جام جم آنلاین: «من حق پرسیدن نداشتم. حق نداشتم بپرسم این پولها برای کیست و در شرح هزینه نام شخصی را نمینوشتم و تنها مینوشتم مهآفرید خسروی و چون این پول از طرف آقای خسروی به صندوق میآمد، سند حسابداری نوشته نمیشد.»
خانم «الف »اظهار داشت: «شرکتها با اطلاع مدیرانشان، چکهای سفیدامضا در اختیار خزانه میگذاشتند و من تحویل میگرفتم. بدون اطلاع مدیران شرکتها، چکها با دستور خسروی صادر میشد و مدرکی داخل خزانه بایگانی نداشتیم.»
متهمه در پایان دفاعیات خود گفت: «در شرکت آریا روال عادی بود که برخی مدیران به جای مدیران دیگر امضا میکردند و من بارها دیده بودم که این به خاطر تسریع بود، چون آقای خسروی همیشه عجله داشتند. من کوچکترین اطلاعی از اینکه پولها کجا هزینه میشود، نداشتم. من جعل امضا را قبول دارم. فکر نمیکردم جعل باشد، چون خسروی که خود صاحب کارخانه بود، دستور جعل امضا را داد. من در حد این نبودم که به شرکتها بگویم پیشفاکتور بفرستید، ولی گفتهاند من این کار را کردم.»
اینها مجموعهای کوتاه از صحبتهای دیروز چند نفر از متهمان پرونده فساد مالی است که روزنامهها و خبرگزاریها مخابره کردهاند. «من حق پرسیدن نداشتم»، «گفتند و من این کار را کردم» این جملهها و صحت و سقم آن دخلی به ستون تلنگر ندارد.
اینها افرادی هستند که به هر دلیل گرفتار شدهاند و حالا باید در جایگاه متهم و متهمه پاسخگوی رفتار خود باشند، اما بد نیست بار دیگر برخی از جملات کلیدی این متهمان را بخوانیم و بعید ندانیم که چه بسا هر کدام از ما ممکن است در چنین شرایطی قرار بگیریم؛ شرایطی که به ما بگویند انجام بده و حق پرسیدن نداری و ما هم انجام دهیم و هیچ نپرسیم.
چه میشود که برخی از ما به جایی برسیم که هر کسی هرچه بگوید، انجام میدهیم و خیلی که به وجدانمان بربخورد یا کسان دیگری به ما تلنگر بزنند که «فلانی، فلان کار که انجام دادی درست نبود» بگوییم: «ما که کارهای نیستیم؛ ما ماموریم و معذور.»
چه میشود که گاهی به چشم خود میبینیم که فلان کار و فلان خواسته به لحاظ عقلی و انسانی و قانونی درست نیست، اما باز هم تن به آن خواستهها میدهیم. آیا واقعا میتوان نداری و نداشتن را برای تن دادن به هر کاری حتی کاری که میدانیم درست نیست، بهانه کرد؟
بار دیگر حرفهای این چند متهمه را بخوانید. آنها گفتهاند جعل امضا را قبول داریم. من حق پرسیدن نداشتم. کوچکترین اطلاعی از اینکه پولها کجا هزینه میشد، نداشتم.
تلنگر امروز به خودمان است. برای همه ما که چه بسا هر کداممان در جایی هستیم که به ازای حقوقی کم یا زیاد حاضریم هر کاری بکنیم و حتی تن به کاری بدهیم که میدانیم کار درستی نیست، اما باز هم تسلیم آن کاریم. باور کنیم همه ما حق پرسیدن داریم، اما چه بسا جسارتش را نداریم. جراتش را نداریم. گاهی آنقدر جسارت و جرات حتی یک پرسش ساده را از خود دریغ میکنیم که کار از کار میگذرد؛ حیف.
صولت فروتن – جامجم
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version