غریزه را سرکوب کنیم یا تحریک؟

یکی از ایرادهایی که بر حجاب گرفته‏اند این است که ایجاد حریم میان زن و مرد براشتیاقها و التهابها می‏افزاید و طبق اصل‏«الانسان حریص علی ما منع منه‏»حرص و ولع‏نسبت‏به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر می‏کند.به علاوه،سرکوب کردن غرایزموجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای روحی می‏گردد.

در روانشناسی جدید و مخصوصا در مکتب روانکاوی فروید روی محرومیتها و ناکامیها بسیار تکیه شده است.فروید می‏گوید ناکامیها معلول قیود اجتماعی است،وپیشنهاد می‏کند که تا ممکن است‏باید غریزه را آزاد گذاشت تا ناکامی و عوارض ناشی‏از آن پیش نیاید.

برتراند راسل در صفحه‏۶۹ و ۷۰(ترجمه فارسی)کتاب “جهانی که من می‏شناسم”‏می‏گوید: «اثر معمولی تحریم،عبارت از تحریک حس کنجکاوی عمومی است.و این تاثیر،هم در مورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق پیدا می‏کند…اکنون برای‏اثر تحریم مثالی می‏زنم:فیلسوف یونانی‏«امپدکل‏»جویدن برگهای شجره الغار راخیلی شرم‏آور و زشت می‏پنداشت.او همیشه جزع و فزع می‏کرد از اینکه باید ده هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات خارجی(دوزخ)به سر برد. هیچ وقت مرا از جویدن برگ غار نهی نکرده‏اند و من هم تاکنون برگ چنین درختی‏را نجویده‏ام ولی به‏«امپدکل‏»تلقین شده بود که نباید این کار را بکند و او هم برگ‏درخت غار را جوید.»

درست است که ناکامی،بالخصوص ناکامی جنسی،عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیازطبیعت است غلط است،ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی‏کند بلکه بر آن‏می‏افزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود،عشق به مفهوم واقعی‏را می‏میراند ولی طبیعت را هرزه و بی‏بند و بار می‏کند.در این مورد هر چه عرضه‏بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می‏یابد.

سپس در جواب این سؤال که‏«آیا شما عقیده دارید انتشار موضوعهای منافی‏عفت علاقه مردم را به آنها زیاد نمی‏کند؟ »جواب می‏دهد: «علاقه مردم نسبت‏بدانها نقصان می‏یابد.فرض کنید چاپ و انتشارکارت پستال‏های منافی عفت مجاز و آزاد گردد.اگر چنین چیزی بشود این اوراق‏برای مدت یک سال یا دو سال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خسته‏می‏شوند و دیگر کسی حتی به آنها نگاه هم نخواهد کرد.»

پاسخ این ایراد این است که

درست است که ناکامی،بالخصوص ناکامی جنسی،عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیازطبیعت است غلط است،ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی‏کند بلکه بر آن‏می‏افزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود،عشق به مفهوم واقعی‏را می‏میراند ولی طبیعت را هرزه و بی‏بند و بار می‏کند.در این مورد هر چه عرضه‏بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می‏یابد.

خود راسل در کتاب زناشویی و اخلاق اعتراف می‏کند که عطش روحی در مسائل‏جنسی غیر از حرارت جسمی است. آنچه با ارضاء تسکین می‏یابد حرارت جسمی است نه عطش روحی.

تفاوت عشق و هوس

بدین نکته باید توجه کرد که آزادی در مسائل جنسی سبب شعله‏ور شدن شهوات‏به صورت حرص و آز می‏گردد،از نوع حرص و آزهایی که در صاحبان حرمسراهای‏رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم.ولی ممنوعیت و حریم،نیروی عشق و تغزل وتخیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق و لطیف و انسانی تحریک می‏کند و رشدمی‏دهد و تنها در این هنگام است که مبدا و منشا خلق هنرها و ابداعها و فلسفه هامی‏گردد.

