فرج الله سلحشور: مهاجرت می‌کنم

در چرایی این استقبال ضعیف نظرات متعددی مطرح شده است، برخی گزینش نادرست فیلمهای روی پرده را دلیل این امر دانسته اند و برخی هم اختلافات مابین شورای صنفی نمایش و حوزه هنری را دلیل این اتفاق می دانند. 
به گزارش کافه سینما به نقل از شبکه ایران فرج ا.. سلحشور کارگردان سینما انتخاب نادرست فیلمها را دلیل ایجاد عدم اقبال مردم به اکران می داند و به مانند همیشه این انتخاب نادرست را ربط می دهد به ظرف سینما که چون از فرنگ آمده پس آداب و رسوم غربی هم بر آن حاکم شده و به این ترتیب مذهب در سینما مظلوم مانده است و نه فیلم مذهبی قابل اعتنایی داریم و نه مخاطب مذهبی سینمارو!

به نظر شما دلیل اصلی اینکه اکران ماه رمضان امسال چنان که باید پررونق نبود چیست؟

این برمی گردد به نحوه انتخاب فیلمها برای اکران. وقتی مدیران نمی توانند فیلمهایی که مخاطب پسند هستند و البته منطبق با ارزشهای اسلامی برای اکران انتخاب کنند معلوم است که مخاطب دین دار هم به جای سینما به مسجد می رود.

 

معیارهای انتخاب فیملها بر چه اساسی بوده که چنین نتیجه ای داشته؟

به نظر می رسد اصراری عجیب و غریب وجود داشت تا برای اکران ماه رمضان فیلمهایی انتخاب شود که با تهیه کننده اش لجاجت وجود دارد و به دنبال آن نیز بدترین سینماها را در اختیار آنها قرار داده و نتیجه هم اینکه مخاطب از سینما فراری شود. خودِ من تجربه اکران نسخه سینمایی «بوسف» را در ماه رمضان داشته ام. یادم می آید این فیلم را با کمترین اطلاع رسانی در یکی دو سینما و در بدترین ساعات روی پرده بردند و بسیاری از مخاطبین اصلا متوجه اکران فیلم نشدند. البته این را هم باید درنظر داشت که مخاطب مذهبی خوراک سینمایی مطلوب خود را می خواهد که نه در ماه رمضان و نه در دیگر ایام سال به ندرت یافت می شود و نتیجه اینکه سینماها خالی می مانند.

 

فکر می کنید دلیل در پیش گیری چنین روندی چه باشد؟

واضح است که مذهب در سینمای ما مظلوم است و بازار فیلم در سینما و تلویزیون در سیطره آثار مستهجن است به همین دلیل آثار مذهبی با بی مهری روبرو می شوند. سینمای ما در تولید با آثار مذهبی و مذهبیون میانه ای ندارد. باز هم از «یوسف پیامبر» مثال می زنم که اگر هم دشمنان نقشه می کشیدند آن را زمین بزنند به این زیبایی که در اکران آن رقم خورد، نمی توانستند. فیلم را در ساعات پایانی شب و در سه سینما اکران کردند؛ درست به مانند ردپای مرده بر سنگ سیاه در دل شب در ته چاه.

 

شما می گویید سینمای ما با تولید آثار مذهبی میانه ای ندارد در حالی که همین حالا یک اثر مذهبی-تاریخی روی پرده است و اغلب دست اندرکاران سینمایی هم بارها حمایت خود را از آثار مذهبی اعلام کرده اند.

متاسفانه برخی مدیران ما اسلامی، شعار می دهند اما در عمل، غیراسلامی رفتار می کنند. صد سال دیگر هم که بگذرد همین است. این را هم بگویم که بیشتر مدیران ما قلبا اسلامی هستند اما چون وسیله ای که در دست آنها قرار گرفته یعنی سینما، نامطلوب است در نهایت نتایج برنامه های آنها هم نامطلوب خواهد بود. سینما به مانند اسلحه ای است که در دست مدیر قرار گرفته؛ آیا به وسیله اسلحه می توان نان درآورد، معلوم است که نه، با اسلحه فقط می توان قتل و خونریزی به راه انداخت یا از آن برای تهدید استفاده کرد. من سینما را تشبیه می کنم به لجنزار! آیا در لجنزار انتظار سبز شدن چیزی را دارید. محرز است که نه! یا شبیه به قمارخانه؛ در قمارخانه جزو فسق و فجور چه کاری انجام می شود. حدودا ۳۳ سالی می شود که از پیدایش سینمای اتقلاب گذشته اما چون ذات سینمای ما فاسد بوده نتوانسته ایم از آن چنان که باید استفاده کنیم.

 

اینکه می گویید نتوانسته ایم از سینما استفاده مطلوب داشته باشیم عملکرد خودِ شما را هم زیر سوال می برد.

ببینید، سینمای ما، فرهنگش، ادبیاتش، ابزارش و حتی بسیاری از نیروهای اولیه اش وارداتی بود یعنی از هالیوود به ایران آمده بود.معلوم است وقتی مبانی و اصول حاکم بر سینما بد پایه گذاشته شده اثرات بدی هم خواهد داشت. البته این به آن معنا نیست که بچه مسلمان در این سینما وجود ندارد. چرا، هستند بسیاری از مستعدان مومن که یا به بازی گرفته نمی شوند یا زودتر از حد تصور درگیر همان سینمای وارداتی می شوند. ای کاش مبانی حاکم بر سینما را خودمان منطبق با فرهنگ خویش تعریف می کردیم به جای اینکه آن را با نواقصی که دارد دربست بپذیریم. الان خودمان هم مجرم هستیم چون حداقل با شریک جرم همکاری کرده ایم. مسئولین فرهنگی ما، بخش اعظم هنرمندان فیلمسازی و سریال سازی ما هم مجرمند چون جرم را ساپورت کرده اند. متاسفانه هدایت را در سینما جدی نگرفته ایم، رفتار نادرست را شاید تایید نکنیم اما ارشاد را هم جدی نمی گیریم.

