عشق به خدا فقط در وجودی محقق میشود که از منیت گذشته باشد
جام جم آنلاین: روزه ماه مبارک رمضان، نوعی ریاضت مشروع است که انسان را برای دریافت معنویات و محبت الهی آمادهتر میکند، اما چرا باید برای قرب الهی، نفس خود را ریاضت دهیم؟ تقابل خودپرستی و من محوری در برابر خودمحوری، در سنت مذهبی، فکری و عرفانی اسلامی ریشهدار است.
در اینجا از نگاه یکی از بزرگترین اندیشمندان این سنت، یعنی شیخ اشراق، این تقابل به تصویر کشیده شده است.
عشق مقولهای است که طی قرون مختلف بارها از زوایای گوناگون بدان پرداخته شده است. برخی عشق را امری ملکوتی و برخی زمینی دانستهاند. بعضی آن را معارض با عقل شمردهاند و در این باره سخنها سر دادهاند.
در نظر آنها با عشق به طرفه العینی میتوان به معشوق ازلی و ابدی رسید. در این راه هر چه عقل طی پنجاه سال اندوخته باشد، عشق در یک دم همه را میسوزاند. چرا که عاقل در دنیاست و عاشق در آخرت.
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است/ کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد (حافظ)
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت/ شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت (مولانا)
عارفان برای عشق مقاماتی قائل شدهاند و آن را به مراتب عشق مجازی و حقیقی تقسیم کردهاند. آنها عشق مجازی را به آن عده نسبت دادند که تازه در راه عرفان قدم گذاردهاند و عشق حقیقی را مخصوص عارفان واصل دانستهاند.
سهروردی ملقب به شیخ اشراق یکی از کسانی است که در مقوله عشق سخنها گفته است. عبارت «عشق را از عشقه گرفتهاند و عشقه…»، از جمله متنهای بسیار معروف اوست که در داستان مؤنس العشاق آمده است. سهروردی نه تنها در حکمت و فلسفه اسلامی سرآمد روزگار بود که در نثر فارسی نیز مهارتی وافر داشت.
شهرت او در نثر فارسی به خاطر فلسفی بودن آن و نوع زبانی است که در داستانهایش استفاده کرده است. سیدحسین نصر درباره نثر سهروردی معتقد است: «آثار او با آثار خواجه نصیرالدین طوسی و بابا افضل کاشانی هم راستاست و در تاریخ هزار ساله نثر فارسی کسی نتوانسته به شیوایی او از مباحث فلسفی سخن براند.» (نصر، ۱۳۸۰) نثر سهروردی که برخی از آنها در قالب داستان بیان شده است، آکنده از ارائههای ادبی است.
نوع نگارش او در داستانها و به طور کلی در رسائلش بسیار ساده و به صورت سؤال و جواب است. این نوع نثر به شیوه محاوره زبان فارسی قرن ششم هجری بسیار نزدیک است. (صفا، ۱۳۷۳) بدین معنا که سهروردی مطالب خود را به زبان مردم آن روزگار نوشته است.
او در رسائل خود نه تنها به نکات اخلاقی نظر داشته، بلکه رموزی را بیان کرده که در تصوف و حکمت وجود داشته است.
رساله فی حقیقه العشق یا مؤنس العشاق از جمله شاهکارهای نثر سهروردی است که در قالب داستانی زیبا در مقوله عشق بیان شده است.
سهروردی در این داستان به منظور بیان و شرح مقام عشق از داستان یوسف استفاده کرده است. باید در نظر داشت که اغلب رسائل او به زبان رمزی یا تمثیلی، بازگو شده است. تمثیل شیوه بیان داستانی است که در آن حیوانات سخن میگویند و از دانش برخوردارند و اشیا و مفاهیم انتزاعی جانمندند.
قصد نویسنده از بیان ِتمثیلی، بازگویی مطالبی است که او آنها را از نااهل پنهان نگاه داشته است. همچنان که سهروردی در داستانهای خود مکرر به این امر اشاره کرده است.
تمثیل از ریشه مثل گرفته شده که به معنای صفت چیزی را شرح دادن است. استاد پورنامداریان در باب معنای مثل از قول ابناثیر میگوید: «یکی از معانی مثل تشبیه است.» (پورنامداریان، تقی، ۲۳۸۳) در داستان مؤنس العشاق نیز عشق به آدمی تشبیه میشود که همنشین و جلیس زلیخا میگردد.
در این داستان بیان شده که نخستین چیزی که خداوند آفرید، عقل بود که سه صفت کرد: حُسن، عشق و حزن. حسن با دیدن یوسف همنشین او شد، عشق به در خانه زلیخا رفت و حزن همصحبت یعقوب گردید.
عشق در داستان مؤنسالعشاق همراه و یاور دو دوست قدیمی خود حسن و حزن است. هر جا که زیبارویی باشد، عشق همانجا سکنا دارد. آنچنان که در داستان آمده است عشق خدمت حسن میکرد و حُسن پیر عشق بود.
همچنین عشق انیس حزن بود که هر جا عشق باشد، حزن و اندوه نیز باشد: پس حزن همنشین یعقوب گردید که از دوری پسرش در اندوه بود. یعقوب چنان از مصاحبت با حزن خو گرفته بود که لحظهای بی او نمیتوانست باشد. این بود که بینایی خود را به او بخشید و خانه خود را بیتالحزان نامید و تولیت آن را بدو داد. رابطه بین حُسن، عشق و حزن که سهروردی بسیار زیبا بدان پرداخته، در ادب فارسی اغلب تکرار شده است.
