بازی در مقابل آقای پسیانی را در این سریال نداشته‌ام. همکاری با شهرام حقیقت‌دوست هم تجربه خیلی خوبی بود. حقیقت‌دوست بازیگر بسیار توانا و پرشوری است. همیشه ایده‌های جدید و جذابی دارد. مهم‌ترین ویژگی او این است که صحنه را دقیق می‌فهمد و برای باورپذیرتر شدن روابط بین لیلا و مرتضی نکته‌های بکر و منحصربه‌فردی پیشنهاد می‌کند.

یکی از ویژگی‌های لیلا و مرتضی صمیمیت و باورپذیر بودن روابط آنهاست. شما چطور توانستید این هماهنگی را ایجاد کنید؟

در واقع اولویت ما در کار این بود که نقش یک زن و شوهر طبیعی و قابل باور را بازی کنیم و در مرحله دوم به فردیت نقش خود فکر ‌کنیم. می‌خواهم بگویم مرتضی و لیلا باید با هم یک کلیت باورپذیر را به بیننده القا می‌کردند و در درجه بعدی خود لیلا و مرتضی به تنهایی اهمیت داشت. غیر از بخش‌هایی که این دو دزدی می‌کنند واقعا سعی کردیم الگوی یک خانواده خوب در بین زوج‌های جوان باشیم.

به نظر من برای این‌که یک فیلم باورپذیر و جذاب شود، یک بازیگر باید منیت و فردیت خودش را فراموش کند و تنها به درست نمایش داده شدن و القای درست پیام یک سکانس فکر کند. در این شرایط اگر بازیگر مقابل این نکته را رعایت نکند و هماهنگی لازم بین آن دو به وجود نیاید کار سخت می‌شود و آن سکانس آن‌طور که باید درنمی‌آید.

مهراوه فردوسی – گروه رادیو و تلویزیون


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.