۲۰م دیماه ،
نگاهی به نمایش ˝برهان˝/
نمایش ˝برهان˝ که در تالار خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران روی صحنه رفته، اشارهای به بحران تنهایی و نبود خلاقیت است.
سرویس تئاتر هنرآنلاین؛ ابتدا و انتهای نمایش “برهان” به کارگردانی محمد یعقوبی، کتایون (آیدا کیخایی) روی تاب تنها نشسته، در زمینه حیاط پاییزی خانه استاد همایون شایگان (علی سرابی). این تصویر (تاکید میکنم تصویر، چرا که نمایشهای یعقوبی با دنیای تصویر و سینما و عکس ارتباط مستقیم دارند) شاید مهمترین تصویر نمایش باشد، به این سبب که حلقه ارتباط نقطه آغاز و فرجام قصهای است که کارگردان برایمان روایت میکند.
در نگاه اول به نظر میرسد “برهان” داستان زنی جوان است که در ۳۰ سالگی به پوچی رسیده و به سبب بهرهمند نبودن از خلاقیت احساس سترونی و بیهودگی میکند. بخشی از جانمایه اثر البته همین است و بخش پررنگ آن اهمیت انسان به عنوان موجودی خلاق که اگر در دوره زوال اندیشه قرار بگیرد، احساس نارضایتی می کند، سرنوشتی که دانشمندی با اعتبار همایون شایگان به سختی آن را میپذیرد و می کوشد از باور این دوره سخت زندگی خود به هر طریق سرباز زند. جنون او، نوعی واکنش تدافعی دربارهٔ سرنوشتی است که همایون را در معرض فراموشی و عزلت قرار داده است.
برگردیم به همان تصویر، کتایون در تمام نمایش تنها است، حتی زمانی که با هرالد درویشیان (مهدی پاکدل) ملاقات میکند یا در دوره کوتاهی که هما (بهنوش طباطبایی) برای دیدار او به شیکاگو میآید، دختر جوان نه از سوی پدرش به طور کامل درک میشود، حتی پدر روز تولد او را فراموش میکند، اگرچه هر دو عشقی عمیق به یکدیگر دارند. هما، کتایون را آنگونه میخواهد که خود میپسندد و هرالد به صداقت گفتار کتایون شک می کند، پس دانشمند جوان تنها پس از بحرانهای پیاپی تصمیم میگیرد تا از شیکاگو، دنیای ریاضی و خاطرات پدری فرار کند.
“برهان” اگرچه اثری اقتباسی است، اما همان طور که از یعقوبی انتظار میرفت به قصه و فضایی تبدیل شده که ایرانیتر به نظر برسد، زمان و مکان وقایع داستان چندان مهم نیست، هر چند که کارگردان روی مکانها تاکید دارد، اما تبدیل شخصیتها به کاراکترهایی ایرانی تمهید خوبی بوده، یعقوبی در بستر همین تغییر مهم و اساسی طنز مخصوص خود را به قصه تزریق کرده، چه کسی است که نداند شوخیهای کلامی هرالد و کتایون و موقعیتهای بامزهای که درحیاط خانه با آن دست و پنجه نرم میکنند زاییده ذهن یعقوبی است؟ و چقدر آیدا کیخایی و مهدی پاکدل درست این صحنهها را بازی میکنند، خندههای کیخایی در این فصلها که یادآور نمایش “خشکسالی و دروغ” هم هست، نوعی واقع گرایی به نمایش میدهد که دوست داشتنی است و باورپذیری آن را برای مخاطب مضاعف میکند.
یکی از امتیازهای آثار یعقوبی نزدیک کردن تئاتر به سینما و شاید درست تر توجه به تصویر و نشانههای تصویری است، ویدئو آرت در فضاسازی نمایشهای او سهم مهمی دارند و استفاده از نور و تاریکی برای کات زدن صحنهها به هم، نمایش را به فیلم شبیه میکند. “برهان” تیتراژ آغازین دارد و سرفصلهایی برای ورود به هر پرده، که تعقیبش برای تماشاگر تجربه خوبی است و کارکردی منطقی برای وصل کردن موقعیتها و زمان های قصه هم دارد. یعقوبی پیشتر هم از این تجربهها استفاده کرده بود، در تئاتر امروز ایران، این تمهیدها دیگر بدیع و مبتکرانه نیست اما یعقوبی در این مداومت و تمرین به سبک مخصوص خود رسیده و در استفاده از این المانهای بصری رشد کرده است.
ارجاعی که او به ادبیات و سینما دارد، نشان دهنده تجربه های غنی بصری است و همینها سبب میشود نمایش هایش ملال آور نباشند. جنس بازی ها در نمایش های این کارگردان هم متاثر از همین سلیقه و نوع نگاه است. بازیها بدون اغراق و تصنع و ساده است. یعقوبی زمانی که با بازیگرانی همکاری میکند که به خوبی آنها و تواناییشان را می شناسد نتیجه درخشانی به دست میآید، علی سرابی، مهدی پاکدل و آیدا کیخایی در تجربه هایی که با این کارگردان داشتهاند همواره در بهترین نقطه فعالیت حرفهایشان بودهاند، کیفیت بازی بهنوش طباطبایی در “برهان” نشان میدهد که چه رشدی در بازیگری داشته و تئاتر برای او کلاسی موثر بوده است. پختگی در لحن و کلام و تسلط بر نقش امتیازی است که طباطبایی در این سالها کسب کرده است.
فیلم “پروف” را پیش از “برهان” و چند سال پیش دیدهام، از آن تنها جیک جیلنهال بازیگر نقش ریاضیدان جوان یادم مانده که معمولا در هر نقشی، حضوری قابل قبول دارد. فیلم، اثری متوسط بود که قصهاش را منسجم و بدون لکنت روایت میکرد. دیدن نمایش “برهان” ثابت میکند که تئاتر و سینمای ایران چه ظرفیتهایی در حوزه اقتباس دارد اما معمولا با بی توجهی به این منابع، اسیر سوژههای تکراری میشود.
محدثه واعظیپور
آخرین خبرها
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com