نکته: عشق به معبود ازلی فقط در وجودی قدم میگذارد که برای او مهیا شده باشد. چنین کسی از خود بیخبر است؛ او کسی است که ترک خود کرده و خود را ایثار عشق کرده است
سهروردی در این میان بیش از همه از عشق سخن میراند.
عشق در بیتالمقدس سکنا داشته است؛ در مکانی که مولد انبیاء است که عاشقان عالماند.
از اینروست که هر که بخواهد فرمانروای شهرستان جان را که ورای این سرزمین است و حکومت بیتالمقدس در دست اوست، بشناسد باید ریسمانی از عشق بسازد و راه بدان سوی نهد.
در این داستان زلیخا با همنشینی عشق و دیدار یوسف به عشق مجازی گرفتار میآید و با پیراستن وجود خود به عشق روحانی میرسد. بنا بر نظر عارفان، عشق مجازی راهی است که معشوق را به عشق حقیقی میرساند.
پیامبر در این باره فرموده است: «مجاز پلی به سوی حقیقت است.» در این معنا افلاطون در شرح عشق از زبان سقراط میگوید: «عشق، آدمیان را به هم میپیوندد، به دریاها، آرامش و صفا میبخشد، توفانها را فرومینشاند، عشق ما را از بیگانگی میرهاند… هر که بخواهد خود به تنهایی راه عشق را بپیماید، چارهای جز این ندارد که ابتدا به تنی زیبا و سپس به روحی زیبا عاشق شود.» (لطفی، محمد حسن، ۱۳۵۷ ) این عشق همان عشقی است که شیخ صنعان به دختر ترسا داشت.
سهروردی در این داستان و در بیان عشق گفته است: «عشق را از عشقه گرفتهاند و عشقه آن گیاهی است که در باغ پدید آید. در این درخت اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر برآرد و خود را در درخت میپیچد و همچنان میرود تا جمله درخت را فراگیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود.»
پس عشق آتش است، آتشی که میسوزاند و از بین میبرد و به رنگ خود درمیآورد. عزیزالدین نسفی چه زیبا در این باره میگوید: «ای درویش هر که عاشق نشد، پاک نشد و هر که پاک نشد، به پاکی نرسید و هر که عاشق شد و عشق خود را آشکار گردانید، پلید بماند و پاک نشد. از آن جهت آن که آن آتش که از راه چشم به دل وی رسیده بود، از راه زبانش بیرون کرد، آن دل نیم سوخته بماند در میان راه.» (نسفی، عزیزالدین، ۱۳۷۹) پیامبر(ص) در تائید این بیان فرمودهاند: «هر کس که عاشق باشد و عفاف ورزد و بمیرد، شهید مرده است.»
عشق نیز نهتنها وجود انسان را میسوزاند و پاک و صافی میکند که منیتها و تعلقات مادی را از بین میبرد. از اینروست که سهروردی در ادامه این داستان گفته است: «عشق، پادشاهی است که به هر شهری روی نهد، باید که گاوی از برای او قربان کنند… و تا گاو نفس را نکشد قدم در آن شهر ننهد… و نفس، گاوی است که در این شهرها خرابیها میکند و او را دو سر است؛ یکی حرص و یکی امل… و هر گاوی لایق این قربان نیست و در هر شهری این چنین گاوی نباشد و هر کسی را آن دل نباشد که این گاو قربان تواند کردن و همه وقتی این توفیق به کسی روی ننماید.» بیدلیل نیست که ابنعربی میگوید: «خدا پاک و منزه در دانه دل جای دارد.»
هر کس که وجود خود را از غیر خالی کند و همواره دلمشغول یار گردد، به طوری که غیر از معشوق در دل او چیزی نگنجد، قادر است به معشوق واقعی واصل شود.
سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن(سهروردی)
سهروردی در داستان مؤنس العشاق با بیانی شیوا کوشیده است تا مراتب عشق در سیر و سلوک عرفان را بیان کند. در نظر او کسی که قدم در این راه میگذارد، باید وجود خود را از غیر و تعلقات مادی پاک کند. چرا که عشق به معبود ازلی فقط در وجودی قدم میگذارد که برای او مهیا شده باشد.
چنین کسی از خود بیخبر است؛ او کسی است که ترک خود کرده و خود را ایثار عشق کرده است. چرا که عشق همان عشقه است که وجود او را از بین میبرد و آنچه که باقی میماند، عشق است.
منابع:
* مجموعه مصنفات شیخ اشراق، با تصحیح و تحشیه و مقدمه دکتر سیدحسین نصر، جلد سوم، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰
* تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیحالله صفا، جلد اول، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۳
* رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تقی پورنامداریان، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳
* کتاب الانسان الکامل، عزیزالدین نسفی، با تصحیح و مقدمه ماریژان موله، ترجمه دکتر سیدضیاءالدین دهشیری، ۱۳۷۹
* دوره کامل آثار افلاطون، محمدحسن لطفی، جلد سوم، انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۷
* فتوحات مکیه، شیخ اکبر محییالدین ابنعربی، با ترجمه و تعلیق و مقدمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، ۱۳۸۱
زهرا شهرامبخت – جامجم
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version