علی ای همای رحمت !

یکشنبه ۱۴ آبان۹۱ به نقل از باشگاه خبر نگاران جوان در پورتال خبری ممتاز نیوز انتشار یافته است،

مرحوم آیه الله العظمى مرعشى نجفى فرمودند: شبى توسل پیدا نمودم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم ، آن شب در عالم رؤ یا ملاحظه نمودم در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و امیر مؤ منان على (ع ) با جمعى حضور دارند.

به گزارش تفسیری مجله شبانه ممتاز نیوز، وبلاگ شجره طیبه در تازهترین پست خود مطلبی را از آیت ا.. مرعشی نقل نموده است:

مرحوم آیه الله العظمى مرعشى نجفى فرمودند: شبى توسل پیدا نمودم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم ، آن شب در عالم رؤ یا ملاحظه نمودم در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و امیر مؤ منان على (ع ) با جمعى حضور دارند.

حضرت فرمودند: شعراى اهل بیت ما را بیاورید، دیدم چند تن از شعراى عرب را آوردند، افزود: شعراى فارسى زبان را هم بیاورید، آن گاه ((محتشم کاشانى )) و چند تن از شعراى فارسى زبان آمدند، فرمودند: ((محمد حسین شهریار)) را بیاورید! وى آمد، حضرت خطاب به شهریار گفتند: شعرت را بخوان ، او این سروده را خواند:

استاد محمدحسین شهریار

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد  آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

حضرت آیه الله مرعشى نجفى فرمودند: وقتى شعر شهریار به پایان رسید، از خواب بیدار شدم ، چون این شاعر را ندیده بودم ، فرداى آن روز پرسیدم که شهریار شاعر، چه کسى است ؟ پاسخ دادند: در تبریز زندگى مى کند. گفتم از جانب من او را دعوت نمایید که به قم بیاید. چند روز بعد شهریار آمد، دیدم همان کسى است که او را در عالم رؤ یا آن هم در حضور حضرت على (ع ) دیده ام . از او پرسیدم : این شعر ((على اى هماى رحمت )) را کى ساخته اى ؟ شهریار با شگفتى گفت : شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ، چون آن را نه به کسى داده ام و نه در موردش با کسى صحبت نموده ام و هیچ کس از مضمون آن آگاهى ندارد!! بعد حضرت آیه الله مرعشى ماجراى رؤ یاى راستین خویش را براى وى باز گفت . در این حال شهریار منقلب مى شود و مى گوید: در فلان شبى این شعر را سروده ام و همان گونه که عرض نمودم کسى از آن باخبر نمى باشد.  مرحوم آیه الله مرعشى افزوده بودند: وقتى شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت ، مشخص شد درست مقارن ساعتى که وى آخرین مصرع شعر خود را به پایان رسانیده ، من آن رؤ یا را دیده ام .
آقاى شجاعى خاطرنشان نموده اند: آنهایى که تا سال ۱۳۵۷ ه -ق به نجف مشرف شده اند، این شعر را که با خطى خوش در داخل قابى بالاى ضریح مطهر حضرت على (ع ) قرار دارد، ملاحظه نموده اند و من آن را دیده ام ، ولى نمى دانم چه کسى این شعر را به آن جا انتقال داده و کى بالاى ضریح نهاده است؟! روزى در محضر آیه الله بهاءالدینى عارف کبیر از شعر و شاعرى سخن به میان آمد، ایشان با جمله اى کوتاه فرمود: بنده اشعار بسیارى درباره اهل بیت ، خصوصا حضرت على (ع ) شنیده ام ، ولى هیچ کدام برایم چون شعر شهریار جذابیت نداشته است ، به همین جهت او را دعا نمودم . بعدا برزخ را از او برداشتند!


باشگاه خبرنگاران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.