حاجتهای طبیعی بر دو قسم است.یک نوع حاجتهای محدود و سطحی است; مثل خوردن،خوابیدن.در این نوع از حاجتها همینکه ظرفیت غریزه اشباع و حاجت‏جسمانی مرتفع گردد،رغبت انسان هم از بین می‏رود و حتی ممکن است‏به تنفر وانزجار مبدل گردد.ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی،عمیق و دریا صفت وهیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی.

غریزه جنسی دارای دو جنبه است.از نظر حرارت جسمی از نوع اول است ولی‏از نظر تمایل روحی دو جنس به یکدیگر چنین نیست.غریزه جنسی دو جنبه دارد:جنبه جسمانی و جنبه روحی.از جنبه جسمی‏محدود است.از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است،ولی از نظرتنوع طلبی و عطش روحی‏ای که در این ناحیه ممکن است‏به وجود آید شکل دیگری‏دارد.

اینکه راسل می‏گوید:«اگر پخش عکسهای منافی عفت مجاز بشود پس از مدتی‏مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد»درباره یک عکس بالخصوص و یک‏نوع بی‏عفتی بالخصوص صادق است،ولی در مورد مطلق بی‏عفتی‏ها صادق نیست. ‏یعنی از یک نوع خاص بی‏عفتی خستگی پیدا می‏شود ولی نه بدین معنی که تمایل به‏عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه می‏کشد و نوعی‏دیگر را تقاضا می‏کند;و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست.

حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است:یکی آن‏است که به اصطلاح‏«عشق‏»نامیده می‏شود .این عطش روحی فعلا محل بحث ما نیست.این نوع از عطش همیشه جنبه فردی‏و شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق می‏گیرد و رابطه او را باغیر او قطع می‏کند.این نوع از عطش در زمینه محدودیتها و محرومیتها به وجودمی‏آید. نوع دیگر عطش روحی آن است که به صورت حرص و آز درمی‏آید که از شؤون‏حس تملک است و یا آمیخته‏ای است از دو غریزه پایان ناپذیر:شهوت جنسی و حس‏تملک.آن همان است که در صاحبان حرمسراهای قدیم و در اغلب پولداران وغیر پولداران عصر ما وجود دارد.این نوع از عطش تمایل به تنوع دارد.از یکی سیرمی‏شود و متوجه دیگری می‏گردد.در عین اینکه دهها نفر در اختیار دارد در بند دهها نفر دیگر است و همین نوع از عطش است که در زمینه بی‏بند و باری‏ها و معاشرتهای به‏اصطلاح آزاد به وجود می‏آید.این نوع از عطش است که‏«هوس‏»نامیده می‏شود.

اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنهاست.اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها وعواقب سوء آنها شده‏اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت،غریزه را عاصی ومنحرف و سرکش و ناآرام می‏سازد.طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این‏غریزه باید به آن آزادی مطلق داد،آنهم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوه‏گری و به‏مرد اجازه هر تماسی داده شود.اینها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند توجه نکرده‏اند که همان طور که‏محدودیت وممنوعیت،غریزه را سرکوب و تولید عقده می‏کند،رها کردن و تسلیم‏شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه می‏سازد،و چون این‏امکان وجود ندارد که هر خواسته‏ای برای هر فردی برآورده شود،بلکه امکان نداردهمه خواسته‏های بی‏پایان یک فرد برآورده شود،غریزه بدتر سرکوب می‏شود و عقده‏روحی به وجود می‏آید.

به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است:یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی،و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن.

دانستنیهای جنسی ,

دانستنی های جنسی ,

چگونه غریزه جنسی را سرکوب کنیم؟ ,

دانستنی های زناشویی ,

زنان هرزه ,

نوشته غریزه را سرکوب کنیم یا تحریک؟ اولین بار در Behtarin.com بهترین، پورتال جامع آموزشی اطلاع رسانی کشور ، مجله اینترنتی ، خبر ، ورزش ،تکنولوژِی News,Sport پدیدار شد.

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.