 

شما طوری سخن می گویید که آدمی حسی می کند دیگر هیچ امیدی به سینمای این کشور نیست.

امید که هست اما باید باور کنیم که سینمای ما مشکل دارد و بعد برای حل مشکل از اندیشه های اسلامی استفاده کنیم نه باز مطابق الگوهای غربی عمل نماییم.

 

راه حل خود شما برای حل مشکل چیست؟

رفتن به سراغ قرآن و استفاده از آموزه های آن برای فیلمسازی یا سریال سازی بهترین راه حل است. چرا کسی نیست که داستانهای قرآنی را در قالبهای امروزی دراماتیک کرده و سپس آنها را به فیلم تبدیل کند. واقعا تابحال یک اثر اجتماعی دیده اید که به گونه ای زیبا و در عین حال غیرمستقیم یکی از ماجراهای قرآنی را دستمایه خلق ماجرا کرده باشد. من که ندیده ام؛ البته هستند بسیاری از بچه مسلمانها که روی چنین مفاهیمی کار کرده اند، یکی از آنها خودِ من اما به هر حال باید حمایتهایی هم برای تبدیل ایده به فیلم صورت گیرد! من در موسسه خودم براساس آیات قرآن خط داستانی تعریف کرده و سناریو نوشتیم، بالای صد قصه قرآنی قابل اجرا را هم مورد استفاده قرار دادیم. روش کارمان هم بر همان اساسی بود که «اصحاب کهف»، «مریم مقدس» و «یوسف پیامبر» بر آن استوار بود اما کیست که ما را تحویل بگیرد.

 

این اساسی که می گویید «یوسف پیامبر» و دیگر ساخته هایتان بر آن استوار بوده چه ویژگیهایی دارد؟

اول اینکه اروتیک نیست، دوم اینکه اکشنهای مجازی ندارد، سوم اینکه تنش فانتزی ندارد اما در کنار همه اینها آن قدر جاذبه داستانی دارد که مخاطب را به دنبال خود بکشاند. ما با نگاه قرآنی به قضایا نگاه می کنیم و بر آن اساس سناریو می نویسیم. اینکه می گویم در نوع مطلوب من فانتزی وجود ندارد تناقضی است بر یکی از اصول وارداتی سینما یعنی دروغ و توهم. سینمای غرب دروغی را ساخته به اسم سینما و آن را به خورد مخاطب می دهد اما در آموزه های اسلام هیچ جور دروغی قابل توجیه نیست و من هم به عنوان سینماگر حق ندارم اساس فیلم خود را بر دروغ استوار کنم. سینمای ما باید خدامحور باشد نه به مانند سینمای غرب انسان محور. حتما بالای منابر هم بارها شنیده ایم که می گویند قال ا.. یا قال رسول ا..! چرا یک روحانی نمی گوید ابن، نظر شخصی من است برای اینکه این طوری به آنها یاد داده اند، باید خدا چیزی را گفته باشد که قابل ارائه به خلق ا.. باشد نه بندگان خدا. آدمها خودشان که نمی توانند دین بسازند.

 

اسلوبی که از آن صحبت می کنید را هیچ گاه با دست اندرکاران فرهنگی هم در میان گذاشته اید؟

بله اما کسی حرف ما را جدی نمی گیرد چون متاسفانه اغلب مسئولین ما در دوره های مختلف در برابر وضعیت موجود، تسلیم شده بودند. همین «یوسف پیامبر» خواب بسیاری از آنها را آشفته کرده و تئوریهایی که آنها بافته اند را به هم می ریزد. این به یک روال در کشور ما تبدیل شده که کسی که خلاف جریان حرف بزند را نمی خواهند و بیشتر به دنبال کسی هستند که بله قربان گو باشد.

 

اما همین مسئولین صداوسیما بودند که اسباب تولید سریال «یوسف پیامبر» را فراهم آوردند.

اگر این طور است پس چرا روند فاسد سریال سازی در تلویزیون را اصلاح نمی کنند. مسئولین صداوسیما هر روز یکی از قسمتهای «یوسف» را از تلویزیون پخش می کنند اما سریال سازی موجود را هم رد نمی کنند و سعی زیادی هم دارند که بگویند «یوسف» محصول یک جرقه بود و سینما اصلی ما همان سینمای مستهجن است.

 

شما طوری حرف می زنید که آدمی گمان می کند در هنر این کشور مهجور مانده اید. آیا این غربت در میان اندیشه هایی که ضدشماست ممکن است روزی اسباب مهاجرت شما را فراهم آورد؟

بله، امکانش هست. شاید روزی مجبور به مهاجرت از ایران شدم. اگر روزی ببینم در ایران نمی توانم اندیشه های اسلامی خود را پیاده کنم و امکان این را داشته باشم که به خارج از ایران رفته و در کشورهای اسلامی یک حامی پیدا کنم، حتما می روم. همین حالا هم پیشنهادهای بسیاری از کشورهای اسلامی برای کار در آنجا داشته ام. خدا هم در قرآن گفته برای اصلاح امورتان، مهاجرت کنید.

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.